بین النهرین در روزگار خلفای راشدین

کوفه، پایگاه حکومت علوی

کوفه، پایگاه حکومت علوی

در دوران خلافت علی÷به دلیل گستردگی متصرفات اسلامی، لازم بود که امام، دارالخلافه را از مدینه به بین‌النهرین منتقل فرماید. زیرا با اینکار، حکومت مرکزی به شام و ایران نزدیکتر می‌شد و نظارت و سلطۀ بیشتری بر جهان اسلامی پیدا می‌کرد. بهمین جهت علی÷پس از جنگ جمل بدین مهم اقدام نمود و پیشنهاد انصار را برای ماندن در مدینه نپذیرفت. دینوری در کتاب «الاخبار الطوال» آورده است که: «چون علی آهنگ رفتن به سوی عراق کرد، بزرگان انصار گرد‌ آمدند و به حضور امام رسیدند. عقبه بن‌عامر که در غزوۀ بَدر شرکت کرده بود از میان ایشان به سخن در آمد و گفت: ای امیر‌مؤمنان، ثوابی که بر اثر نماز گزاردن در مسجد رسول خداجو آمد و شد میان قبر و منبر پیامبر از دست می‌دهی بزرگتر از چیزی است که امید داری از عراق بدست آوری! و اگر برای جنگ با شامیان می‌روی، عمربن خطاب در میان ما (اهل مدینه) ماندگار شد و سعد بن ابی وقاص با سپاه قادسیه و أبوموسی اشعری با سپاه اهواز به پیکار دشمنان رفتند و او را کفایت کردند و کسی از آن جنگاوران وجود ندارد مگر که همانندش بهمراه تو است و مردان، به یکدیگر می‌مانند و روزگاران در گردش‌اند! امام، پاسخ داد: اموال و مردان در عراق گرد آمده‌اند و اهل شام به شورش برخاسته‌‌اند، دوست دارم که بدانجا نزدیک باشم. سپس فرمان حرکت به مردم داد و خود از مدینه بیرون رفت و یارانش نیز با او برفتند[۹۷] ». ورود علی÷به کوفه (که مصادف با دوشنبه ۱۲ رجب سال ۳۶ هجری قمری بود) شور و نشاط تازه‌ای در آن منطقه پدید آورد و بزرگان صحابه از مهاجرین و انصار و مسلمانان دیگر، روی بدانجا نهادند و جمعیت کوفه به حدود ۶۵ هزار تن رسید و آن سرزمین، به صورت کانون جدیدی برای نشر فرهنگ اسلامی درآمد. در همین دوران بود که بیشتر خطبه‌‌های پرشکوه امام در منابر و محافل کوفه به ظهور پیوست و مایه‌ای برای تدوین کتاب عظیم «نهج‌البلاغه» فراهم آمد که در سه قرن و نیم بعد، ابوالحسن شریف رضی به گردآوری آنها همت گماشت[۹۸] . همان کتاب ارجمندی که خاورشناس شهیر فرانسوی لوئی ماسینیون Louis Massignon درباره‌اش می‌گوید: «خطبه‌ها و موعظه‌هایی که در نهج‌البلاغه در بردارد، از برترین دستاوردهای اندیشۀ اسلامی در طول زمان به شمار می‌رود»![۹۹] .

امام برای کوفیان با چنان گیرایی و عظمتی از معارف الهی سخن می‌گفت که برخی از مردم ساده ‌دل می‌پنداشتند که او خدای سبحان را دیده است! چنانکه ذعلب یمنی در مجلسی ازعلی÷پرسید:

«هل رأیت ربك یا أمیر‌الـمؤمنین؟

«ای امیر‌مؤمنان آیا خدایت را دیده‌ای؟

امام پاسخ داد:أفأعبد ما لاأری؟

آیا چیزی را که نبینم بندگی می‌‌کنم؟

ذعلب گفت: وکیف تراه؟

چگونه او را می‌بینی؟

امام پاسخ داد:‌لاتراه العیون بمشاهدة العیان، ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان»[۱۰۰] !.

دیدگان او را آشکارا مشاهده نکنند ولی دل‌ها با حقیقت ایمان وی را در می‌یابند»!.

در پاره‌ای ازخطبه‌های بجای مانده از علی÷سخن به نکات بس دقیقی کشیده شده است بگونه‌ای که شارحان نهج‌البلاغه را به شگفتی افکنده مثلا ابن‌ابی‌الحدید معتزلی[۱۰۱] در شرح نهج‌البلاغه «أشباح»[۱۰۲] می‌‌نویسد:

در اینجا، جای مثل معروفست که می‌گوید: «إذا جاء نهر الله بطل نهر معقل»!. یعنی: چون رود خدا بیاید، رود معقل (که در بصره روان است) باطل می‌شود! (بهمین صورت) هنگامی که این سخنان ربانی و واژگان قدسی در میان آیند، فصاحت عرب را باطل می‌گردد[۱۰۳] »!.

دانشها و معارفی که از علی÷در دوران خلافتش سرزده، مباحث گوناگون و علوم مختلفی را فرا می‌گیرند و به نوع ویژه‌ای از دانستنی‌ها محدود نمی‌شوند. این أبی الحدید در «شرح نهج البلاغه» نشان می‌دهد که دانشهای اسلامی از الهیات و تفسیر و فقه و قضاء و نحو عربی و جز اینها از علی÷سرچشمه گرفته‌اند و سپس در جهان اسلام جریان یافته‌اند[۱۰۴] . برخی از محققان پنداشته‌اند که چون علی در دوران خلافت خود سرگرم نبرد با مخالفان بوده، به «امور آموزشی» اهتمام نداشته است[۱۰۵] ! این نویسندگان، گویی به منابع تاریخی نگاه نکرده‌اند تا ملاحظه کنند که راویان آثار، خطبه‌های بسیار از امام گزارش نموده‌‌اند که علی آنها را بهنگام زمامداری خود در کوفه و دیگر نواحی القاء کرده است. بعلاوه، گویی نمی‌دانند که در سنت اسلامی، جنگ و جهاد هرگز امام مسلمین را از آموزش مردم باز نمی‌دارد، مگر در قرآن کریم نخوانده‌اند که:

﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢[التوبة: ۱۲۲] .

«همه مؤمنان نتوانند که برای پیکار کوچ کنند[۱۰۶] پس چرا از دستۀ مؤمنان، گروهی راه پیکار نمی‌سپرند تا (ضمنا) در دین خدا به تفقّه پردازند و چون به سوی قومشان بازگشتند، آنها را هشدار دهند شاید که ایشان (از نافرمانی) بپرهیزند».

برنامۀ اصلی امام چنانکه پیش از این یاد کردیم، تنظیم معیشت مسلمانان و تعلیم ایشان و همچنین اجرای عدالت در میان آنها بود و علی هیچگاه از این سه هدف اساسی غافل نماند.

[۹۷] «ولـما هم علی بالـمـسیر إلی العراق، إجتمع أشراف الأنصار فأقبلوا حتی دخلوا علی علي، فتکلم عقبة بن عامر وکان بدریا فقال یا أمیر‌الـمؤمنین إن الذي یفوتك من الصلوة في الـمسجد رسول اللهج والسعی بین قبره ومنبره أعظم مما ترجوا من العراق، فان کنت أنما تسیر لحرب الشام فقد اقام عمر فینا وکفاه سعد زحف القادسیة وأبوموسی زحف الاهواز ولیس من هؤلاء رجل إلا ومثله معك والرجال أشباه والایام دول! فقال علي: إن الأموال والرجال بالعراق ولاهل الشام وثبه أحب أن اکون قریباً منها. ونادی في الناس بالـمسیر فخرج وخرج معه الناس». (الأخبار الطوال، اثر احمد بن داوود دینوری، چاپ قاهره، ص ۱۴۳). [۹۸] گردآوری «نهج البلاغة» در ماه رجب از سال ۴۰۰ هجری قمری انجام پذیرفته است چنانکه شریف رضی در پایان کتاب می‌نویسد: «وذلك في رجب سنة أربعمائة من الهجة». [۹۹] به نقل از: مصادر نهج البلاغه و أسانیده، تألیف عبدالزهراء الحسینی الخطیب، چاپ نجف، ج ۲، ص ۱. [۱۰۰] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۴. [۱۰۱] در اینکه مذهب ابی‌الحدید، مذهب اعتزال بوده تردیدی نیست و بر خلاف گمان برخی از نویسندگان عرب، وی را نتون «شیعی» به معنای مشهور دانست. خود وی در یکی از قصائدش خطاب به علی÷می‌گوید:
ورأیت دین الاعتزال واننی
أهوی لاجلك کل من یتشیع!
(العلویات السبع ۱۶ و ۱۷).
[۱۰۲] خطبه شماره ۸۷ از نهج البلاغة عبده. [۱۰۳] «هذا موضع الـمثل: إذا جاء نهرا الله بطل نهر معقل! إذا جاء هذا الکلام الربانی واللفظ القدسي بطلت فصاحة العرب» (شرح نهج البلاغة، اثر ابن ابی‌الحدید، چاپ مصر، ج ۶، ص ۴۲۵). [۱۰۴] به شرح نهج‌البلاغة، اثر ابن ابی‌الحدید، چاپ مصر، ج ۱، ص ۱۷ تا ۲۰ نگاه کنید. [۱۰۵] چنانکه استاد محمود مصطفی مصری در کتاب: «الأدب العربی و تاریخه» ج ۱، ص ۹۱، چاپ قاهره می‌نویسد: «ولکن علیا کان مشغولاً بالسیاسة والحروب فلم یجلس للتعلیم»!. [۱۰۶] این آیه از سوره توبه، در سیاق آیات جنگ آمده است و واژه «نفر» در خلال آن، به «کوچیدن برای پیکار» اشاره دارد نه مسافرت عادی. مفسران قرآن هم بر همین قول رفته‌اند (بعنوان نمونه، به تفسیر جامع البیان اثر طبری و مجمع البیان اثر طبرسی، ذیل آیه نگاه کنید) کاربرد واژه «نفر» در سوره مزبور نیز بر این معنی گواه است چنانکه می‌فرماید: ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ...[التوبة: ۴۱] . یا می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ[التوبة: ۳۸] .