اصول و مبانی دعوت در سیرت تابعین اصحاب محمد

مطلب اول: موضع‌گیری‌های امام مالک بن انس رحمه الله

مطلب اول: موضع‌گیری‌های امام مالک بن انس رحمه الله

از امام مالک بن انس[٣٩]  / در مسیر دعوت الی الله مواضع‌ حکیمانه‌ای به جای مانده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

١- یکی از مهم‌ترین مواضع امام مالک، موضع وی در برابر کسی بود که در مورد استواء سوال پرسید. مردی نزد وی آمده و گفت: ای ابوعبدالله: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ٥]. استوی چگونه است؟

امام مالک از سوال وی بسیار دگرگون شده و به زمین نگاه کرد و در حال تفکر چوبی را که در دست داشت در زمین فرو برده و سراسر بدنش را عرق پوشاند. سپس سر بلند کرده و چوبی که در دست داشت، انداخته و فرمود:

«الْكَيْفُ غَيْرُ مَعْقُولٍ وَالِاسْتِوَاءُ مِنْهُ غَيْرُ مَجْهُوَلٍ وَالْإِيمَانُ بِهِ وَاجِبٌ وَالسُّؤَالُ عَنْهُ بِدْعَةٌ». «و اظنک صاحب بدعة» .

«کیفیت و چگونگی آن قابل درک نیست و استوای بر عرش مجهول نبوده و ایمان به آن واجب و سوال از کیفیت آن بدعت است». و گمان می‌کنم تو از اهل بدعت هستی. سپس دستور داد او را بیرون کنند[٤٠].

این موضع، موضعی صحیح و استوار می‌باشد، زیرا پس از تامل و تفکر چنان پاسخ صحیح و دقیقی به وی داد که نزد اهل سنت و جماعت تبدیل به قاعده‌ای ثابت در مورد همه‌ی صفات خداوند متعال شد و در همه‌ی صفات الهی جریان دارد؛ چنان‌که کیفیت و چگونگی صفات الهی برای ما مجهول است و کیفیت آن‌را نمی‌دانیم زیرا خداوند متعال ما را از کیفیت و چگونگی آن مطلع نکرده و از آن خبر نداده است اما همین صفت با دلیلی که برای آن از قرآن و سنت صحیح یا یکی از آنها ذکر شده، معلوم و نه مجهول است؛ و ایمان به این صفت که با دلیل شرعی ثابت شده، واجب می‌باشد اما سوال از کیفیت آن بدعت است؛

اما مقصود از نفی کیفیت، تفویض معنای صفات نمی‌باشد، بلکه هریک از صفات الهی بر معنایی حقیقی دلالت می‌کند که بدان ایمان داریم و آن‌را برای خداوند متعال چنان‌که شایسته و لایق او تعالی می‌باشد، اثبات می‌کنیم[٤١].

٢- یکی دیگر از مواضع امام مالک رحمه‌الله پاسخ وی به برخی از زاهدان و عابدانی بود که نامه‌ای به امام نوشته و او را پند و اندرز داده و به گوشه‌نشینی و عزلت از مردم و عمل تشویق و توصیه کردند، پس امام مالک در پاسخ نامه‌ای به آنها نوشته و فرمود: «براستی همانطور ‌که الله   ارزاق را تقسیم نموده، اعمال را نیز تقسیم کرده است؛ (به عنوان مثال) برای شخصی نماز خواندن میسر گردیده درحالی‌که برای وی روزه گرفتن میسر نیست و برای دیگری صدقه دادن میسر شده درحالی‌که روزه گرفتن برای وی میسر نیست و به همین ترتیب برای کسی جهاد فی سبیل الله میسر شده و برای دیگری نه؛ اما نشر علم از برترین اعمال نیک است و من نسبت به آنچه برایم میسر شده راضی هستم و گمان نمی‌کنم آنچه برآنم و فعالیتی که دارم بدون آنچه تو بر آنی و فعالیتی که داری، میسر گردد، (همگی با فعالیت‌های مختلفی که داریم به هم نیازمندیم) و امیدوارم که هریک از ما بر خیر و نیکی باشد»[٤٢].

آری، این پاسخ متین و استوار، بر فقه و علم و دانش امام مالک و حکمتش دلالت می‌کند؛ براستی نشر علم بهترین اعمال نیک و بلکه برتر از نماز نفل و روزه نفل و صدقه نفلی و دیگر عبادات نفلی می‌باشد. زیرا رسول‌الله  ج فرمودند: «مَنْ دَلَّ عَلَى خَيْرٍ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ فَاعِلِهِ»[٤٣] «هر‌کس بر امر خیری راهنمایی کند همانند پاداش انجام دهنده‌ی آن ثواب کسب می‌کند».

و اینکه فرمودند: «فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلا وَاحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ»[٤٤]. «به خدا سوگند اگر خداوند یک نفر را به وسیله‌ی تو هدایت کند، از اینکه چهارپایان سرخ مو از آنِ تو باشند، برایت بهتر خواهد بود».

خداوند امام مالک را رحمت کند، براستی حکیمانه سخن گفت و آنچه بیان داشت، تطبیق نمود و مردم را در مورد آن تشویق کرد. براستی خود شایسته‌ترین افراد به این مقوله است که فرمود: «به من خبر رسیده هیچ‌کس نیست که از دنیا روی گردانده و به عبادت روی آورده و تقوا پیشه کرده مگر اینکه سخنان حکیمانه بر زبان آورده است»[٤٥].

و بر این اساس است که امام ذهبی[٤٦] می‌گوید: «فقه مالک در نهایت دقت بوده و عموم آرای وی محکم و استوار می‌باشد»[٤٧].

امام مالک  / در ترسیم قاعده‌ای ثابت و استوار برای مردم، منصفانه برخورد نمود، آنجا که فرمود: «کل أحد یؤخذ من قوله ویترك إلا صاحب هذا قبر»[٤٨]. «همه‌ی (انسان‌ها) چنان‌اند که برخی اقوال‌شان گرفته شده و برخی دیگر رها می‌شوند، مگر صاحب این قبر». [منظورش پیامبر اکرم  ج بود].

این سخن حکیمانه و بزرگی می‌باشد که بیان می‌کند هیچ‌یک از مردم از خطا و اشتباه مصون نبوده و بلکه تن‌ها این محمد  ج است که در امر ابلاغ شریعت معصوم می‌باشد.

٣- امام مالک حق را آشکار بیان نموده و در راه خدا از ملامتِ ملامت کنندگان نهراسیده و بدان توجه نمی‌کرد. مقوله‌ی امام شافعی به این امر اشاره دارد آنجا که می‌فرماید: «چون یکی از اهل بدعت نزد مالک  / حاضر می‌شد، (به وی) می‌گفت: من از سوی پروردگار و دینم دلیل و برهان دارم اما تو شک و تردید داری، برو نزد مترددی همچون خود و با وی مجادله کن»[٤٩].

و این سخن از قبیل دعوت اجتهادی می‌باشد. زیرا برخی از مردم چنان‌اند که گاهی نیاز به غلظت و شدت دارند و این امر نیز خارج از تدبیر نیست. زیرا الله متعال – که داورترین و دادگرترین دادگران و داوران است- به حکیم‌ترین مردمان می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡ[التحريم: ٩]. «ای پیغمبر! با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن و بر آنان سخت بگیر».

و می‌فرماید: ﴿وَأُنزِلَ إِلَيۡكُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمۡ وَٰحِدٞ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ[العنكبوت: ٤٦]. «با اهل کتاب (یعنی با یهودیان و مسیحیان) جز به روشی که نیکوتر (و نرم‌تر و آرا‌م‌تر و به قبول نزدیک‌تر) باشد، بحث و گفتگو مکن، مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند (و متوسّل به زور یا گستاخی شوند و از حدّ اعتدال در جدال، خارج گردند. در این صورت شدّت و حدّت در مقابله با آنان بلامانع است)».

آری، از امام مالک  / مواضع حکیمانه، والا و بزرگی به جای مانده و به ثبت رسیده است که ذکر همگی آنها در این مختصر نمی‌گنجد[٥٠].

[٣٩]- امام مالک بن انس بن عامر بن عمرو، امام دارالهجرة؛ او در سال ٩٣ هجری، یعنی در سالی که انس بن مالک بن نضر خدمتکار رسول‌الله فوت شد به دنیا آمد. او با صداقت و راستی و اخلاص به فراگیری علم پرداخت و یکی از ائمه چهارگانه گردید. و این‌گونه خداوند متعال به وسیله‌ی او مسلمانان را بهره‌مند نمود. سرانجام در سال ١٧٩ هجری وفات یافت. نگا: سیر أعلام النبلاء (٨/٤٩-١٣٥)؛ البدایة والنهایة (١٠/١٧٤)؛ و تهذیب التهذیب (١٠/٥).

[٤٠]- أبونعیم در الحلیة (٦/٣٢٥)؛ ونگا: سیر أعلام النبلاء (٨/١٠٠، ١٠١، ١٠٦)؛ مجموع فتاوى ابن تیمیة (٥/٢٦، ٥/١٤٤).

[٤١]- نگا: فتاوى ابن تیمیة (٥/٥-١٢١).

[٤٢]- نگا: سیر أعلام النبلاء، ذهبی (٨/١١٤).

[٤٣] - مسلم، كتاب الإمارة، باب فضل إعانة الغازی فی سبیل الله (٣/١٥٠٦)، (١٨٩٣).

[٤٤]- بخاری و شرح آن الفتح (٧/٤٧٦)؛ مسلم: ٤/١٨٧١؛ و تخریج آن پیش‌تر گذشت.

[٤٥]- نگا: سیر أعلام النبلاء، ذهبی (٨/١٠٩).

[٤٦]- امام شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، وی در ماه ربیع الآخر سال ٦٧٣ هجری چشم به جهان گشود. به طلب علم روی آورده و در این راه سفر نمود و در آن ماهر شد. حدود چهار سال یا بیش از آن مانده به وفاتش، به خاطر آبی که در چشمانش وارد شد، کور شد. او در سال ٧٤٨ هجری در شب دوشنبه در ماه ذی‌القعده پیش از نیمه شب وفات نمود. میراث علمی به جای مانده از امام ذهبی به ٢١٥ تالیف می‌رسد. نگا: البدایة و النهایة (١٤/٢٢٥) و مقدمه سیر أعلام النبلاء (١/١٢-١٤٠)

[٤٧]- نگا: سیر أعلام النبلاء (٨/٩٢).

[٤٨]- نگا: سیر أعلام النبلاء (٨/٩٣).

[٤٩]- نگا: حلیة الأولیاء (٦/٣٢٤)؛ سیر أعلام النبلاء (٨/٩٩).

[٥٠]- بنگر به دیگر واضع حکیمانه وی در: حلیة الأولیاء (٦/٣٢٥)؛ سیر أعلام النبلاء (٨/٩٤، ٩٨، ٩٩)؛ و بنگر به موضع حکیمانه وی در برابر بنی‌أمیة و حكم وی در باب طلاق مكره وعدم وقوع آن در سیر أعلام النبلاء (٨/٨٠، ٩٥، ٩٦).