مطلب اول: موضع سعید بن مسیب رحمه الله
از سعید بن مسیب[٢] مواضع حکیمانهای به ثبت رسیده که بر علم و حکمت و اشتیاق وی نسبت به پاداش خداوند متعال دلالت میکند[٣].
و از این دسته است عملکرد و موضع حکیمانه وی در برابر حجاج بن یوسف ثقفی[٤] که در مسیر دعوت الی الله حقیقت را بیان نموده و در این راه به ملامت ملامت کنندگان توجهی نکرد. آنگاه که حجاج نماز را به درستی ادا نکرد.
١- باری حجاج در کنار سعید بن مسیب نماز میخواند - پیش از آنکه عهدهدار بخشی از امور مسلمانان باشد - که قبل از امام برخاسته و پیش از وی سجده میکرد؛ چون سلام داد، سعید گوشهی لباسش را گرفته و مشغول اذکار بعد از نماز شد درحالیکه لباس حجاج را گرفته بود و حجاج همواره تلاش میکرد لباسش را آزاد کند، تا اینکه سعید اذکارش را به پایان رساند. پس به حجاج روی آورده و با گفتگو به نکوهش و تادیب وی پرداخت. پس از این ماجرا حجاج به وی چیزی نگفت تا اینکه زمامدار امور در حجاز گردید و زمانیکه به عنوان زمامدار وارد مدینه شد، چون وارد مسجد شد به مجلس سعید بن مسیب رفت و جلوی وی نشست و به سعید گفت: تو صاحب (همان) کلمات هستی؟ سعید با دستش به سینهی حجاج زده و گفت: بله؛ حجاج گفت: خداوند تو را که معلم و مودِّب خوبی بودی، پاداش نیکو دهد. پس از تو هیچ نمازی نخواندم مگر اینکه سخنانت را به یاد آوردم؛ سپس برخاسته و رفت[٥].
٢- به سعید بن مسیب گفته شد: چگونه حجاج کسی را در پی تو نفرستاده و تو را تحریک نکرده و مورد اذیت و آزار قرار نمیدهد؟ سعید گفت: به خدا سوگند نمیدانم، جز اینکه روزی همراه پدرش وارد مسجد شد و نمازی خواند که نه رکوع آنرا کامل میکرد و نه سجدهاش را، پس مشت ریگی بهسوی وی پرتاب کردم. (و پس از آن به وی روش درست نماز خواندن را آموختم). حجاج (بعدها) گفت: پس از آن پیوسته نماز را درست و صحیح میخواندم[٦].
این از بزرگترین رفتارهای حکیمانه سعید بن مسیب بود. براستی حکمت هر چیزی را در جای خودش قرار میدهد. چنانکه اگر اقتضای حکمت شدت و قوت به خرج دادن باشد، گاهی شدت و قوت سودمند میافتد. و سعید تشخیص داد که اتخاذ چنین اسلوبی در برابر حجاج، عین حکمت میباشد تا اینکه نمازش را تصحیح کند. پس خداوند متعال به این وسیله حجاج را بهرهمند نمود، چنانکه خود به این مساله اشاره کرد. و پس از آن بود که همیشه نمازش را درست و صحیح میخواند. خداوند سعید بن مسیب را رحمت نموده و بهترین پاداشها را به وی ارزانی دارد.
[٢]- سعید بن مسیب؛ او در زمان خودش سید و سرور تابعین و عالم مدینه بود. دو سال یا گفته شده چهار سال از خلافت عمر بن خطاب گذشته بود که چشم به جهان گشود. و در سال ٩٤ هجری در سن ٧٥ سالگی وفات نمود. نگا: سیر أعلام النبلاء (٤/٢١٧ – ٢٤٦) والبدایة والنهایة (٩/٩٩).
[٣]- یکی از مواضع حکیمانه وی که الگوی نیکی برای هر دعوتگر میباشد، به ازدواج درآوردن دخترش فاطمه با فردی فقیر و بازداشتن وی از ازدواج با پسر خلیفه میباشد. چون عبدالملک بن مروان از دخترش برای پسرش ولید، خواستگاری نمود سعید مانع ازدواج دخترش با پسر خلیفه شد. و شاگردش کثیر بن مطلب بن ابیوداعه قرشی سهمی را در برابر دو درهم به ازدواج دخترش درآورد. و خود نیز به وی بیست هزار درهم کمک کرد. و این بر کمال ایمان سعید بن مسیب و توجه وی به آنچه باقی است و نفرت وی از پست و مقامهای مزین و دروغین و توجه او به انتخاب همسری نیک و صالح برای دخترش دلالت میکند. در مورد این داستان نگا: سیر أعلام النبلاء (٤/٢٣٣) وطبقات ابن سعد (٥/١٣٨) وحلیة الأولیاء (٢/١٦٧) والبدایة والنهایة (٩/١٠٠).
[٤]- حجاج بن یوسف ثقفی به مدت بیست سال زمامدار عراق و مشرق بود. و در سال ٩٥ هجری وفات کرد. نگا: سیر أعلام النبلاء (٤/٣٤٣).
[٥]- نگا: البدایة والنهایة (٩/١١٩)؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی (٤/٢٢٦).
[٦]- نگا: الطبقات، ابن سعد (٥/١٢٩)؛ حلیة الأولیاء، أبونعیم (٢/١٦٥)؛ سیر أعلام النبلاء (٤/٢٢٦).