* راه سیزدهم: تظاهر به خشوع
گاهی شیطان بعضی را فریب میدهد تا تظاهر به تواضع و خشوع نماید. پس دستش را باز میکند، شانههایش را بالا میگیرد، سرش را پائین میاندازد، تظاهر به خشوع و ضعفی مینماید که در سنت دیده نمیشود، این کارش از روی اخلاص نیست؛ عبدالله قرشی گفته: عمر بن خطابس جوانی را دید که در نماز سرش را پائین انداخته است، پس به وی گفت: این چه حال است؟ سرت را بالا بگیر، جوانی را ديد سر فرو افكنده، گفت: ای فلان، سر خود بلند كن، هركس فزونتر از آنچه در دل خشوع دارد، از خود خشوع نشان دهد، منافق است [۲۸]. سنت در این مورد شناخته شده و معروف است: نگاه کردن به محل سجود، گذاشتن دستها یکی بر روی دیگری، ـ دست راست بر روی دست چپ ـ بر روی سینه، یا بر روی شکم، چنانکه این روش جمهور اهل علم میباشد، اینها در حدیث وائل بن حجر آمده است، این حدیث صحیحترین حدیثی است که در این مورد [۲۹] روایت شده است، همچنین انسان باید در قیام و قعود، رکوع و سجودش میانه روی را رعایت کند، چنانکه نبی ج هدایت و راهنمایی نموده است.
و گاهی شیطان قاری قرآن را با گریه کردن فریب میدهد، تاجایی که مردم از قرائت او به حال خشوع افتاده و با شنیدن صدای گریه او، به گریه میافتند. وقتی جمعیت زیادتر باشد بر گریهاش میافزاید و قرائت را قطع مینماید؛ اما در دعای قنوت، تو و شنونده از زیاده روی و سجع در دعا و تفصیل آن تعجب مینمایی، این کار برای گریاندن مردم انجام میشود. [۳۰] قاری، آیات بزرگی را که در آن، وعده و وعید، زجر و تهدید و تخویف هست میخواند، اما نه خودش و نه دیگران گریه نمیکنند! ولی چون دعای قنوت را میشنوند، بانگ ناله و زاری و گریه بلند میشود.
ابن جوزی/ در کتاب نفیس (تلبیس ابلیس) در خود را به خشوع زدن و سر را پائین انداختن و اقامه شریعت، تلبیس ابلیس را ذکر نموده و گفته: چون خوف خدا در دل باشد، خشوع ظاهر شود، صاحب آن، توان دفع آن را ندارد، اما آنچه مذموم است خشوع نمايی و حالت گريه به خويش گرفتن و سر فرو افكندن است كه مردم، زاهدش بدانند و دستش را ببوسند، وقتی به او گفته شود: برای ما دعا کن، پس چنان برای دعا کردن آمادگی دارد که گویا با دعای او اجابت نازل میگردد، از ابراهیم نخعی برای ما نقل شده، چون به وی گفته شد: برای ما دعا کن، این را دوست نداشت و سراسیمه میگردید.
از خائفان كسی باشد كه از شدت خواری و شرم از خدای، سر به آسمان بلند نمیكند، اين فضيلتی نيست، هيچ خشوعی از خشوع پيغمبر ج بالاتر نیست؛ در صحیح مسلم در حدیثی از ابوموسی آمده که گفته: رسولالله ج سرش را بسیار به سوی آسمان بلند میکرد [۳۱]. این حدیث، دلیلی است بر استحباب نگاه کردن به سوی آسمان برای عبرت گرفتن از آیات آن، خدای تعالی فرموده است: ﴿أَفَلَمۡ يَنظُرُوٓاْ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَوۡقَهُمۡ كَيۡفَ بَنَيۡنَٰهَا وَزَيَّنَّٰهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٖ٦﴾[ق: ۶].
(آيا آنان به آسمان بالاى سرشان نگاه نكردند كه چگونه ما آن را بنا كردهايم، و چگونه آن را (بهوسيله ستارگان) زينت بخشيدهايم و هيچ شكاف و شكستى در آن نيست؟!).
و نیز فرموده است: ﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾[يونس: ۱۰۱]
(بگو: بنگريد كه چه چيزى در آسمانها و زمين است؟).
این آیات و حدیث، رد بعضی از متصوفینی است که سالها میگذرد، ولی به گمان خویش بهخاطر ترس و خواری به آسمان نمینگرند. ابی سلمه بن عبدالرحمن گفته است: اصحاب رسولالله ج منحرف نبودند و خود را به مردن نمیزدند، آنها در مجالسشان شعر میخواندند و از دوران جاهليتشان ياد میكردند، اما موقعی كه یکی قصد دينش را میكرد (از شدت غضب) چشمشان مثل ديوانه در كاسه به گردش در میآمد. کهمس بن حسین گفته: شخصی در نزد عمر بن خطابس آهی کشید، بهگونهای که گویا اندوهگین است. پس عمر مشتی بر سینه او زد، یا گفت: لگدی به او زد. عاصم بن کلیب جمری گفته: با ابی عبدالرحمن بن اسود که در حال راه رفتن بود برخورد نمودم، وی وقتی حرکت میکرد، با گردن کج در حالت ترس از کنار دیوار حرکت میکرد، به او گفتم: تو را چه شده است که هر وقت حرکت میکنی در کنار دیوار حرکت مینمایی؟ به خدا سوگند، هرگاه عمرس راه میرفت محكم قدم بر میداشت و میگذشت، صدايش درشت و بلند بود.
ابوخیثمه گفته: شفا دختر عبدالله عدهای جوان را ديد كه آهسته راه میروند و آهسته حرف میزنند. پرسيد: اينها چه کسانی هستند؟ گفته شد: اينها ناسكانند، گفت: ناسک راستين عمرس بود، به خدا سوگند وقتی حرف میزد همه میشنيدند، وقتی راه میرفت سریع حرکت میکرد، اگر كتک میزد، دردناک میزد. ـ با اختصار [۳۲] ـ.
[۲۸] ـ به روایت دینوری در المجالسه به شماره (۳۴۳۴، ۱۶۹۲). [۲۹] ـ به روایت ابن خزیمه (۴۷۹) از حدیث وائل بن حجرس، اصل آن در مسلم (۴۰۱) بدون لفظ "علی صدره" آمده است. [۳۰] ـ به رساله الشیخ بکر ابوزید عن دعاء القنوت مراجعه شود، در آن از این خبر داده است. [۳۱] ـ به روایت مسلم (۲۵۳۱) در اثناء حدیث. [۳۲] ـ تلبیس ابلیس (۲۸۰ـ ۲۸۳) از چاپ منبریه.