گزینش ویژگیهای ظاهری از منظر قرآنی
به همین دلیل توجه اسلام صرفاً به ظاهر جسم جدای از باطن آن نیست. هرگز، در واقع این شکل ظاهری از نوعی بهم پیوستگی فرهنگی و موضع گیری فکری سخن دارد. این صورت نشان از نهایت باور به مذهب و التزام به دین میباشد.[٥٥] به همین دلیل مایه تعجب نخواهد بود که قرآن، بزرگترین مصدر دینی در اسلام از قواعد پوشش سخن گفته باشد، قواعدی که گاه به شکل الزام و گاه در قالب نصیحت دیده میشود. حقیقت پوشش در اسلام نیز به داستان خلقت آدم و همسر او حواء باز میگردد. زمانی که لباس بهشت رمزی برای جلوهگر شدن رضایت الهی بود و به مجرد ارتکاب معصیت، لباس از تن آنان برکنده شد و به برهنگی دچار آمدند. پس برهنگی رمز سرکشی در مقابل خالق خواهد بود و بلکه رمز طاعت بردن از شیطان میباشد.
﴿فَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّكَ وَلِزَوۡجِكَ فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩ فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ١٢٠ فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢﴾[طه: ١١٧-١٢٢]
«پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى است زنهار شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردى در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده پس شیطان او را وسوسه کرد وگفت: اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى شود راه نمایم، آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت. سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد».
این آیات خلاصه چگونگی آغاز مسئله پوشش و عریانی را در تاریخ بشریت و نیز در تاریخ ادیان الهی شرح میدهد. آدم علیه سلام و همسر او در بهشت در نعمت کامل بهسر میبردند و این بخش از کلام الله تعالی که میفرماید: وَلَا تَعۡرَىٰ بر این معنی دلالت دارد که وی و همسرش با لباس جنت آراسته شده بودند. قرطبی در تفسیر این آیه مینویسد: در بهشت برای آدم تمامی نعمات از جمله لباس، طعام، نوشیدنی و مسکن موجود بود[٥٦] و ابن کثیر چنین مینویسد: پروردگار فرمود: إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ و به این واسطه گرسنگی و پوشیدگی را بهم مرتبط ساخته است چرا که گرسنگی ذلت درونی است و برهنگی به معنای دچار گشتن به رسوایی بیرونی میباشد[٥٧] و نیز میفرماید: وَلَا تَضۡحَىٰ به این معنا است که حرارت خورشید را حس نخواهد کرد چرا که آدم در سایههای بهشت و در زیباییهای آن در نهایت آسودگی میزیست. آری، قرآن علت وسوسه آدم و همسرش حوا توسط شیطان را چنین بیان میکند: شیطان تمایل به عریان ساختن کامل این دو داشت تا زشتیهای ایشان را بر آنان آشکار سازد و عملی شنیعتر از این کار وجود ندارد که شخصی، دیگری را در ملأ عام برهنه سازد و به نمایش بگذارد چرا که این کار فطرت آدمی را نابود خواهد ساخت و وی را از مقام والای انسانی به جایگاه چهارپایان میرساند. همچنان که این مسئله به وضوح در خیابانها و تلویزیونهای این ایام دیده میشود. هرچند که آدم و همسر وی حوا، در آن برهه از زمان تنها بودند چرا که اولین مخلوقات از جنس بشر همین دو نفر بودهاند اما داستان آدم در جهت تعیین اصول تربیتی فطری انسان و وفای وی به عهد خویش بوده است. بله، شیطان قصد در نقض این اهداف، عریان ساختن انسان و عادی جلوه دادن این برهنگی دارد تا به تدریج حیاء را نیز چون دیگر ارزشهای انسانی از بین ببرد. از همین روی پروردگار در سوره اعراف میفرماید:
﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّيۡطَٰنُ لِيُبۡدِيَ لَهُمَا مَا وُۥرِيَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰكُمَا رَبُّكُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَكُونَا مَلَكَيۡنِ أَوۡ تَكُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِينَ٢٠ وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ٢١ فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖۚ فَلَمَّا ذَاقَا ٱلشَّجَرَةَ بَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَكُمَا عَن تِلۡكُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَآ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمَا عَدُوّٞ مُّبِينٞ٢٢﴾[الأعراف: ٢٠-٢٢]
«شیطان، آدم و حوّا هر دو را به وسوسه فریب داد تا زشتیهایشان را که از آنان پوشیده بود بر ایشان پدیدار کند و گفت: خدایتان شما را از این درخت نهی نکرد جز برای اینکه مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید و بر آنان سوگند یاد کرد که من خیر خواه شما هستم وآنان را به فریب و دروغی فرود آورد، پس چون از آن درخت تناول کردند زشتیهایشان بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند، و پروردگارشان آنها را ندا کرد که آیا من شما را از این درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شما است».
این آیه خود مایهی بصیرت است هرچند که تمامی آیات قرآن هدایتگر میباشند. این آیه از کلام مبارک، آیهای است که منطق پوشش در اسلام را بیان کرده است و آن را توجیه میسازد و مضمون اهداف آن را به صورت کلی تبیین میکند. در آیات دیگر نیز علت ذکر صفت پوشش و طبیعت اسلامی آن در داستان آدم با وضوح بیشتر و دلالت قویتر بیان میشود.
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ ذَٰلِكَ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ٢٦ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ٢٧﴾[الأعراف: ٢٦-٢٧]
«ای فرزندان آدم، محققا ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامههایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خداست (که به بندگان فرستادیم) شاید خدا را یاد آرند ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند».
و سوگند به آنکس که جانم در دست او است اگر زنان امروزی در همین یک آیه تأمل کنند ایشان را کافی خواهد بود. اما با نهایت تأسف بیشتر زنان امروزی از جمله کسانی هستند که پروردگار آنان را با وجود بینایی نابینا خطاب کرده است و میفرماید:
﴿وَتَرَىٰهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ وَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ١٩٨﴾[الأعراف: ١٩٨]
«و ای رسول ما تو میبینی که آنها در تو مینگرند ولی نمیبینند».
از زیباییهای تعبیر قرآن در آیه بصیرت، این است که الله متعال پوشش لباس را ذکر کرده است و آن را با آراستگی مقرون میسازد و به همین دلیل از جمله ویژگیهای جمال و زیباییهای پرندگان نیز داشتن پرهایی است که به واسطهی آن در آسمان سیر میکنند، بر روی درختان مستقر میگردند و یا بر زمین راه میروند و آنچه که مایه عذاب این پرندگان است کندن پرهای آنان (پوشش آنان) میباشد! و به راستی که چه عذاب دردناکی...
خالق یکتا همه اینها را با لباس تقوا همراه میسازد و مراد از لباس تقوا صلاح نفس است نه لباسهای مادی و ظاهری... اما در اینجا لباس ظاهری مورد ذکر است تا نهایت پوشش مادی در اسلام و مقصد نهایی از شریعت باشد. در حقیقت لباس تعبیری از تقوا و ورع صاحب آن خواهد بود جدای از اینکه این شخص مرد و یا زن باشد، و در ورای همه این مطالب عهدی نهفته است که پروردگار با آدمیان بسته است.
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ٦١﴾[يس: ٦٠-٦١]
«ای فرزندان آدم آیا به شما نگفتم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شما است؟! و مرا پرستش کنید، که این راه مستقیم است؟!».
پس التزام به پوشش نوعی از وفای به عهد خداوند و به یگانگی شناختن او است، همچنان که برهنگی نوعی از شرک و بت پرستی است چرا که به این واسطه جسم بر روح برتری داده میشود و مورد تقدیس قرار میگیرد. به همین دلیل احکام پوشش در اسلام ریشه در عقیده توحیدی دارد و این معنا از لطیفترین مفاهیم و از عجیبترین اسرار قرآن است. در این فضای قرآنی عظیم، بخشی از آیات سوره احزاب و نور به واجب دانستن پوشش برای زن تعلق مییابد و آن را امری ضروری برمیشمارد.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٩﴾[الأحزاب: ٥٩]
«ای پیغمبر (گرامی) با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای اینکه آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ﴾[النور: ٣١]
«و زینت و آرایش را خود جز آنچه ظاهر میشودآشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند».
در همین شریعت وجه تمایز پوشش مردان و اشکال مختلف آن نیز ذکر شده است. هرچند که اسلام الگوی خاص عربی و یا غیرعربی برای نوع پوشش در نظر ندارد اما قواعد خاصی را واجب گردانیده است که میبایست مورد احترام باشد. از پیامبر ثابت است که ایشان لباس غیر عرب چون قباطی و جبه و رومیه نیز میپوشیدند و صحابه را نیز از پوشیدن آن منع نمیکردند.[٥٨]
انواع مختلف این لباسها زمانی مورد استفاده خواهد بود که از یک جهت حامل مفاهیم دینی برای غیرمسلمین نباشد و از جهت دیگر بر مبنای قواعد مخصوص به پوشش مردان در اسلام باشد. به عنوان مثال شریعت دستور به رها کردن ریش به شیوهای مخصوص میدهد و این کار نمیبایست به هر طریقی صورت بگیرد. به همین شیوه برای تمامی انواع پوشش قواعد خاص برگرفته از قصه آدم وجود دارد. این قواعد همچنین نوعی تلاش در جهت متفاوت ساختن فرد مسلمان از عالم گناه و عصیان شیطانی است. همان عالمی که مجوسیان و اهل کتاب -یهود و نصاری- در سراشیبی آن قرار گرفتهاند. به همین دلیل پیامبر امر به مخالفت با یهود و نصاری کرده است و میفرماید: با مشرکین مخالفت کنید! سبیلها را بردارید و ریش را آزاد گذارید.[٥٩] در روایتی از مسلم نیز میفرماید: (با مجوسیان مخالفت کنید).
این مخالفتها صرفاً با هدف شکلگیری یک سیمای ظاهری و خالی از هرگونه منشأ و پایه عقیدتی انجام نمیشود. هرگز، در واقع این کار با هدف تمایز نمودی از پوشش اسلامی در بطن فرهنگ آن خواهد بود. پذیرش این نوع از ظواهر در واقع اعلان تبری جستن از الگوهای شیطانی است که ابلیس امتهای گمراه را به سوی آن متمایل میسازد تا خلقت خداوندی را تغییر دهند. تغییراتی که قرآن به شکلی عجیب و به تفصیل از آن سخن میراند.
﴿إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا١١٧ لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِكَ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا١١٨ وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَّخِذِ ٱلشَّيۡطَٰنَ وَلِيّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِينٗا١١٩﴾[النساء: ١١٧-١١٩]
«(مشرکان) غیر خدای عالم جز دخترانی را (بتهایی را که نام دختران بر آنها نهادهاند) و جز شیطان سرکش را نمیخوانند. که خدا آن (شیطان) را از درگاه رحمت خود دور کرد و گفت: من از بندگان تو قسمتی معین را زیر بار طاعت خود خواهم کشید و سخت گمراهشان کنم و به آرزو درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده است. زیانی آشکار».
حدیث دیگری در این باب وجود دارد که به نام حدیث ابی امامه شناخته میشود:
رسول الله ج بر گروهی از انصار گذشت در حالی که ریش آنان رو به سفیدی میرفت. ایشان فرمود: ای اهل انصار آن را قرمز و زرد کنید و با اهل کتاب مخالفت ورزید!! وی نقل میکند ما عرض کردیم: اهل کتاب خف میپوشند و کفش به پا نمیکنند![٦٠] ایشان فرمود: پس شما هم خف بپوشید و هم نعلین به پا کنید و با اهل کتاب مخالفت کنید. ما گفتیم: ای رسول الله علیه صلاة وسلام، اهل کتاب ریشهای خود را کوتاه میکنند و سبیلها را آزاد میگذارند. ایشان پاسخ داد: سبیلهای خود را کوتاه کنید و ریشها را رها بگذارید و با اهل کتاب مخالفت کنید.[٦١]
با این هدف مردان نیز از بلند کردن لباس و رها کردن آن تا پایینتر از مچ پا به قصد کبر و غرور چنان که از عادات عرب بود نهی شدهاند. پیامبر در این باره فرمود: بخشی از لباس که پایینتر از مچ پا باشد در آتش خواهد بود[٦٢] و در شرح این کلام میفرماید: هر کس با هدف کبر و غرور لباس خویش را بلند گرداند خداوند در روز قیامت به او نظر نمیافکند.[٦٣]
در ارتباط با ویژگیهای مربوط به لباس مردان به همین موارد اکتفا میکنیم مبادا از هدف اصلی کتاب که پرداختن به سیمای زنان میباشد خارج شویم. هدف از بیان این مطالب نیز آن بود که بر مبنای قوانین اسلامی پوشش چه متعلق به زن و چه به مرد، میبایست دارای ویژگیهای خاص به خود باشد و این مسئله ارتباطی مستقیم با اهداف دینی و تعبدی خواهد داشت. در واقع سیمای ظاهری در اسلام حقیقت رمز اعتقادی و عامل تمایز فرهنگ اسلامی از دیگر فرهنگها میباشد.
[٥٥]- دکتر احمد الابیض التونسی مینویسد: (دعوت به تمسک به مظاهر اسلامی صرفا دعوتی ظاهری نیست چرا که لباس صرفا پوششی بیرونی نیست بلکه نوعی پوشش برای جسم با همه ارزشها و هنجارهایی است که نمایانگر فرهنگی مشخص هستند و به این واسطه جسم را پالایش کرده و آن را مهار میکنند). فلسفة الزیّ الإسلامی: ٩-٨.
[٥٦]- الجامع الاحکام القرآن: ج ١١/٢٥٣.
[٥٧]- مختصر تفسیر ابن کثیر صابونی: ٣/١٦٨. چاپ شده در دار الفکر بیروت.
[٥٨]- قباطی با فتحه قاف و کسره طاء چنان که ابن اثیر مینویسد: جمع قبطیه و لباسی است که مصریان قبطی میپوشیدند و دارای رنگ روشن میباشد. گویی به قبطیان نسبت داده میشود. رجوع شود به کتاب النهایة في غریب الحدیث و الاثر: حرف جیم باب جیم و لام. و شاهد این مطلب حدیثی است که اسامه بن زید روایت میکند: (پیامبر از آنچه که هرقل به وی هدیه کرده بود لباسی به من بخشید و من آن را به همسرم دادم. پیامبر پرسید: تو را چه شده است که آن قباطی را نمیپوشی؟ پاسخ دادم: ای پیامبرخدا آن را به همسرم دادهام. ایشان فرمود: به او بگو در زیر آن لباسی بپوشد چرا که ممکن است جسم وی را به نمایش بگذارد). احمد و طبرانی این حدیث را روایت کردهاند و هیثمی در این باره مینویسد: (در این حدیث عبدالله بن محمدبن عقیل هست و سخن او حسن بوده و دارای ضعف است و اما بقیه افراد آن قابل اطمینان هستند). مجمع الزوائد: ٥/١٣٧. و در سنن ابی داوود از دحیة بن خلیفة الکلبی آمده است که (پیامبر با یک قباطی به نزد من آمد و از آن به من بخشید و فرمود: آن را دو بخش کن. یکی از این دو قسمت را به عنوان پیراهن استفاده کن و بخش دیگر را به همسرت عطا کن و به او بگو زیر آن لباسی بپوشد مبادا جسم پیدا باشد). روایت از ابوداوود. و از عروة بن المغیرة بن شعبة از پسرش روایت است (که پیامبر جبه رومی پوشید) احمد و ترمذی این حدیث را روایت کردهاند و مینویسند که حسن صحیح است. چنان که به صیغه دیگری توسط امام نسائی و بیهقی و طبرانی روایت شده است و ابن ماجه از عباده بن صامت روایت کرده است که: (یک روز پیامبر به نزد ما آمد در حالی که جبهای رومی از پشم پوشیده بود و با آن و همراه ما نماز خواند و چیزی بر روی آن نپوشیده بود). ابن حزم مینویسد: (و نماز در لباس کافر و فاسق جایز است مادامی که فاقد مواردی باشد که اجتناب از آن واجب است به دلیل این بخش از کلام الله متعال: (تمامی آنچه را که در زمین است برای شما آفرید) و از پیامبر دیده شده است که در جبه رومی نماز بخواند و ما باور به پاکی پنبه، کتان، پشم، مو، کرک، پوست و حریر برای زنان داریم. پس هر کس مدعی نجاست یا تحریم باشد سخنی واهی گفته است مگر اینکه دلیلی از قرآن و سنت صحیح داشته باشد. الله متعال میفرماید: (و آنچه را که حرام است برای شما بیان شده است) ونیز میفرماید: (گمان و خیالات موهوم هیچ از حق بینیاز نمیگرداند) المحلی: ٤/٧٥.
[٥٩]- متفق علیه.
[٦٠]- تخفف به معنای خف نیست بلکه نوعی پوشش برای پاها چون جوراب میباشد.
[٦١]- احمد و طبرانی این حدیث را روایت کردهاند و هیثمی در مجمع الزوائد مینویسد: افرادی که در روایت احمد هستند همه قابل اطمینان میباشند و قاسم از کسانی است که قابل اعتماد است و در کلام او مشکلی نیست.
[٦٢]- امام بخاری این حدیث را روایت کرده است.
[٦٣]- متفق علیه.