نفس واحده
این همان نفسی است که معبود بی همتا آن را ذکر میکند و دربردارنده صفت جنسیت (نه مردانگی و نه زنانگی) نیست و این مسئله بسیار عجیب است. ممکن نیست که نه زن و نه مرد چنین بپندارد که مراد از اصل نفس، خود او خواهد بود. حتی وجود آدم نیز که در خلقت بر بندگان دیگر پیشی گرفته است به این معنا نیست که وی اصل و مرجع خواهد بود و نیز چنین نیست که عدهای گمان میکنند زن بدلی از مرد و یا مرد بدلی از زن خواهد بود همچنان که مولف کتاب (زن اصل است)[١٥] آن را بیان کرده است! نفس همان است که ویژگیهای جنسیتی به همراه ندارد و بلکه به تعبیر قرآن نفسی واحده است همچنان که میفرماید (مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ)
همین مسئله خود بیانگر وجود تساوی است و وجود ة تانیث همراه با این واژه نیز بنابر عادت لغوی عربی است و جز این معنای دیگری با خود ندارد. همچنان که واژههای مورد استفاده در جهت مونث بودن خورشید و مذکر بودن ماه اینگونه است.
﴿۞هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَاۖ فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِيفٗا فَمَرَّتۡ بِهِۦۖ فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ١٨٩﴾[الأعراف: ١٨٩]
«اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از (نوع) او نیز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گیرد، و چون با او خلوت کرد باری سبک برداشت، پس با آن بار حمل چندی بزیست تا سنگین شد، آنگاه هر دو خدا و پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزندی صالح (و تندرست) عطا کردی البته از شکرگزاران خواهیم بود».
در این آیه از کلام قرآن کریم نیز با دیده تامل بنگر:
﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۚ يَخۡلُقُكُمۡ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ خَلۡقٗا مِّنۢ بَعۡدِ خَلۡقٖ فِي ظُلُمَٰتٖ ثَلَٰثٖۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ٦﴾[الزمر: ٦]
«او شما را از یک تن آفرید پس، از آن جفت او را قرار داد و برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد، و شما را در رحم مادران در سه تاریکی با تحولات گوناگون میآفریند، این خداست پروردگار شما است که ملک برای او است، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان (نادان) از درگاه او به کجا میبرندتان؟».
نفس جوهر وجودی انسان است چه این فرد زن و چه مرد باشد و به همین دلیل خداوند تکالیف هر دو جنس را شبیه به هم میداند مگر در مواردی که دلیل خاصی در آن مورد وجود داشته باشد. اما اصل تکلیفی این بخش از کلام خالق یکتا است:
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ﴾[آل عمران: ١٩٥]
«پس خدا دعاهای ایشان را اجابت کرد که البته من (که پروردگارم) عمل هیچ کس از مرد و زن را بیمزد نگذارم، زیرا شما از یکدیگرید».
این آیه به اصطلاح اصولیون نصی در تساوی تکلیف الهی زن و مرد از دیدگاه منشاء ابتدایی و جدای از جنسیت آن دو میباشد. پس انسان دارای دو صورت خواهد بود. اول ساختاری نفسانی و دوم ساختاری جسمانی و هر صورت دارای سیمای خاص به خود میباشد یا حامل علامات و اوصافی است که شخصیت فرد با توجه به آن شکل میگیرد. همچنان که تمامی ظواهر جسمی با ویژگیهای خاص به خود متمایز میشوند شخصیت نیز برآمده از ویژگیهایی است که فرد را متمایز از دیگران خواهد کرد و این چنین نفس از جسم تمایز مییابد و ویژگیهای وجودی آن بر مبنای خاصی شکل خواهد گرفت.
پروردگار در این باره میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧﴾[الشمس: ٧]
«سوگند به نفس و آن کس که او را آراسته کرد».
آراسته ساختن خود کمال خلقت است، به همین دلیل در آیه بعد میفرماید:
﴿فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨﴾[الشمس: ٨]
«پس نیکی و بدی آن را به او الهام کرد».
دلایل بسیاری در قرآن و سنت وجود دارد که بیانگر وجود نفس جدای از جسم هستند:
اول- پروردگار بیهمتا میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ١٧٢ أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡۖ أَفَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ١٧٣﴾[الأعراف: ١٧٢-١٧٣]
«و هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم تا دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم. یا آنکه نگویید که منحصراً پدران ما به دین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم، آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید؟».
به همین دلیل شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز چنین مینویسد: زمانی که نفس انسان رها شود به الوهیت پروردگار خویش اقرار خواهد کرد، نسبت به او دارای محبت خواهد بود و چیزی را شریک خالق خویش نمیگرداند اما شیاطین جن و انس به واسطه آنچه که برای این نفس زینت میدهند و نیز به واسطه آنچه که برخی از آنان به برخی دیگر القا میکنند انسان را به فساد خواهند کشاند و به آیه بالا اشاره دارد.[١٦]
دوم- پیامبر ج در حدیثی صحیح میفرماید:
پس از خلق آدم، خالق یکتا پشت او را لمس کرد و آن گاه تمامی انسانها از ازل تا ابد از پشت او خارج شدند. معبود بیهمتا در فاصله میان چشمان تمامی آنان شعاعی از نور قرار داد و ایشان را بر آدم عرضه نمود. آدم پرسید: پروردگارا اینان چه کسانی هستند؟ خداوند پاسخ داد: اینان همه از نسل تو هستند. آنگاه آدم در میان آنان مردی را دید که شعاع نور میان دو چشمان او، وی را متعجب ساخت و پرسید: خالق من این شخص کیست؟ پروردگار پاسخ داد: این مرد، مردی از امتهای آخرین و از نسل تو است که داوود خوانده شود. آدم پرسید: معبود من عمر او چند سال است؟ خداوند گفت: شصت سال، آدم پاسخ داد: پس چهل سال از عمر من به او ببخش. پروردگار فرمود: نوشته شد و صورت گرفت و تغییر نیابد. روزگار گذشت تا اینکه عمر آدم به پایان رسید و ملک الموت به حضور او آمد. آدم خطاب به او گفت: آیا چهل سال از عمر من باقی نمانده است؟ وی پاسخ داد: آیا آن را به فرزندت داوود نبخشیدهای؟ آدم جحود کرد، پس نسل او نیز چنین کردند و آدم فراموش کرد و نسل او نیز فراموش کردند و آدم خطا کرد و انسانهای پس از او نیز به خطا رفتند.[١٧]
حدیث دلالت بر این دارد که خالق بیهمتا جانهای موجود در پشت آدم را مورد خطاب قرار داده است و در متن حدیث نیز این چنین آمده است (از پشت وی تمامی جانهایی که تا روز قیامت خلق میشوند خارج شد). واژه "خالقها" در این سیاق دلالت بر آینده دارد. مانند اینکه گفته شود آنچه خلق خواهد کرد و مقصود از خلق، خلق نهایی به صورت روح در جسم است چرا که نفس آن زمان هنوز در عالم ذر کامل نشده بود. چنان که متن دلالت بر این دارد که این افراد دارای حالتی نفسانی بودهاند و دلیل این گفته نیز نص حدیثی است که میفرماید: بین چشمان تمامی انسانها شعاعی از نور قرار داد و آنان را بر آدم عرضه کرد. آدم پرسید: پروردگارا اینان چه کسانی هستند؟ خداوند پاسخ داد: اینان از نسل تو هستند. در این میان مردی را دید که شعاع نور میان دو چشمان او آدم را متعجب کرد و پرسید: این شخص کیست... و این مسئله ممکن نیست مگر اینکه این اشخاص به صورت اشکالی باشند که پروردگار آنان را بر آدم عرضه کند و آنچنان که بودند ایشان را به او بنمایاند. همه این مطالب دلالت بر وجود نفسی مستقل از جسم دارد و نیز بر اینکه این نفس دارای شکلی غیرجسمانی همراه با ویژگیهای خاص به خود است.
از جمله دیگر نصوص جالبی که دلالت بر این مسئله دارد این حدیث از پیامبر است که میفرماید: من پیامبر بودم و آدم بین روح و جسم قرار داشت[١٨] و نیز میفرماید: همانا که نفس آنچه که باید خلق بشود (به دنیا بیاید) موجود است.[١٩]
با توجه به این نصوص، علما میپرسند ابتدا خلقت جسم صورت گرفته است یا روح؟ ظاهر نصوص بر این است که روح جدای از جسم مورد خطاب قرار گرفته است و نیز مطالبی در این باره موجود است که در عالم ارواح عدهای برخی دیگر را میبینند. ابن قیم / در این باره در شفاء العلیل مینویسد که (و این چنین در ارتباط با خلق روح قبل از جسم دو دیدگاه مشهور وجود دارد).[٢٠] شیخ الاسلام ابن تیمیه / از جمله مهمترین اشخاصی است که قائل به خلق جسم قبل از روح میباشد و قبل از او امام ابنحزم اندلسی از جمله کسانی بود که اعتقاد به خلقت روح قبل از جسم داشت. ابن قیم در کتاب الروح نیز در رابطه با این مسئله مینویسد و گروهی دیگر چون ابنحزم بر این باور هستند که خلقت روح قبل از جسم انجام شده است و از او نقل میکند آنچه که ما در ارتباط با خلقت روح میگوییم جز برگرفته از کلام الله متعال و پیامبر نیست و در این باره دلایلی واضح وجود دارد.
به عنوان مثال پروردگار در این بخش از قرآن کریم میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ١٧٢﴾[الأعراف: ١٧٢]
«و هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنان را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم».
و نیز میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰكُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰكُمۡ ثُمَّ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ﴾[الأعراف: ١١]
«و همانا شما آدمیان را بیافریدیم و آن گاه که بدین صورت کامل آراستیم، فرشتگان را به سجده آدم مأمور کردیم».
ابن حزم / به این واسطه تصریح میکند که خداوند ابتدا همه ارواح را آفرید و مینویسد که ارواح سپاهیانی به هم پیوسته هستند. آن عده که با هم سنخیت دارند با یکدیگر الفت میگیرند و آنان که یکدیگر را نمیشناسند با هم سنخیت ندارند و اختلاف میورزند.[٢١] در مرحله بعد خداوند از این ارواح عهد و گواهی بر ربوبیت گرفت و پیش از آنکه به ملائکه امر برای سجده به آدم بشود و نیز قبل از آنکه به اجسام داخل شوند مخلوقاتی مصور و عاقل بودند. در حالی که اجسام در آن زمان صرفاَ مشتی از آب و خاک بودند. در نهایت پروردگار آنجا که میخواست آنان را جای داد و برزخ نیز همان جایگاهی است که بعد از مرگ به آنجا بازگردانده میشوند، تا آنجا که مینویسد: در حقیقت ارواح اشکالی مشخص، حامل اهداف شناخته شده و شناخته نشده هستندکه پروردگار این ارواح را در دنیا آنگونه که بخواهد مورد ابتلا قرار میدهد، سپس آنها را میمیراند و به برزخی باز میگرداند که پیامبر در شب معراج دیده بود. ارواح اهل سعادت در طرف راست آدم و ارواح اهل شقاوت در طرف چپ آدم قرار میگیرند. ارواح انبیا و شهدا نیز در بهشت جای خواهند گرفت، و نیز مینویسد که اهل علم بر این مسئله اتفاق نظر دارند و قول جمله اهل اسلام همین است.[٢٢] اما ابن قیم در کتاب خود همه این مطالب را رد میکند و به آنچه که استاد او شیخ الاسلام ابن تیمیه باور دارد، قائل است. ابن قیم در کتاب خود احکام اهل الذمة مینویسد: و کسانی که بدین باور هستند که خلقت ارواح قبل از اجساد صورت گرفته است نصی از کتاب و سنت ندارند و نهایت آنچه که بدان استناد میکنند این آیه از کلام الله تعالی است:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ١٧٢﴾[الأعراف: ١٧٢]
«و هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم».
در ارتباط با احادیثی که دلالت بر خلقت آنان در عالم ذر دارد نیز دو قول وجود دارد مبنی بر اینکه صراحتی در مورد اینکه این مخلوقات، ارواح بودهاند وجود ندارد و آنچه که قرآن و سنت بر آن صحه میگذارند این است که روح همراه با جسم خلق شد و یا بعد از آن موجودیت یافت. در حقیقت الله سبحان جسم آدم را قبل از روح او خلق کرد و زمانی که او را آراست و خلقت وی را کامل گرداند از روح خود در آن دمید و روح بعد از خلق جسم به آن تعلق یافت. سنت خداوند سبحان در مورد خلق اولاد او نیز چنین است چنانکه حدیث عبدالله بن مسعود بر این مسئله دلالت دارد مبنی بر اینکه از پیامبر شنیدم: خلقت هر یک از شما تا چهل روز در شکم مادر خود به صورت نطفه ادامه میباید. سپس به اندازه همین مدت به صورت تکهای خون خواهد ماند و در مرحله بعد به همین اندازه به صورت گوشت جویده خواهد بود و در نهایت روح در آن دمیده میشود.[٢٣] عدهای از مردم به خطا گمان میکنند که نفخ روح به معنای ارسال روح به سوی جسم است و این روح از قبل موجود بوده است و نفخ به معنای تعلق گرفتن روح به جسم میباشد. حال اینکه منظور چنین برداشتی از مطلب نیست بلکه با کامل شدن خلقت جنین، الله تعالی ملائکهای به سوی وی خواهد فرستاد و به واسطه دمیدن در آن، روح موجود میشود!![٢٤] به هر صورت آنچه که از تمامی این مباحث حاصل میگردد این است که روح مخلوقی از مخلوقات خداوند است چه خلقت وی قبل از خلق جسم و چه بعد از آن صورت گرفته باشد و در این مورد خلافی بین اهل علم نیست و کسی جز ملحدین، معتقد به عدم وجود آن نیست. روح همان جوهر وجودی انسان و بخشی جدا از جسم است که محل شعور و درک انسانی میباشد. وجود برزخی نیز وجودی نفسانی است چرا که جسم را خاک از بین میبرد.
پروردگار در این باره میفرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠﴾[المؤمنون: ٩٩-١٠٠]
«زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد خواهد گفت: پروردگارا مرا به دنیا بازگردانید تا اینکه کار شایستهای بکنم و فرصتهایی را که از دست دادهام جبران نمایم. هرگز، این سخنی است که او بر زبان میراند و در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند».
در حدیثی از انس بن مالک نیز روایت شده است که پیامبر کشته شدگان بدر را سه روز ترک نمود. سپس نزد آنان آمد و ندا داد: ای اباجهل بن هشام، ای امیه بن خلف، ای عتبه بن ربیعه و ای شیبه بن ربیعه آیا آنچه را که پروردگارتان وعده داده بود حق یافتید؟ ما آنچه را که پروردگارمان وعده داد بود حق یافتیم. امام عمر این گفته پیامبر را شنید و فرمود: ای پیامبر چگونه میشنوند و پاسخ میدهند و حال اینکه مردهاند؟ ایشان پاسخ داد: سوگند به کسی که جانم در دست او است شما شنواتر از آنان نیستید به آنچه که گفتم اما قادر به پاسخ دادن نیستند. سپس به آنان امر نمود اینان را بر زمین کشیده و در چاه بدر بیندازید.[٢٥]
از ابن عباس ب نیز روایت شده است که پیامبر از کنار دو قبر گذشتند و فرمودند: این دو نفر عذاب داده میشوند اما نه به سبب ارتکاب به گناهی بزرگ و در روایتی از امام بخاری آمده است که این عذاب به سبب گناه بزرگی است که مرتکب شدهاند. یکی از این دو نفر سخن چین بوده است و دیگری از ادرار خود دوری نمیجسته است.[٢٦]
از جمله دیگر نصوصی که دلالت بر وجود سیمای خاص متعلق به نفس انسانی دارد این حدیث جالب است که حرکت نفس بعد از جدایی از جسم را به تصویر میکشد. پیامبر میفرماید: ملائک نزد میت حاضر میشوند، اگر شخص صالحی باشد به او خواهند گفت: ای نفس پاک که در جسمی پاک زیستهای بیرون آی، تو را به روح و ریحان و رضایت پروردگارت بشارت باد. سپس به آسمان عروج خواهد یافت و اهل آسمان خواهند پرسید: این شخص کیست؟ پاسخ داده میشود: فلان شخص، آنگاه گفته میشود: مرحبا به این نفس پاک که در جسمی پاک بوده است. داخل آی و تو را به روح و ریحان و رضایت پروردگار بشارت باد تا زمانی که به آسمانی برسد که الله تعالی و تبارک در آن است.
اما اگر شخص بدکرداری باشد به او خواهند گفت: ای نفس ناپاک که در جسمی ناپاک زیستهای بیرون آی و تو را به آب جوشان و خونابه و کیفرهای دیگر بشارت باد تا آن زمان که خارج بشود و به آسمان برده شود. آن گاه اهل آسمان خواهند پرسید: این شخص کیست؟ پاسخ داده میشود: فلان شخص، آنگاه گفته میشود: از رحمت پروردگار دور باشی ای نفس خبیث، بازگرد چرا که درهای آسمان به روی تو گشوده نخواهد شد. در نهایت از آسمان فروفرستاده خواهد شد و به قبر بازگردانده میشود. شخص صالح بدون ترس و ناراحتی در قبر مینشیند. به او خواهند گفت: در دنیا بر چه باوری زیستهای؟ پاسخ خواهد داد: بر اسلام، پرسیده میشود: آن مرد که بود که از او صحبت میکردند؟ پاسخ میدهد: محمد رسول الله علیه صلاة وسلام که با ادله روشن به سوی ما آمد و ما نیز او را تصدیق کردیم، آنگاه گفته میشود: آیا معبود خویش را دیدهای؟ پاسخ خواهد داد: برای هیچ کس سزاوار نیست که او را ببیند، در نهایت دریچهای از آتش به سوی او گشود میشود که بخشی از آن بخش دیگر را میبلعد. به او خواهند گفت: بنگر به آنچه پروردگارت تو را از آن مصون داشت. سپس دریچهای به سوی بهشت برای او گشود خواهد شد که با دیدن شکوفهها و زیباییهایی آن به وجد میآید آنگاه به او گفته میشود: این جایگاه تو است، بر یقین بودی و بر این باور وفات نمودی و بر آن زنده خواهی شد إن شاء الله....
اما شخص گناهکار را نگران و متحیر در قبر خواهند نشاند. سپس به او خواهند گفت: در دنیا بر چه باوری زیستهای؟ پاسخ خواهد داد: نمیدانم، به او گفته میشود: آن مرد که بود؟ پاسخ میدهد: از مردم میشنیدم چیزهایی میگفتند من نیز همان را تکرار میکردم. آنگاه دریچهای از بهشت به روی او گشود میشود و به زیباییهای آن خواهد نگریست. خطاب به او خواهند گفت: بنگر به آنچه که خداوند تو را از آن محروم ساخت. در نهایت دریچهای از آتش به روی او گشود میشود در حالی که بخشی از آن بخش دیگر را میبلعد. آنگاه خطاب به وی گفته میشود این جایگاه تو است. بر شک بودی و بر آن وفات یافتی و بر همان باور زنده خواهی شد ان شاء الله...[٢٧]
آری، همه این مطالب دلالت بر وجود نفسی جدای از جسم دارند و بیانگر آن است که وجود برزخی وجودی نفسانی و آگاه است و جسم انسان لباسی گِلی و فنا پذیر...
به همین دلیل خداوند در آیات مختلف نفس انسان را به صورت مشترک مورد خطاب قرار میدهد و تمایزی برای جنسیت قائل نیست. چه این خطاب از جهت تکوین باشد و چه از جهت تکلیف و میفرماید:
- ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠﴾[الفجر: ٢٧-٣٠]
«اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنود گشتهای و هم او از تو خشنود است. پس در زمره بندگانم داخل شو و به بهشت من درآی».
- ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡٔٗا وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ٤٨﴾[البقرة: ٤٨]
«و حذر کنید از آن روزی که هیچ کس به کار دیگری نیاید و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود و فدا و عوض از کسی قبول نکنند و هیچ یاری کننده و فریاد رسی نخواهند داشت».
- ﴿لَا تُكَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ٢٣٣]
«هیچ کس را تکلیف جز به اندازه طاقت نکنند».
- ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٢٨١﴾[البقرة: ٢٨١]
«و بترسید از روزی که شما را به سوی خداوند باز گردانند، پس هر کس پاداش عمل خویش خواهد یافت و به هیچ کس ستمی نکنند».
- ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جَمَعۡنَٰهُمۡ لِيَوۡمٖ لَّا رَيۡبَ فِيهِ وَوُفِّيَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٢٥﴾[آل عمران: ٢٥]
«پس چگونه خواهد بود حال آنها هنگامی که آنان را جمع آوریم در روزی که هیچ شکّی در آن نیست؟ و هر کس به تمام جزای اعمال خود خواهد رسید و به کسی ستم نخواهد شد».
- ﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ﴾[آل عمران: ١٨٥]
«هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید و محققاً روز قیامت همه شما به مزد اعمال خود کاملاً خواهید رسید».
و نیز میفرماید:
- ﴿۞يَوۡمَ تَأۡتِي كُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ١١١﴾[النحل: ١١١]
«آن روزی که هر نفسی میآید در حالی که به جدل و دفاع از خود برمیخیزد، و هر کس را به جزای عمل او کاملاً میرسانند و بر آنها ستم نمیکنند».
- ﴿ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۚ لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ١٧﴾[غافر: ١٧]
«آن روز هر نفسی به آنچه کرده است جزا خواهد یافت، آن روز بر هیچ کس ستم نخواهد شد خداوند حساب خلق به یک لحظه میکند».
- ﴿وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ٢١ لَّقَدۡ كُنتَ فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَكَشَفۡنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ ٱلۡيَوۡمَ حَدِيدٞ٢٢﴾[ق: ٢١-٢٢]
«و هر نفسی را فرشتهای (برای حساب به محشر) کشاند و فرشتهای بر او گواهی دهد و تو از این روز در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید».
- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨﴾[الحشر: ١٨]
«ای اهل ایمان، تقوای خداوند پیشه کنید و هر نفسی نیک بنگرد تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش میفرستد، و از خدا بترسید که او به همه کردارتان به خوبی آگاه است».
- ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾[الشمس: ٧-١٠]
«به جان آدمى و آن کس که آن را منظم ساخت سپس فجور و تقوا را به او الهام کرد که هر کس خود را پاک کرد، رستگار شد و آن که خود را با گناه آلوده ساخت، محروم گشته است».
تمامی این نصوص دلالت بر این دارند که نفس انسان، جوهر حقیقی وجود آدمی است و همین نفس است که مورد خطاب الهی قرار میگیرد و به همین دلیل همین نفس است که اسلام اهتمام به پالایش و آراستن آن دارد و نیز به همین دلیل است که زن مأمور به حجاب گشته است. مبادا شکل ظاهری بر سیمای درونی غلبه یابد، همان سیمایی که نفس حقیقی او است و از دیدگاه اسلام بنیان متفاوت گشتن افراد میباشد. سیمای ظاهری در زن دارای ظرافتهای ذاتی و منحصر به فرد است که در درجه اول وظیفه تولید نسل را بر عهده دارد و در مرحله دوم اسبابی جهت دفع غرایض جنسی است. هدف اول، هدفی بس والاتر است و یکی از ضروریات و اهداف شریعت میباشد.[٢٨] همچنان که علما در پی تبیین این رسالت برآمدهاند. زن به لحاظ خلقت در کمال زیبایی آفریده شد تا مرد به سوی او متمایل گردد و این تمایل و زیبایی ضامن ادامه نسل خواهند بود.
همچنان که معبود بیهمتا در سوره نساء میفرماید:
﴿وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ﴾[النساء: ١]
«هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند».
﴿وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَاۖ فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِيفٗا فَمَرَّتۡ بِهِۦۖ فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ١٨٩﴾[الأعراف: ١٨٩]
و نیز در سوره اعراف میفرماید:
«از (نوع) او نیز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گیرد، و چون با او خلوت کرد باری سبک برداشت، پس با آن بار حمل چندی بزیست تا سنگین شد، آنگاه هر دو پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزندی صالح (و تندرست) عطا کردی البته از شکرگزاران خواهیم بود».
و این غایت، هدف اصلی از وجود زیبایی در زنان میباشد. هر چند که اهداف دیگری نیز چون تداوم زندگی زناشویی و برطرف ساختن نیازهای جنسی از طریقه مباح در ورای این زیبایی نهفته است.
الله تعالی در ارتباط با این مسئله میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ١٤﴾[آل عمران: ١٤]
«محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، اینها سرمایه زندگی مادی است و سرانجام نیک نزد خداوند است».
وجود این زینت و زیبایی امری طبیعی است و مرد ناگریز به سوی زیبایی زن متمایل میگردد تا به این واسطه هدفی والا که همان تداوم نسل است تحقق یابد و به همین دلیل در آیه بعد چنین میفرماید:
﴿۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ١٥﴾[آل عمران: ١٥]
«(ای پیغمبر) بگو: میخواهید شما را به بهتر از اینها آگاه گردانم؟ برای آنان که تقوا پیشه کنند نزد خداوند باغهای بهشتی است که در زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید و متنّعم هستند و زنان پاکیزه و آراسته و خشنودی خداوند خواهد بود و پروردگار به حال بندگان بیناست».
مسئله اینجا است که انسانهای امروزی- چه جامعه زنان و چه مردان- هنجارها را جابهجا کردهاند. اهداف ثانویه را به جایگاه هدف اصلی منتقل ساختهاند و هدف اصلی را به مراتب پایینتر تنزل دادهاند، به همین دلیل حقایق امور مربوط به زندگی نیز نزد آنان جابهجا شده است به طوری که از جایگاه انسانی والا به درجه چهارپایان تنزل یافتهاند و از آن مقام روحانی و والا به سراشیبی لذتهای شهوانی روی نهادهاند.
به همین دلیل از دیدگاه اسلام، پوشش مردان و زنان میبایست در جهت خدمت به این اهداف والا باشد به گونهای که مایهی گرامیداشت انسان گردد و از تنزل جایگاه وی به مرتبه حیوانات و چهارپایان ممانعت به عمل آورد.
پیامبر ج میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَى) لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِكُمْ وَ لَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ».
الله تعالی به شکل شما و اموال شما نگاه نمىکند بلکه به دلها و اعمال شما توجه مىنماید.[٢٩]
مصداق این کلام، حدیث دیگر پیامبر در رابطه با زاهربن حرام الاشجعی است که پیامبر ایشان را بسیار دوست میداشت. او مردی بادیه نشین و زشت بود با این حال پیامبر خطاب به این شخص فرمود: بلکه مقام و منزلت تو نزد پروردگار بسیار بالا است.[٣٠]
بله، نزد خالق یکتا این چنین است، با وجود اینکه که سیمای ظاهری وی را چهرهای زشت پوشانده است با سیمای درونی زیبای خویش در زمین و آسمان مورد قبول واقع میگردد.
بنابراین لباس زن در اسلام صرفاً صورتی از ظاهر نیست بلکه پوشش زن القا کننده مفهومی عمیق و بعدی از وجود هر شخص و مرتبط با طبیعت وجودی زن به عنوان یک انسان است. خطاب قرآنی به زن در واقع همان خطاب کلی به تمامی انسانها است چنان که میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ١٧٢﴾[الأعراف: ١٧٢]
«و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم که دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم».
و سپس این تکلیف عجیب...
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢﴾[الأحزاب: ٧٢]
«ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم اما همه از تحمّل آن امتناع ورزیدند و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان بسیار ستمکار و نادان بود».
این تکلیف به آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است داده شد اما انسان به واسطه شایستگیهایی که به او داده شد آن را برگزید تا پیشوای بندگی بندگان در پیشگاه پروردگار خود و رهبر رهروان به سوی معبود خویش باشد و دستور خداوند مبنی بر امر ملائکه به سجود برای آدم نیز جدای از این گزینش و انتخاب نبوده است. اولین خلیفه از نسل انسانی .. هم او که تمام ذریه خود، مرد و زن را بر پشت خویش حمل میکرد. همین امر سبب مخاطب قرار گرفتن زن همچون مرد میگردد تا در حمل این امانت عظیم با وی سهیم باشد و این چنین میفرماید:
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ﴾[آل عمران: ١٩٥]
«پس خداوند دعاهای ایشان را اجابت کرد که البته من (که پروردگارم) عمل هیچ کس از مرد و زن را بیمزد نگذارم، زیرا شما از یکدیگر هستید».
اما آنچه سبب تفاوت میان زن و مرد در احکام مربوط به هر یک میگردد طبیعت تکاملی هر جنس است و این تفاوت به هیچ عنوان به معنای نقص در خلقت تکوینی سرشت آنان نیست. نقصهایی در مردان دیده میشود که جز به واسطه وجودی پرمهر چون زن کامل نمیگردد و نیز نقایصی در زن هست که مرد کامل کننده آن خواهد بود تا به این واسطه نیاز فطری و طبیعی میان آن دو کامل گردد و ضمانتی برای تداوم حیات باشد.[٣١] تشریع پوشش اسلامی نیز در همین مفهوم کونی عظیم جای میگیرد. پوشش حقیقتی از حقایق زندگی است و نیز ویژگی خاصی میباشد که زن را شایسته حمل امانت جانشینی در زمین میسازد.
الله تعالی میفرماید:
﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا﴾[هود: ٦١]
«او خدایی است که شما را از زمین بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن آن برگماشت».
از جمله اهداف ابلیس نیز تخریب و ویرانه ساختن جامعه انسانی بدوی بوده است، به این آیه با تدبر نگاه کن.
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ ذَٰلِكَ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ٢٦ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ٢٧﴾[الأعراف: ٢٦-٢٧]
«ای فرزندان آدم، محققاً ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامههایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خدا است (که به بندگان فرستادیم) شاید خدا را یاد آرند.ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا شیطان و بستگانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند».
این سری از اسرار پوشش در قرآن است، در آن تامل کن.[٣٢]
عریان ساختن جسم و زیباییهای خدادادی زن به سبب شهوت پرستی به این معنا است که وی صرفاً قالب بیرونی خویش را ظاهر میسازد و به آن میپردازد و از زینت دادن حقیقت نفس خود گریزان است. در چنین حالتی وی از طبیعت وجود بشری که بر پایه نفس استوار است -آنچنان که قرآن بیان میکند- خارج گشته است و از ماهیت وجودی و وظیفه کونی خویش فاصله میگیرد.
[١٥]- خانم دکتر نوال السعداوی.
[١٦]- مجموع فتاوی: ١٤/٢٩٦.
[١٧]- ترمذی و حاکم این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی آن را صحیح میداند. به حدیث شماره ٥٢٠٨ در صحیح جامع رجوع شود.
[١٨]- ابونعیم در حلیه از میسره الفجر و نیز ابن سعد از ابی جدعاء و ابن حبان از ابن عباس این حدیث را روایت کرده است و آلبانی آن را صحیح میداند. به حدیث شماره ٤٥٨١ در صحیح جامع رجوع شود.
[١٩]- طبرانی از عباده بن صامت به صورت مرفوع این حدیث را روایت کرده است و آلبانی آن را صحیح میداند. به حدیث شماره ١٩٨٥ در صحیح جامع رجوع شود.
[٢٠]- شفاء العلیل ابن قیم: ١/٢٩٤.
[٢١]- بخاری از ام المومنین عایشه و مسلم از ابی هریره این حدیث را روایت میکنند.
[٢٢]- کتاب الروح ابن قیم ٩١-٩٢.
[٢٣]- این متن مختصر از حدیثی است که متفق علیه است.
[٢٤]- أحکام اهل الذمة: ٢/١٠٥٨-١٠٥٩.
[٢٥]- متفق علیه.
[٢٦]- متفق علیه.
[٢٧]- ابنماجه این حدیث را روایت کرده است و آلبانی آن را صحیح میداند. به حدیث شماره ١٩٦٨ در صحیح جامع رجوع شود.
[٢٨]- موافقات شاطبی: ٢/٩ و ١٧.
[٢٩]- مسلم این حدیث را روایت کرده است.
[٣٠]- از انس روایت شده است که مردی از اهل بادیه به نام زاهر برای پیامبر هدیه میآورد ایشان نیز وی را در خرید و فروش کالا راهنمایی میکردند و درباره او فرمودند: زاهر از بادیه ما و ما حاضران او هستیم. پیامبر او را با وجود اینکه مردی زشت بود دوست میداشت. روزی پیامبر او را دید در حالی که در حال فروش کالایش بود. پس او را از پشت در آغوش گرفت در حالی که زاهر پیامبر را نمیدید. زاهر پرسید: کیست؟ در نهایت پیامبر را شناخت و پشت خود را به سینه ایشان تکیه داد در حالی که پیامبر میگفت: چه کسی این شخص را خریداری میکند؟ وی پاسخ داد: ای پیامبر با وجود اینکه چیزی ندارم؟ ایشان پاسخ داد: بدان در نزد الله متعال بسیار باارزش هستی. هیثمی در مجمع الزوائد مینویسد: احمد و ابویعلی و بزار این حدیث را روایت کردهاند و افراد موجود در روایت احمد افرادی قابل اطمینان هستند. مجمع الزوائد: ٩/٦١٦: کتاب بیوع، شماره حدیث: ١٥٩٧٨.
[٣١]- بر این مبنا مفهوم کلام پیامبر خطاب به زنان نیز آشکار میشود (هیچ ناقص عقل و ناقص دینی را چون شما ندیدهام) متفق علیه. قطعا هدف از این کلام تخریب و توهین نبوده است و هرگز که چنین کلامی با این مضمون از پیامبر دیده نشود. خداوند زن را با آراستگی تمام و نهایت کمال آفرید. بلکه منظور نوعی نقص تکاملی است و حدیث دلالت بر وجود نوعی حس عاطفی عظیم دارد که مردان فاقد آن هستند و نیز بیانگر تفاوت در بیولوژی به جهت حمل بچه، این مخلوق بزرگ الهی است تا ضمانتی برای ادامه حیات باشد. به همین دلیل نیز حیض و نفاس وجود دارد تا زن بتواند نقش مادربودن خویش را ادا کند که سه برابر بیش از وظایف همسر اوست چنان که در مسئله حق پدران بر فرزندان مشهود است و بنابراین مادران به مراتب حق بیشتری بر فرزندان دارند.
[٣٢]- این مطلب به تفصیل در بحث اول از فصل دوم بیان خواهد شد.