تأملی در کلام مذکور علی س
الف - در اینجا امام به طلحه و زبیر میفرماید: «آیا به من نمیگویید...» و نفرمود: شما میدانید که پیامبر ص مرا امام و خلیفه مقرر نموده است، و هیچ روایتی در مورد امامت ذکر نکرد، در حالی که میخواست با آنها دربارۀ این مسئله مناقشه کند و دلیل بیاورد، پس بهتر بود که به روایت و نصی از پیامبر ص استناد کند تا حجت بر آنها تمام شود و به همین دلیل عدم استناد امام س به روایت، دلیل واضحی برعدم وجود روایت در این باره است.
ب- اگر نصّی وجود داشت، چگونه امام علی س از خلافت کنارهگیری میکرد؟! بلکه میبایست امر خلافت را بدون تعلل به عهده بگیرد، نه اینکه بگوید: «سوگند به خدا! علاقهای به خلافت نداشتم ...» خلاصه اینکه امام علی س خلافت را بعد از آن قبول کرد که مردم از او خواستند و او را خلیفه قرار دادند.
ج- علی س حقیقت درخشانی را در اینجا برای ما بیان میکند و آن این است که مسلمان و به خصوص حاکم باید به کتاب و سنت بنگرد. و علی س نمیفرماید: که باید نظر ائمه و دستورات آنها را آویزهگوش خود سازد.
د- سپس میفرماید: «به شما نیازی نداشتم...». او از آن جهت به آرا و نظر صحابه نیازی نداشت که نصوص کتاب و سنت پیش روی او بود و او را از آرا و نظرات افراد بینیاز کرده بود. مفهوم سخن بعدی علی س این است که اگر مسئلهای پیش بیاید که علی آن را نداند، با مسلمین مشورت خواهد کرد. و این دالّ بر این است که او معصوم نیست. آیا مگر نمیبینی که میفرماید: «و اگر چنین میبود از شما و دیگر برادران مسلمانم رویگردان نمیشدم» یعنی اگر مسئلهای پیش بیاید که آن را ندانم با مردم و همچنین با شما دو نفر مشورت میکنم و از شما رویگردان نخواهم شد.
ه- نکته آخر اینکه با تأمل در دعای پایان کلام امام س درمییابیم که این دعا از شخص معصوم صادر نشده است.
۶- «أيها الناس؛ إن أحق الناس بهذا الأمر أقواهم عليه، وأعلمهم بأمر الله فيه، فإن شغب شاغب استعتب، فإن أبى قوتل.
ولعمري لئن كانت الإمامة لا تنعقد حتى تحضرها عامة الناس؛ ما إلى ذلك من سبيل، ولكن أهلها يحكمون على من غاب عنها؛ ثم ليس للشاهد أن يرجع، ولا للغائب أن يختار.
ألا وإني أقاتل رجلين، رجل ادعى ما ليس له، وآخر منع الذي عليه».
امام س میفرماید: «ای مردم سزاوارترین فرد به این امر -خلافت- کسی است که از همه برای به عهدهگرفتن آن توانمندتر است، و دستور خدا را در مورد آن از دیگران بهتر میداند. اگر آشوبگری آشوب به پا کرد او را توجیه میکنیم. اگر [از روی عناد] قانع و راضی نشد، با او جنگ خواهیم کرد.
به جان خودم سوگند! [٩]اگر شرط انتخاب امام، حضور تمامی مردم باشد، هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت، بلکه آگاهان دارای صلاحیت و رأی، خلیفه را انتخاب میکنند که عمل آنها نسبت به دیگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضران بیعتکننده حق تجدیدنظر دارند و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتند حق انتخاب دیگری را خواهند داشت.
آگاه باشید! من با دو کس کارزار میکنم، کسی که ادعای چیزی را بکند که به او تعلق ندارد، و آن کس که از ادای حق سرباز زند» [۱۰].
از خوانندۀ عزیز میخواهم که خوب در این کلام امام علی س بنگرد، معنی عبارت «سزاوارترین فرد به این امر – خلافت- کسی است که از همه برای به عهدهگرفتن آن توانمندتر است، و دستور خدا را در مورد آن از دیگران بهتر میداند» چیست؟ یعنی علی س در جمع زیادی سخنرانی کرده، میفرماید: «سزاوارترین مردم به این امر ...» و مرادش از امر، خلافت و امامت و حکومت است و نفرمود: سزاوارترین مردم به این امر کسانی هستند که با نص خدا و پیامبر تعیین شدهاند و آنها ائمه اطهار اهل بیت هستند.
سپس فرمود: «به جان خودم سوگند! ... انتخاب کند». معنی این جمله چیست؟ امام علی به مردم، شورا و انتخاب خلیفه را میآموزد، پس میگوید که لازم نیست همه مردم بیعت کنند، چون چنین کاری مشکل است، و بلکه اهل حل و عقد – آگاهان دارای صلاحیت و رأی – خلیفه را انتخاب میکنند و سپس تأکید میکند: کسی که در بیعت حضور داشته است، حق ندارد بیعت خود را پس بگیرد و کسی که حاضر نبوده است حق انتخاب دیگری ندارد.
آیا در نفی امامت و نفی منصوصبودن آن نصّی محکمتر و روشنتر از این وجود دارد؟
خلاصه اینکه امام علی در سخنانش هیچگاه نگفته است که امامت منصبی الهی است و در مورد آن نصّی وجود دارد؛ و اگر نصی میبود قطعاً علی س آن را بیان میکرد، زیرا او به چنین مستندی نیاز داشت، به این دلیل که نص، کردار، گفتار و رفتار او را اعتبار بیشتری میداد و او میتوانست دیگران را با دلیل قانع و ساکت نماید، اما چنین نصی وجود نداشت!.
[٩] جواز سوگند خوردن به جان نزد علما اختلاف افتاده است، و قول صحیح جایز نیست. [۱۰] ٩/۳۲۸ (۱٧۴).