بررسی جریان مباح شدن ازدواج موقت و حرام شدن آن در چند مرحله
در مسلم، باب «نِكَاحِ الْـمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» «باب نکاح متعه و بیان اینکه ابتدا مباح و سپس نسخ شد سپس مباح شد و باز نسخ شد و تحریمش تا روز قیامت ادامه یافت»، آمده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ الْهَمْدَانِىُّ حَدَّثَنَا أَبِى وَوَكِيعٌ وَابْنُ بِشْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ يَقُولُ كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَيْسَ لَنَا نِسَاءٌ فَقُلْنَا أَلاَ نَسْتَخْصِى فَنَهَانَا عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَى أَجَلٍ» [۱۷].
عبدالله بن مسعودس میگوید: «با پیامبر اکرم ج به جهاد رفته بودیم و همسرانمان، همراه ما نبودند. گفتیم: آیا خود را اخته نکنیم (شهوت خود را بر زمین بریزیم)؟ ایشان ما را از این کار، بازداشت. و بعد از آن، به ما اجازه داد تا در برابر یک قطعه پارچه هم که شده است با زنان، ازدواج کنیم».
همانطور که از این روایت برداشت میشود، در زمان جنگ و جهاد که زنان همراه نبودند، پیامبر ج نکاح موقت را اجازه داده است و ابنعباسب نیز همین روال را گرفته و فکر میکرد که بعد از فوت پیامبر، نکاح موقت در چنین شرایطی، مباح است. اما چون اجماع صحابهش خلاف رأی یک یا دو نفر است، قول ابن عباسب که در آن زمان کودکی بیشتر نبود، صحیح نخواهد بود و پیرو قول سیدنا علیس هستیم که میگوید:
«حَدَّثَنَاهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْمَاءَ الضُّبَعِىُّ حَدَّثَنَا جُوَيْرِيَةُ عَنْ مَالِكٍ بِهَذَا الإِسْنَادِ وَقَالَ: سَمِعَ عَلِىَّ بْنَ أَبِى طَالِبٍ يَقُولُ لِفُلاَنٍ (یعنی ابن عباس. شرح نووی ۹/۱۸۹) إِنَّكَ رَجُلٌ تَائِهٌ نَهَانَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم. بِمِثْلِ حَدِيثِ يَحْيَى بْنِ يَحْيَى عَنْ مَالِكٍ» [۱۸].
«تو مرد پریشانحالی هستی، پیامبر ج در روز خیبر ما را از نکاح متعه منع کرد».
آیا ما پیرو امام معصوم به زعم شیعه باشیم یا ابن عباسب؟ علم علیس بیشتر است یاعبد الله بن عباسب؟
و در صحیح مسلم آمده است:
«وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ حَدَّثَنَا أَبِى حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنِ الْحَسَنِ وَعَبْدِ اللَّهِ ابْنَىْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَلِىٍّ أَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاسٍ يُلَيِّنُ فِى مُتْعَةِ النِّسَاءِ فَقَالَ: مَهْلاً يَا ابْنَ عَبَّاسٍ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْهَا يَوْمَ خَيْبَرَ وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الإِنْسِيَّةِ» [۱۹].
«حسن و عبد الله بن محمد بن علی از پدرشان و او از علی بن ابی طالبس حدیث گفت که او شنید ابن عباسب دربارهی متعهی نساء نرمی میکند و به او گفت: ای ابن عباس، همانا پیامبر ج در روز خیبر از متعهی نساء و خوردن گوشت الاغ اهلی نهی کرد».
پس شکی نیست که متعه و ازدواج موقت وجود داشته و اصحاب پیامبر ج در جنگها انجام میدادند و سه بار مباح و سپس تا قیامت حرام اعلام شد. تشیع نیز برای سفسطه و به غلط انداختن پیروان خود به روایاتی استناد میکنند که اصحاب ش متعه را در زمان رخصت انجام میدادند ولی روایاتی که در همان باب و از همان اصحاب نقل شده و میگوید: متعه برای همیشه حرام شده است، نمیآورند.
بعضی از این روایات که اشاره به رخصت متعه و سپس اعلام حرمت آن تا قیامت دارد، در زیر ذکر شده است:
در صحیح مسلم همان باب «باب نِكَاحِ الْـمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» آمده است: بعد از اینکه ابن مسعودس از پیامبر ج راهی برای دفع شهوت میخواهد، پیامبر به او اجازهی متعه میدهد سپس این اجازه را توسط منادی خود به همه ابلاغ میکند.
«وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ قَالَ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ يُحَدِّثُ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَسَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ قَالاَ: خَرَجَ عَلَيْنَا مُنَادِى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَدْ أَذِنَ لَكُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا. يَعْنِى مُتْعَةَ النِّسَاءِ» [۲۰].
«منادی رسول الله ج خارج شد و گفت: همانا پیامبر خدا به شما اجازه داده که استمتاع کنید. یعنی متعهی نساء».
بسیار دیده شده است که روافض همین یک حدیث را برداشته و ما بقی روایات همان باب را نمیبینند و درواقع گزینشی عمل میکنند و میگویند: در کتاب خودتان آمده است که پیامبر اجازه به صیغه داده است ولی ادامهی روایات را نمیخوانند. و البته کسی که پیرو شهوات باشد، به همین شکل از حق گریزان خواهد بود.
و باز در همان باب: «باب نِكَاحِ الْـمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» جریان حرام شدنش ذکر شده و آمده است:
«َحَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا لَيْثٌ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ الْجُهَنِىِّ عَنْ أَبِيهِ سَبْرَةَ أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج بِالْمُتْعَةِ فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ إِلَى امْرَأَةٍ مِنْ بَنِي عَامِرٍ كَأَنَّهَا بَكْرَةٌ عَيْطَاءُ فَعَرَضْنَا عَلَيْهَا أَنْفُسَنَا فَقَالَتْ: مَا تُعْطِي؟ فَقُلْتُ: رِدَائِي. وَقَالَ: صَاحِبي رِدَائِي. وَكَانَ رِدَاءُ صَاحِبِى أَجْوَدَ مِنْ رِدَائِي وَكُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ فَإِذَا نَظَرَتْ إِلَى رِدَاءِ صَاحِبِي أَعْجَبَهَا وَإِذَا نَظَرَتْ إِلَيَّ أَعْجَبْتُهَا ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُكَ يَكْفِينِي. فَمَكَثْتُ مَعَهَا ثَلاَثًا ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ شَيءٌ مِنْ هَذِهِ النِّسَاءِ الَّتِي يَتَمَتَّعُ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَهَا» [۲۱].
از ربیع بن سبره روایت است که ایشان از پدرش نقل میکند که فرمود: «اجازه عقد نکاح موقت به ما دادند و من و یکی از دوستان روزی برای ازدواج موقت از منزل بیرون رفتیم و در نزدیک زنی از بنی عامر خود را برای عقد موقت معرفی کردیم؛ آن زن گفت: چه چیزی به من میدهید؟ من گفتم: ردائم و دوستم هم گفت ردائم. و رداء دوستم از من زیباتر بود و من از او جوانتر بودم. زن به رداء دوستم نگاه کرد و خوشش آمد و به رداء من که نگاه کرد نیز خوشش آمد سپس گفت: تو و رداء و لباست برایم کفایت است. با او سه شبانه روز بودم تا اینکه پیامبر ج گفت: هر شخصی که با زنی عقد نکاح موقت بسته است پس این ارتباط را قطع کند و آنها را رها کند.»
و در حدیث بعدی (۳۴۸۶) آمده است: «ثُمَّ اسْتَمْتَعْتُ مِنْهَا فَلَمْ أَخْرُجْ حَتَّى حَرَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج».
«از او کامجویی کردم و از او جدا نشدم تا زمانی که پیامبر ج آن را حرام اعلام کرد».
و در مصنف عبد الرزاق حدیث (۱۴۰۴۱) در قسمت آخر حدیث چنین آمده است:
«فتزوجتها ببردي فبت معها تلك الليلة فلما أصبحت غدوت إلى المسجد فإذا رسول الله ج على المنبر يقول: من كان تزوج امرأة إلى أجل فليعطها ما سمي لها ولا يسترجع مما أعطاها شيئا ويفارقها فإن الله عز و جل قد حرمها عليكم إلى يوم القيامة» [۲۲].
«او مرا در قبال قطیفهای که به او دادم انتخاب و با من به ازدواج موقت راضی گشت، آن شب در نزد او بودم و هنگام صبح برای ادای نماز صبح به مسجد رفتم؛ رسول الله ج پس از نماز صبح بر روی منبر رفت و چنین به ایراد سخنرانی پرداخت: هر شخصی که با زنی عقد نکاح موقت بسته است بهای آن را بپردازد و هرگز به نکاح موقت روی نیاورد زیرا که خداوند متعال آن را برای همیشه بر شما حرام گردانده است».
باز در صحیح مسلم در بیان حرام اعلام شدن متعهی نساء آمده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ حَدَّثَنَا أَبِى حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عُمَرَ حَدَّثَنِى الرَّبِيعُ بْنُ سَبْرَةَ الْجُهَنِىُّ أَنَّ أَبَاهُ حَدَّثَهُ أَنَّهُ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ! إِنِّى قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِى الاِسْتِمْتَاعِ مِنَ النِّسَاءِ وَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مِنْهُنَّ شَىْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَهُ وَلاَ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا» [۲۳].
«پیامبر ج فرمود: ای مردم من به شما اجازه داده بودم که زنان را متعه کنید و همانا الله متعال آن را حرام کرد تا روز قیامت و هر کس با زنی به صورت نکاح موقت و متعه ازدواج کرده است رها نماید و از آن چیزی تحویل نگیرد».
پس اجماع صحابه و فقها و علمای اسلام بر حرام اعلام شدن متعه، آگاهی و اعتراف دارد و به هیچ وجه اختلاف دو یا سه نفر، ضرری به این مساله نمیزند. و پیشتر نیز دیدم که صحابی گرانقدر رسول خدا یعنی ابنمسعودس، معوذتین را از قرآن نمیدانست، حال آیا ما باید نظر یک شخص را بر تمام صحابه ترجیح بدهیم؟ این روش، روش روافض است که برای شهوت پرستی خود دنبال اقوال شاذ و ضعیف هستند و مخالف سواد اعظم مسلمانان عمل میکنند.
قطعا ما پیرو قرآن و سنت یعنی حدیث صحیح هستیم و سخن هر کسی را رد خواهیم کرد زمانی که مخالف قرآن و یا حدیث صحیح باشد. دلایل حرمت متعه بسیار زیاد است و اثبات اینکه بعد از حرمت، پیامبر مجددا متعهی نساء را حلال کرده است نیاز به دلیل و حدیث صحیح از شخص پیامبر ج دارد و با اجتهاد ابن عباسب و دیگران حلال نمیشود.
پس حرمت آن با حدیث صحیح ثابت است و مجددا حلال شدن آن نیاز به دلیل و برهان دارد. نیاز به آوردن حدیثی صریح و صحیح دارد. هرگاه شیعه چنین حدیثی را آورد ما متعه را قبول خواهیم کرد و قول عالم یا صحابیای که بیخبر از حرام شدن آن بوده، دلیل و برهان و حجت نخواهد بود.
پس بر ماست که به احادیث صحیح موجود در کتب شیعه و سنی که حرام شدن متعه را تا قیامت بیان میکند، چنگ بزنیم و قول کسانی را که بیخبر از این واقعه بودند، رد کنیم.
صیغه و ازدواج موقت مثل بسیاری از مسایل دیگر در ابتدا حلال بوده ولی کم کم حرام شدند. اگر بخواهیم با استدلالی که شیعه از متعه دارد ما نیز چنین استدلال کنیم پس باید بگوییم شراب نیز حلال است.
شیعه فقط به روایات زمان حلال بودن صیغه چنگ زده و حاضر نیست که ادامهی تاریخ صیغه را نیز بخواند.
برای مثال طبق استدلال شیعه پیش میرویم و میگوییم: شرابنوشی را خداوند حلال کرده است پس چرا شما میگویید، حرام است؟
علت چیست؟ خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: ۴۳].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حالی که مست هستید به نماز نایستید تا آنگاه که بدانید چه میگویید».
یعنی فقط وقتی که نماز میخوانید شراب ننوشید و در بقیه اوقات میتوانید بنوشید.
در بیان سبب نزول این آیه آمده است:
«حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الرَّازِيِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا فَدَعَانَا وَسَقَانَا مِنْ الْخَمْرِ فَأَخَذَتْ الْخَمْرُ مِنَّا وَحَضَرَتْ الصَّلَاةُ فَقَدَّمُونِي فَقَرَأْتُ: قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ. قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [۲۴]. (قال أبو عيسى: هذا حديث حسن صحيح غريب).
«از علی بن ابی طالبس نقل شده است که گفت: عبد الرحمن بن عوفس برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبد الرحمن من را پیشنماز کرده و من در نماز سورهی کافرون را اینگونه خواندم: «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» پس خداوند متعال این آیه را نازل نمود که: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾. «ای کسانی که ایمان آوردید! مبادا در حال مستی به سراغ نماز روید، تا زمانی که بدانید چه میگویید».
شیعه چه میگوید؟ میگوید: در کتب اهل سنت آمده است که آنها صیغه میکردند اما نمیگوید که مثل شراب بعدا حرام شد و نمیگوید که فقط در زمان حلال بودنش صیغه میکردند.
صیغه مثل شراب بود. صیغه در جنگها و غزواتی که زنان اصحاب رضی الله عنهم حضور نداشتند، موقتا حلال و سپس حرام میشد؛ دوباره در جنگی دیگر حلال و سپس حرام میشد که در جنگ خیبر همراه با گوشت الاغ اهلی برای همیشه حرام شد. شیعه عمل زمان حلال بودنش را پر رنگ و بزرگ جلوه میدهد و به حرام شدن آن توجهی نمیکند. در اینجا دیدیم که علیس شراب نوشیده است و در قرآن هم آمده که فقط موقعی که مست هستید نماز نخوانید آیا ما باید نتیجه بگیریم که شراب حلال است؟ خیر. برای اینکه قرآن ناسخ و منسوخ دارد. چیزی که اصلا و ابدا شیعه از آن سر در نمیآورد. خداوند متعال میفرماید:
﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١٠٦﴾ [البقرة: ۱۰۶].
«هر آیهای را که رها سازیم (و به دست فراموشی سپاریم) و یا اینکه فراموشش گردانیم، بهتر از آن یا همسان آن را میآوریم و جایگزینش میسازیم. مگر نمیدانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟».
پس حکم حلال بودن شراب، نسخ شده و به جایش حرمت آن در این آیه اعلام شده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: ۹۰].
«ای مومنان! میخوارگی و قماربازی و بتان و تیرها، پلیدند و عمل شیطان میباشند. پس از (این کارهای) پلید دوری کنید تا اینکه رستگار شوید».
و در حدیثی آمده است که پیامبر ج فرمودند: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ خَمْرٍ حَرَامٌ» [۲۵].
«هر چیز مستیآوری شراب است و هر مستیآوری حرام است».
و همچنین فرمودهاند: «لُعِنَتِ الْخَمْرُ، وَشَارِبُهَا، وَسَاقِيهَا، وَعَاصِرُهَا، وَمُعْتَصِرُهَا، وَحَامِلُهَا، وَالْمَحْمُولَةُ إِلَيْهِ، وَبَائِعُهَا، وَمُبْتَاعُهَا، وَآكِلُ ثَمَنِهَا» [۲۶]: «لعنت شده است: خود شراب، کسی که شراب مینوشد، کسی که ساقی است، کسی که به درخواست او شراب گرفته میشود، فروشنده، خریدار، حمل کننده، کسی که شراب برای او حمل میشود، خورنده پول آن و خورنده خود آن و ساقی آن».
مسالهی ازدواج موقت نیز همین است چنانچه در کتب شیعه نیز حرمت آن با سند صحیح آمده است: «محمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي ﻹ قال: حرم رسول الله صلى الله عليه وآله يوم خيبر لحوم الحمر الأهلية ونكاح المتعة» [۲۷].
«علیس میگوید: رسول خدا ج در روز جنگ خیبر، گوشت خران اهلی و نکاح متعه را تحریم کردند.»
بررسی سند حدیث:
۱- محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي: شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث نجاشی باب میم
۲- ابی جعفر معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - ص ۶۹۰
۱۴۰۴۷ - ۱۴۰۴۳ - ۱۴۰۷۲ - أبو جعفر النحوي: روى رواية في التهذيب ج ۲ ح ۵۳۵
أقول هذه الرواية في الاستبصار ج ۱ ح ۱۳۲۱ أبو جعفر من غير تقييد بالنحوي وعليه فالظاهر أنه أحمد بن محمد عیسی ثقه
۳- ابو الجوزاء: هو: المنبه بن عبد الله التيمي
المفيد من معجم رجال الحديث: محمد الجواهري: ص۶۱۹ :۱۲۶۵۸: المنبه بن عبد الله أبو الجوزاء التميمي:
صحيح الحديث له كتاب قاله النجاشي - ووثقه العلامة أيضا والظاهر أنه أخذ التوثيق من كلام النجاشي
واعترض عليه بان صحة الحديث اعلم من الوثاقة ولكن الظاهر أن ما فهمه العلامة هو الصح.
۴- الحسین بن علوان:
(الحسين بن علوان الكلبي مولاهم كوفي عامّى وأخوه الحسن يكنّى أبا محمد ثقة رويا عن أبي عبداللّه عليه السلام وليس للحسن كتاب والحسن أخصّ بنا وأولى روى الحسين عن الاعمش وهشام بن عروة وللحسين كتاب تختلف رواياته أخبرنا إجازة محمد بن علي القزويني قدم علينا سنة أربعمائة قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدّثنا عبداللّه بن جعفر الحميري عن هارون بن مسلم عنه به) (انتهى).
وما ذكره ظاهر في أنّ الحسن كان أيضاً عامّياً واستفاد بعضهم: أنّ التوثيق في كلامه راجع إلى الحسن ولكنه فاسد بال التوثيق راجع إلى الحسين: فانّه المترجم وجملة (وأخوه الحسن يكنّى أبا محمد) جملة معترضة وقد تكرّر ذلك في كلام النجاشي في عدّة موارد منها في ترجمة محمد بن أحمد بن عبداللّه أبي الثلج.
الحسين بن علوان :وثقه أحمد عبد الرضا البصري في فائق المقال (ص ۱۰۴) برقم [ ۳۲۱ ]
ووثقه النوري الطبرسي في خاتمة المستدرك - ج ۴ - ص ۳۱۴ ۲۰:۵۶
المفيد من معجم رجال الحديث : محمد الجواهري ص۱۷۳ :۳۵۰۸:الحسين بن علوان : الكلبي عامي – ثق
۵- عمرو بن خالد الواسطی از اصحاب امام باقر وصادق بوده ابوالقاسم خوئی در معجم خود توثیقش کرده
عمرو بن خالد الواسطي: وثقه الخوئي حيث قال: (الرجل ثقة بشهادة بن فضال ) [۲۸].
پس حدیث، مطابق بررسی رجالی نزد شیعه، صحیح میباشد و هیچ اشکالی ندارد ولی متاسفانه از روی عناد و سرکشی، حمل بر تقیهاش میکنند. اما سوال داریم که چرا تقیه کرده است؟ قرینهای برای اثبات تقیه وجود ندارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٧﴾ [المائدة: ۶۷].
«ای فرستاده هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است برسان و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای. و خداوند تو را از (خطرات احتمالی کافران و اذیت و آزار) مردمان محفوظ میدارد، خداوند گروه کافران را هدایت نمینماید».
پس حق را باید گفت و ابلاغ کرد نه اینکه با تقیه از بین برد.
[۱۷] مسلم (۱۴۰۴، بخاری (۴۶۱۵). [۱۸] مسلم (۳۴۹۸). [۱۹] مسلم (۴/۱۳۵) شماره: ۳۵۰۰. [۲۰] مسلم (۳۴۷۹). [۲۱] صحيح مسلم (۳۴۸۵). [۲۲] مصنف عبدالرزاق (جلد: ۷، ص: ۵۰۴). [۲۳] مسلم (۳۴۸۸). [۲۴] سنن ترمذی (جزء: ۴، ص: ۳۰۵) [۲۵] مسلم (۵۳۳۶). [۲۶] ابن ماجه (۳۳۸۰)، معجم الکبیر طبرانی (۹۹۱۳). [۲۷] شیخ طوسی (۷/۲۵۱)، الاستبصار (۲/۱۴۲) و وسائل الشیعة (۱۴/۴۴۱). [۲۸] المعجم (۱۴/۱۰۳).