اسلوب تفسیر قرآن
آنگاه که قرآن به واسطهی وحی بر رسول خدا ج نازل میشد عرب مباشرتاً آن را میفهمیدند و علت همانا فصاحتشان در لسان عربی بود و دیگر این که قرآن به لسان آنها نازل شد و چنانچه چیزی بر آنها مشکل میآمد آن را از رسول خدا ج سوال میکردند و البته آنها اضافه از آنچه که بر آنها ضروری مینمود پرسان نمیکرد و از همین جا بود که بخشهایی از موضوعات قرآن باقی ماند که در این عصر تفسیر آن شناخته نشد.
چون اسلام در شهرهای غیر عربی گسترش یافت، احتیاج به تفسیر قرآن ضرورت مبرم گردید و برخی علمای اسلام به کتاب تفاسیر پیرامون قرآن کریم پرداختند. از همین جا است که تفاسیر زیادی برای ما به میراث مانده است که از آن زمره تفاسیری است که خیلی بزرگ و مطول است و در ٣٠ جلد و یا اضافهتر تدوین شده است. و حتی تفاسیر کوچک جیبی نیز تألیف شده است.
بعلاوه به این نکته باید توجه کرد که در برخی از این تفاسیر به مسایل فقه و احکام اهتمام زیادتر شده است و در برخی هم به قواعد و لغت (دستور زبان) و برخی نیز هم در موضوعات سیر و تواریخ و اسباب نزول توجه شده است و همینطور...
و برغم آنچه که در این تفاسیر از معلومات غیر دقیقی از علوم این ازمنه است، با آن هم فی الجمله در فهم معانی قرآن پرارزش و بسیار سودمند است. روی این بیان اختلاف آرای مردم در تفسیر قرآن کریم از همین جا نشأت مینماید، چنانچه برخیشان بر کلام قدماء اعتماد نمیورزند و از نفس خود غیر از این که به چیزی متقید باشند تفسیر مینمایند و مسلم است که این کاری بس خطرناک است، همانطوری که پیامبر خدا ج فرموده است:
«مَنْ قَالَ فِي القُرآنِ بِرأيِهِ، فَلْيَتَبوأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
«کسی که در قرآن به رأی خود چیزی بگوید، جایگاه خویش را در دوزخ بداند».
و مردمی دیگر نیز وجود دارند که کتاب خداوند را بدون این که به خاطر فهم مفهوم آن تلاش ورزند قرائت مینمایند و این نیز درست نیست و غیر صواب است. زیرا خداوند ما را به تدبر و ژرف نگری در قرآن امر فرموده است.