پاسخ به شبهات ازدواج موقت (متعه)

چه کسی متعۀ نساء را حرام کرد؟ پیامبر ج یا عمرس؟

چه کسی متعۀ نساء را حرام کرد؟ پیامبر ج یا عمرس؟

روافض می‌گویند که متعه را پیامبر ج حرام نکرده بلکه عمرس خود اقدام به تحریم آن کرده است و می‌نویسد:

در کتب اهل سنت آمده است که عمر گفت: «متعتان كانتا على عهد رسول اللّه صلى الله عليه وسلم وأنا أنهى الناس عنهما؛ متعة النساء، ومتعة الحج».

همچنین به این روایت استناد می‌کنند:

«حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُول كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ».

«از جابر بن عبد الله الأنصاریس شنیدم که می‌گفت: «ما در زمان رسول خدا و ابوبکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد، متعه می‌کردیم تا این‌که عمرس در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد» [۳۶].

و می‌گویند: اگر در زمینه‌ی متعه نسخی از جانب رسول خدا ج موجود بود، قطعا عمر به آن استشهاد می‌کرد، اما چنین نکرده است. بنابراین، روایت صراحت دارد در این‌که متعه در زمان رسول خدا ج حلال بوده و تحریم آن نظر شخصی عمر است.

در جواب گفته می‌شود که دلایل حرمتی که در بالا آورده شد هیچ‌کدام از طریق سیدنا عمرس نبوده‌اند بلکه از دیگر صحابه مخصوصا از سیدنا علیس نقل شده که آن‌ها حرام بودن و نسخ شدن آن را تا قیامت نقل کرده‌اند. و بعد از این همه دلایل، حرف روافض مفت نمی‌ارزد.

اما آیا سیدنا عمرس خودش متعه را با اجتهاد خود حرام کرده و به هیچ دلیل و حدیثی از پیامبر استناد نکرده بود؟

روایات بسیاری هستند که این ادعای شیعه را رد می‌کند؛ برای مثال در زیر روایاتی ذکر خواهد شد که سیدنا علیس به احادیث پیامبر ج استناد کرده و حکم حرمت آن را به کسانی که علم به موضوع نداشتند گفته است. برای مثال این حدیث صحیح در سنن ابن ماجه در باب نهی از نکاح المتعه تمام ادعای روافض را بر هم می‌زند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ الْعَسْقَلَانِيُّ حَدَّثَنَا الْفِرْيَابِيُّ عَنْ أَبَانَ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا وَلِيَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَذِنَ لَنَا فِي الْمُتْعَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ حَرَّمَهَا وَاللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَحَدًا يَتَمَتَّعُ وَهُوَ مُحْصَنٌ إِلَّا رَجَمْتُهُ بِالْحِجَارَةِ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَنِي بِأَرْبَعَةٍ يَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَلَّهَا بَعْدَ إِذْ حَرَّمَهَا» [۳۷].

«محمد بن حسن العسقلانی حدیث گفت از فریابی از ابان بن ابی حازم از ابی بکر بن حفص از ابن عمرب که گفت: موقعی که عمر بن خطابس به خلافت رسید برای مردم خطبه خواند و گفت: همانا رسول خدا ج به ما اذن و اجازه‌ی متعه در سه مرتبه داد سپس آن را حرام اعلام کرد. به خدا سوگند اگر بدانم کسی متعه کرده است و محصن بوده او را سنگ‌سارخواهم کرد. مگر این‌که چهار شاهد بیاورد که رسول خدا ج بعد از آن‌که آن‌را حرام اعلام کرده بود آن را حلال کرده است.

طبق این روایت، پر واضح است که سیدنا عمرس با بیان حرمت آن توسط پیامبر ج و اعلام آن به مردم، با مردم اتمام حجت می‌کند و اشاره به سه نوبت در مباح و حرام شدن متعه می‌کند و این‌طور نیست که بدون دلیل شرعی و با اجتهاد شخصی آن را نهی کند.

مشخص و واضح است که عدم اختلاف اصحابش با گفتار عمرس درباره‌ی متعه‌ی نساء، خود دلیلی بر تایید عمل او می‌باشد؛ چراکه همه می‌دانستند، حرام شده است مگر معدود افرادی که به رای و نظر آن‌ها توجه نخواهد شد. حتی ابن عباسب و دیگر موافقان نظر وی نیز نتوانستند چهار شاهد بیاورند که بعد از این‌که پیامبر برای بار سوم آن را حرام کرده است مجددا حلال کرده باشد.

و بر ماست که با جماعت اصحابش باشیم و هیچ‌گاه اجماع صحابه بر گمراهی متفق نخواهد شد. و دیده نشده است که بعد از سیدنا عمرس، سیدنا علیس بیاید و دستور به متعه بدهد و دیده نشده است که دخترانش را به متعه‌کنندگان بدهد.

سیدنا عمرس روزی بر بالای منبر می‌گوید: «ای مردم اگر کسی از شما از من کج‌روی ببیند چه خواهد کرد؟ از بین جماعت یکی برمی‌خیزد و شمشیرش را از غلاف بیرون کشیده و می‌گوید: با این شمشیر راستت می‌کنم. سیدنا عمرس حمد و ستایش خدای را بجای آورده و می‌گوید: الحمدلله که در امت محمد ج کسانی هستند که کج روی عمر را با شمشیر اصلاح می‌کنند».

حال چطور حلال خدا را حرام می‌کند ولی کسی صدایش هم در نمی‌آید؟ علی، شیر خدا و فاتح خیبر و شکافنده‌ی زمین کجا بود؟ همین ثابت می‌کند که ادعای شیعه دروغی بیش نیست و مردمی که نا آگاه بودند عمل آن‌ها بر سواد اعظم صحابهش حجت نخواهد بود و سیدنا عمرس بعد از اتمام حجت و بیان احادیثی که پیامبر ج آن را حرام اعلام کرده است با مردم اتمام حجت کرده است. و روایتی که می‌گوید در زمان پیامبر و ابوبکر متعه می‌کردیم مربوط به کسانی است که جهل به نسخ شدن آن داشتند که عمر آنان را آگاه کرد.

در روایتی دیگر آمده است:

«وأخرج ابن المنذر والبيهقي من طريق سالم بن عبد الله بن عمر عن أبيه قال: صعد عمر المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: ما بال رجال ينكحون هذه المتعة بعد نهي رسول الله ج عنها لا أوتي بأحد نكحها إلا رجمته» [۳۸].

«ابن منذر و بیهقی این حدیث را از طریق سالم بن عبد الله بن عمر از پدرش روایت کرده‌اند که گفت: عمر بالای منبر رفت و حمد ثنای خداوند را کرده، سپس گفت: مردم را چه شده است نکاح متعه را انجام می‌دهند بعد از آنکه پیامبر ج آن را نهی کرده است. هرکس را ببینم که نکاح متعه کرده است رجمش خواهم کرد».

در این روایت نیز سیدنا عمرس به مردم می‌گوید که این عمل در زمان پیامبر حرام شده است و تحریم آن را به خود نسبت نداده است و نگفته است که من با اجتهاد خود از این به بعد متعه را حرام اعلام می‌کنم.

و در روایت جابر بن عبد اللهس که در بالا آمد، او تنها نقل اتفاق تاریخی آن زمان را می‌کند. به این معنی که می‌گوید متعه به خاطر عدم آگاهی بعضی بر نسخ آن در زمان پیامبر ج و ابوبکرس انجام می‌شد اما عمر بن خطابس بعدا برای مردم بیان می‌کند و حدیث نقل می‌کند و ناآگاهان را آگاه می‌کند. و کسی هم با او مخالفت نکرد. ولی شیعه با عینک بدبینی و شهوت‌خواهانه به روایت نگاه کرده و دقیقا نصف خالی لیوان و سپس اشتباه جریان را می‌بیند.

شیعه می‌گوید: در محاضرات الأدباء راغب اصفهانی آمده است:

«قال يحيى بن أكثم لشيخ بالبصرة: بمن اقتديت في جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب س. قال: كيف وعمر كان أشدّ الناس فيها؟ قال: لأنّ الخبر الصحيح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللهَ ورسوله قد أحلاّ لكم متعتين وإنّي محرّمهما عليكم وأعاقب عليهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحريمه» [۳۹].

«یحیی بن أکثم به یکی از شیوخ در بصره گفت: در جواز متعه از چه کسی تبعیت می‌کنی؟ گفت: از عمر. پرسید: چگونه و حال آن‌که عمر از سخت‌گیرترین مردمان در مورد متعه بود؟ گفت: چون روایت صحیح می‌گوید: وی بالای منبر رفت و گفت: خداوند و رسول وی دو متعه را حلال کردند و من آن‌ها را بر شما حرام می‌کنم و برای انجام آن دو، شخص را مجازات می‌کنم؛ پس ما شهادتش را (در مورد حلیت آن از نظر خدا و رسولش) قبول کردیم اما حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم».

پاسخ: این روایت و نقل و قول اصلا سند ندارد و در تضاد آشکار با روایات صحیحی که در بالا آورده شد، می‌باشد و ثابت شد که سیدنا عمرس با دلیل و برهان بر مردم اتمام حجت کرد.

حال ما چطور روایات صحیح و دارای سندی که در کتب حدیثی تراز اول آمده است را برای کتاب قصه‌گویی که برای نقل خود اصلا سندی هم ندارد، رد کنیم؟ و البته دروغ بودن این نقل و قول از دور، دست و پا و داد می‌زند. و نیازی به مکث و درنگ بر روی چنین روایتی نیست.

همچنین گفته شده است که راغب اصفهانی معتزلی و حتی شیعی بوده است. و شیخ بصره نیز همین‌طور.

[۳۶] مسلم (۲/۱۰۲۳) باب: نکاح المتعة. [۳۷] سنن ابن ماجه (۲/۱۳۱)، مصباح الزجاجه، شهاب الدین البوصیرى دار النشر/ دار الجنان ـ بیروت (۷۰۱) (۱/۲۹۶) و کنز العمال (۴۵۷۱۴) و ... [۳۸] فتح الباری (جلد: ۱۲، ص: ۱۴۱)، السنن للبیهقی، باب نکاح المتعه (۲۶۱۰) (جلد: ۲) ص: ۲۴۶)، کنز العمال (۴۵۱۶) و مسند البزار (۱۳۵) (جلد: ۱، ص: ۳۷) و... [۳۹] محاضرات الأدباء (۳/۲۱۴).