* راه هفتم: آشکار کردن عیوب دیگران
گاهی شیطان از جهت عیب گرفتن به دیگران، شخص را میفریبد، لذا شخص با عیب گرفتن از دیگری، نفس خود را به نجات و سلامتی از این عیبی که دیگران را بدان متهم میکند، پاک میداند، پس میگوید: فلانی ـ العیاذ بالله ـ هرگز شب به عبادت نمیپردازد، یا فلانی هرگز روزه نمیگیرد، یا فلانی ـ با وجود اینکه از من ثروتمندتر است ـ هرگز دستش برای خیر باز نمیشود. مقصدش این است که من مثل آنان نیستم، پس من نماز میخوانم، روزه میگیرم، صدقه میدهم. حال آنکه اگر عاقل باشد، باید بگوید:
لِنَفْسِـيَ أَبْكِي لَسْتُ أَبْكِي لِغَيْرِهَا
لِنَفْسِيَ فِي نَفْسِي عَنِ النَّاسِ شَاغِلُ
به جانم سوگند! گریه میکنم و گریهام برای غیر نفسم نیست *** به جانم سوگند! که مشغول شدن به نفسم، مرا از دیگر مردم باز میدارد.
یا چنانکه شافعی فرموده، بگوید:
لِسَانَكَ، لا تذكُرْ به عَوْرَةَ امِرىءٍ
فعندك عَوْرَاتٌ و لِلنَّاس أَلسُنُ
عينك إن أبدت إليك معايباً
فصُنها و قل: يا عين للناس أعينُ
زبانت را به زشت گویی کسی باز نکن *** چرا که همه وجود تو زشتی است و مردم زبانها دارند.
و اگر چشمت عیوبی از دیگران را بر تو آشکار کرد*** آن را فروبند و بگو: ای چشم! مردم چشمها دارند.
عیبجویان و غیبت کنندگان در عیب گرفتن از مردم و غیبت ایشان راههایی و فنونی دارند؛ بدان وسیله آنان را جدا کرده و چنین بنمایند که خودشان از آنان برتر و افضل میباشند. شیخ الاسلام ابن تیمیه / میگوید [۲۵]: و بعضی از ایشان به قالبهای گوناگونی غیبت مینمایند، گاهی به قالب دیانت و صلاح، پس میگوید: عادت من این است که کسی را جز به خیر و خوبی یاد نمیکنم، من غیبت و دروغ را دوست ندارم، همانا شما را از احوال وی با خبر کردم؛ و میگوید: به خدا سوگند وی بیچاره است، یا شخص خوبی است؛ ولیکن چنین و چنان است. گاهی میگوید: ما را به غیبت او نینداز، خداوند ما و او را بیامرزد؛ هدف وی از این گفتهها، کم عقل شمردن و ناچیز شمردن او است. پس در قالب صلاح و دیانت، غیبت میکند، با این کار میخواهد خدا را فریب بدهد، چنانکه مخلوق را فریب میدهد، مردمان بسیاری را از این گروه میبینیم که به شکلهای مختلفی، اینگونه غیبت میکنند.
بعضی از ایشان دیگران را با ریا بالا میبرند، در واقع میخواهند خود را بالا ببرند، پس میگوید: کاش دیشب در نماز برای فلانی دعا میکردم؛ چون به من خبر رسیده که وی چنین و چنان است. بدینوسیله میخواهد خود را در نزد کسی که به او معتقد است، بالا ببرد. یا میگوید: فلانی تن پرور و کند ذهن است؛ قصد وی مدح خود و اثبات معرفتش است، میخواهد بگوید خودش از او برتر میباشد.
بعضی در قالب تمسخر و شوخی غیبت مینمایند، با استهزاء و همانندی و شباهت، دیگری را میخنداند، هدفش از این کار کوچک و حقیر شمردن شخصی است که ادایش را در میآورد.
بعضی در قالب تعجب، غیبت میکنند، پس میگوید: از فلانی در تعجبم که چگونه چنین و چنان نمیکند؟! از فلانی در تعجبم که چگونه از وی چنین و چنان سرزده است، چگونه چنین و چنان کرده است؟! پس نام آن شخص را در معرض تعجب میآورد.
بعضی در قالب دلسوزی غیبت مینمایند، پس میگوید: بیچاره فلانی، از آنچه بر او میگذرد، اندوهگینم، از این حالتی که برای او اتفاق افتاده ناراحتم. کسیکه اینها را میشنود، گمان میکند وی برای آن شخص اندوهگین و متاسف است، حال آنکه قلبش سرشار از خوشی است، اگر قدرت داشته باشد، بر مصایب آن شخص میافزاید، چهبسا که اینها را در نزد دشمنان آن شخص بازگو میکند تا دل آنان خنک شود. اینگونه رفتار، از بزرگترین امراض قلوب و فریب دادن خدا و خلق خدا میباشد.
و بعضی در قالب خشم و انکار منکر غیبت مینمایند، در این باب، بسیار چیزها میگوید؛ اما قصدش غیر از آنچه است که آشکار مینماید. والله اعلم.
[۲۵] ـ (الفتاوی ۲۸/۲۳۷).