* راه نهم: سخن گفتن از آنچه که دلالت بر عابد بودن دارد
از جمله، انسان سخنانی را میگوید که دلالت بر آن مینماید که وی بعضی طاعات را انجام میدهد، مثلا میگوید: هرگاه بنده قرآن زیاد بخواند، زبانش با قرآن خواندن تسلیم وی میشود، در خواندن قرآن مطیع او میگردد، خصوصا که در قیام و عبادت شبانه قرآن بخواند. مقصودش این است که: وی چنین کاری را کرده و آزموده است. یا دیگری میگوید: بعضی از مردم گمان میکنند که روزه گرفتن سخت است و همراه با مشقت و مشکلات میباشد، هرکس که این را آزمایش کند میبیند که سخت نیست، در آن مشقت و مشکلاتی وجود ندارد. مقصودش این است که: وی از اهل این عبادت میباشد. گاهی علمش را از دیوان مخفی و پنهانی به دیوان آشکار منتقل میکند، مثل کسی که میگوید: فلانی دیشب نیم ساعت جلوتر اذان داد. مرادش این است که: این عادت وی میباشد که قبل از فجر به عبادت میپردازد. برای همین وقتی که سعید بن جبیر به یارانش گفت: چه کسی ستارهای را که دیشب سقوط کرد، دیده است؟ حصین بن عبدالرحمن گفت: من. سپس رفع اشتباه نمود و گفت: اما من برای نماز بیدار نبودم، و لیکن چون گزیده شده بودم، بیدار بودم. [۲۶]
پس وی فوراً این را نفی کرد که نماز میخوانده است، لذا گفت: من را حشرهای گزیده بود. پس همین سبب بیداری من بوده است. این نشان دهنده آن است که سلف، مدح نفس و ذکر محاسن را ترک کرده و دوست نداشتند؛ چراکه میدانستند، اگر قصدشان ریا و دوست داشتن ستایش شدن باشد، اعمالشان حبطه و برباد میگردد و اگر قصدشان ریا نباشد، عمل خود را از دیوان سری و مخفی به دیوان آشکار و علنی انتقال دادهاند، پس ثواب آن کم میگردد و از پاداش کاسته میشود.
[۲۶] ـ این لفظ را مسلم روایت کرده است(۲۲۰).