حقایقی تازه از نهج البلاغه

چند موضوع پراکنده از ديدگاه امام علی س

چند موضوع پراکنده از ديدگاه امام علی س

این آخرین بخش این کتاب است که در آن امور متفرق و گوناگونی ارائه می‌شود:

۱- با مرگ پیامبر، وحی و خبر آسمانی قطع گردیده است: ما معتقدیم که پیام‌آوران وحی و نبوت که رسالت الهی را از آسمان بر انبیاء نازل می‌کردند با وفات پیامبر ص دیگر آمدن آنها به زمین قطع گردیده و تمام شده است، اما شیعه و یا بسیاری از آنها معتقدند که بعد از وفات پیامبر ص جبرئیل برای دلجویی‌دادن به فاطمه لیا علی س به زمین می‌آمده است. اما علی س در مورد پیامبر ص می‌گوید: «بأبي أنت وأمي يا رسول الله! لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من النبوة والإنباء وأخبار السماء، خصّصت حتى صرت مسلّيًا عمن سواك، وعممت حتى صار الناس فيك سواء، ولولا أنك أمرت بالصبر، ونهيت عن الجزع، لأنفدنا عليك ماء الشئون، ولكان الداء مماطلًا، والكمد محالفًا، وقلاّ لك! ولكنه ما لا يملك ردّه، ولا يستطاع دفعه!

بأبي أنت وأمي، اذكرنا عند ربك، واجعلنا من بالك!».

«پدر و مادرم فدایت باد، ای پیامبر خدا! اخبار آسمانی که با مرگ دیگر پیامبران قطع نگردید با مرگ تو قطع می‌گردد. مرگ تو دیگر چیزها را از یاد انسان می‌برد و این فقط ویژگی تو است و همه مردم برای تو ناراحت‌اند، اگر به صبر و شکیبایی فرمان نمی‌دادی و از داد و فریاد و بی‌قراری نهی نمی‌نمودی، اشک چشم‌هایمان را به پایت می‌ریختیم و رنج و درد همیشگی می‌شد و اندوه و غم به خاطر تو، عزاداری اندکی است. ولی این – وفات - چیزی است که نمی‌توان آن را دور نمود و دفع کرد. پدر و مادرم فدایت باد، ما را نزد پروردگارت یاد کن و به خاطر داشته باش!» [٩٩].

در این خطبه، امور بسیار بزرگی نهفته است که برخی بدین قرارند:

الف- علی س می‌فرماید: اخبار آسمان و فرشتگانی که به زمین فرستاده می‌شدند، دوباره به زمین نخواهند آمد.

ب- و مطلب دیگر در این خطبه، دیدگاه امام س درباره بی‌قراری و داد و فریاد به هنگام مصیبت است، که هم اینک بدان می‌پردازیم:

۲- بی‌قراری در مصیبت:

شیعیان گمان می‌برند که با زدن به سر و سینه، چاک‌کردن گریبان‌، زنجیرزنی و غیره به ائمه ابراز محبت می‌کنند و این را مشارکتی در مصیبت حسین س می‌شمارند. امام علی به ما می‌فرماید: این کارها حتی برای از دست‌دادن بهترین و برترین انسان، یعنی محمد ص، جایز نیست.

الف- بار می‌فرماید: «ينزل الصبر على قدر الـمصيبة، ومن ضرب يده على فخذه عند مصيبته حبط أجره».

«صبر به اندازه مصیبت می‌آید و هرکس به هنگام مصیبت دستش را بر ران خود بزند، اجر و پاداش او به هدر می‌رود و ضایع می‌شود» [۱۰۰].

علی س می‌فرماید: هر کس دست خود را بر رانش «پایش» بزند اجر و پاداش او به هدر می‌رود پس کسانی که در ماه محرّم قمه می‌زنند و گریبان پاره می‌کنند و با شمشیر خود را زخمی می‌کنند و ... و کارهای دیگری که باعث ناخشنودی خدا می‌گردد، انجام می‌دهند، چه توجیهی برای سخن امام س دارند؟

ب- امام س در مناسبتی دیگر می‌فرماید: «من أصبح على الدنيا حزينًا، فقد أصبح لقضاء الله ساخطًا.

ومن أصبح يشكو مصيبة نزلت به، فإنما يشكو ربه.

ومن أتى غنيًا فتواضع له لغناه، ذهب ثلثا دينه.

ومن قرأ القرآن فمات فدخل النار، فهو كان ممّن يتخذ آيات الله هزوًا.

ومن لهج قلبه بحبّ الدنيا، التاط منها بثلاث: همّ لا يغبّه، وحرص لا يتركه، وأمل لا يدركه».

«هر کس برای دنیا اندوهگین شد، از قضا و تقدیر الهی ناخشنود است.

و هر کس از مصیبتی شکایت می‌کند که بدان گرفتار شده است، در حقیقت از پروردگارش شکایت می‌نماید.

و هر کس نزد توانگری آمد و به خاطر توانگری‌اش در برابر او کرنش و فروتنی نمود، دو سوّم دینش را از دست داده است.

و هر کس قرآن را خواند ولی وقتی فوت کرد به دوزخ رفت، از کسانی بوده که آیات خدا را مسخره می‌کنند.

و هر کس که قلبش شیفته دنیا باشد، به سه چیز گرفتار خواهد شد: اندوهی که از او جدا نمی‌شود، حرص و آزمندی که او را رها نمی‌کند و آرزویی که به آن نخواهد رسید» [۱۰۱].

شیعیان در روز عاشورا چکار می‌کنند؟! آیا آنها در مصیبتی که هزار و سیصد سال پیش رخ داده، مشارکت می‌کنند؟!.

آیا عزاداری‌شان به معنی این است که از غم مصیبت حسین به پروردگارشان شکایت می‌برند؟!

ج- در نهج‌البلاغه آمده است: «و روایت شده که امام س وقتی از صفین برگشت و به کوفه آمد، از کنار شبامی‌ها گذشت، گریه‌ زنان را شنید که برای صفّین کشته شده‌اند، گریه می‌کنند. در این هنگام حرب بن شرحبیل الشبامی که از سران قومش بود به سوی امام بیرون آمد. امام به او فرمود: «أيغلبكم نساؤكم على ما أسمع، ألا تنهوهنّ عن هذا الرنين!».

«آیا نمی‌توانید زنان خود را ساکت کنید، آیا آنها را از این ناله و شیون نهی نمی‌کنید؟!».

حرب در کنار او س راه می‌رفت و او سوار بود، امام به او فرمود: «ارجع! فإن مشي مثلك مع مثلي فتنة للوالي ومذلة للمؤمن».

«برگرد، راه‌رفتن فردی چون تو با من باعث به فتنه مبتلا‌شدن حاکم وخوارشدن مؤمنان می‌گردد» [۱۰۲].

گریه حرب یک گریه عادی بود که بیانگر سختی وضعیت بود، اما امام س حرب را از آن نهی کرد، پس نظر امام س در مورد دیگر شیون‌های نادرست چیست؟

۳- نور پیامبران:

شیعیان معتقدند که انبیاء و اولیاء و اوصیاء از نور آفریده شده‌اند و مانند سایر انسانها، بشر نیستند. اما علی س می‌فرماید: «ولو أراد الله أن يخلق آدم من نور يخطف الأبصار ضياؤه، ويبهر العقول رواؤه، وطيب يأخذ الأنفاس عرفه؛ لفعل، ولو فعل لظلّت له الأعناق خاضعة، ولخفّت البلوى فيه على الـملائكة، ولكن الله سبحانه يبتلي خلقه ببعض ما يجهلون أصله، تمييزًا بالاختبار لهم، ونفيًا للاستكبار عنهم، وإبعادًا للخيلاء منهم، فاعتبروا بما كان عن فعل الله بـإبليس إذ أحبط عمله الطويل، وجهده الجهيد، وكان قد عبد الله ستة آلاف سنة، لا يُدرى أمن سنيّ الدنيا أم من سنيّ الآخرة، عن كبر ساعة واحدة، فمن ذا بعد إبليس، يسلم على الله بمثل معصيته؟!.

كلا. ما كان الله سبحانه ليدخل الجنة بشرًا بأمر أخرج به منها ملكًا، إن حكمه في أهل السماء والأرض لواحد، وما بين الله وبين أحد من خلقه هوادة في إباحة حمى حرّمه على العالـمين».

«اگر خدا می‌خواست که آدم را از نوری بیافریند که روشنایی آن چشم‌ها را برباید و تعریف آن عقل‌ها را مست کند و بوی خوش آن وصف‌ناپذیر باشد، چنین می‌کرد، و اگر چنین هم می‌کرد در برابر او گردن می‌نهادند، و مشکل برای فرشتگان آسان می‌شد، ولی خداوند بندگانش را با پاره‌ای چیزها - که اصل آن را نمی‌دانند - می‌آزماید تا آنها را مشخص نماید و متکبر را از آنها جدا سازد.

از آنچه خداوند با شیطان کرد - که عمل طولانی و تلاش زیاد او را به هدر داد و ضایع نمود - عبرت بگیرید. شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود و معلوم نیست که این شش هزار سال از سال‌های طولانی آخرت بوده‌اند یا از سال‌های دنیوی، که به خاطر یک لحظه تکبّر همۀ این عبادت‌ها نابود شدند. پس اگر کسی گناهی چون گناه شیطان مرتکب شود، آیا از سوی خدا در امان خواهد بود؟!.

هرگز چنین نیست. خداوند انسان با وجود ارتکاب آنچه که به سبب آن شیطان را از بهشت بیرون کرد، وارد بهشت نمی‌کند. حکم و فرمان او دربارۀ اهل آسمان و اهل زمین یکی است. خداوند برای هیچ مخلوقی امتیاز ویژه قائل نیست تا بتواند به حریمی تجاوز کند که او، آن را برای جهانیان ممنوع قرار داده است» [۱۰۳].

۴- در امان‌بودن اهل زمین:

در نهج‌البلاغه آمده است:

ابوجعفر محمد بن علی الباقر س از امام علی س حکایت نموده که فرمود: «كان في الأرض أمانان من عذاب الله، وقد رفع أحدهما، فدونكم الآخر فتمسّكوا به، أما الأمان الذي رفع فهو رسول الله ص، وأما الأمان الباقي فالاستغفار، قال الله تعالى: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣[الأنفال: ۳۳].

«دو چیز در زمین سبب ایمن‌بودن از عذاب خدا هستند، که یکی را خدا برداشته است، و یکی باقی مانده. شما ملازم آن باشید و به آن تمسّک بجویید. آن یکی که خدا برداشته، پیامبر خدا ص است، و آن یکی که باقی مانده است، استغفار است». خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣[الأنفال: ۳۳] [۱۰۴]. «تا تو(اى پیامبر!) در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد; و (نیز) تا استغفار مى‏کنند، خدا عذابشان نمى‏کند».

۵- سزاوارترین مردم به پیامبران:

امام س فرموده‌اند: ﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ[آل عمران: ۶۸].

سزاوارترین مردم به پیامبران کسانی هستند که به آنچه پیامبران آورده‌اند، آگاه‌ترند، سپس این آیه را تلاوت نمود:

«سزاوارترین مردم (برای انتساب) به ابراهیم (و دین او) کسانی هستند که از او پیروی نموده‌اند و نیز این پیغمبر (محمد) و کسانی‌اند که (با او) ایمان آورده‌اند».

سپس گفت: «إن ولي محمد من أطاع الله وإن بعدت لحمته، وإن عدو محمد من عصى الله وإن قربت قرابته».

«ولی و دوست محمد کسی است که از خدا پیروی نماید گرچه نسبت خویشاوندی نزدیکی به پیامبر نداشته باشد، و دشمن محمد کسی است که نافرمانی خدا را می‌کند گرچه از نظر خویشاوندی به او نزدیک باشد» [۱۰۵].

۶- سازش‌کاری:

بعضی گمان می‌برند که امام س سازش‌کار و اهل تقیه بوده است، ولی علی س قاطعانه این را نفی می‌نماید و به یارانش می‌فرماید: «فاستدركوا بقية أيامكم، واصبروا لها أنفسكم، فإنها قليل في كثير الأيام التي تكون منكم فيها الغفلة، والتشاغل عن الموعظة، ولا ترخصوا لأنفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمة، ولا تداهنوا فيهجم بكم الإدمان على الـمعصية.

عباد الله: إنّ أنصح الناس لنفسه أطوعهم لربه، وإن أغشّهم لنفسه أعصاهم لربه، والـمغبون من غبن نفسه، والـمغبوط من سلم له دينه، والسعيد من وعظ بغيره، والشقي من انخدع لهواه وغروره».

«بقیه روزهایتان را دریابید و شکیبایی ورزید، این روزها نسبت به روزهای زیادی که شما آن را با غفلت گذرانده‌اید و از پند و موعظه غافل بوده‌اید، اندک می‌باشند. به خودتان اجازه هر کاری را ندهید که سبب می‌شود به تاریکی‌ها بیفتید، و سازش نکنید که سازش، شما را به گناه می‌رساند.

بندگان خدا! خیرخواه‌ترین مردم برای خود آن است که بیشتر از دیگر از پروردگارش اطاعت ‌نماید و کسی که بیش از همه نافرمانی خدا را می‌کند، فریبنده‌ترین کسی است که خود را می‌فریبد، و فریب‌خورده کسی است که خودش را تباه کند، و آن کسی سود می‌برد که دینش برایش سالم مانده است. خوشبحت کسی است که از دیگران پند گیرد، و بدبخت کسی است که فریب هوی و هوس خودش را خورده است» [۱۰۶].

آیا به نظر شما علی س چیزی می‌فرماید که و خودش با آن مخالفت می‌کند؟! هرگز چنین نیست.

٧- عمّال و فرمانداران علی:

بعضی خلفای ثلاثه ش را به انتساب عاملان و والیان ناشایست متّهم می‌کنند. وقتی نهج‌البلاغه را مطالعه می‌کردم، دیدم که علی س بسیاری از والیانش را مورد عیب‌جوبی و سرزنش قرار می‌دهد.

الف- به عنوان مثال در نهج‌البلاغه آمده است: در نامه‌ای که امام س به والی‌اش بر هیت کمیل بن زیاد النخعی نوشت، او را سرزنش کرد که چرا دشمن را دفع نمی‌کند و اجازه غارت را به آن می‌دهد: «أما بعد: فإن تضييع الـمرء ما ولّي، وتكلّفه ما كُفي؛ لعجزٌ حاضر، ورأي متبر، وإن تعاطيك الغارة على أهل قرقيسيا، وتعطيلك مصالحك التي ولّيناك -ليس لها ما يمنعها، ولا يردّ الجيش عنها- لرأي شعاع؛ فقد صرت جسرًا لـمن أراد الغارة من أعدائك على أوليائك، غير شديد الـمنكب، ولا مهيب الجانب، ولا سادّ ثغرة، ولا كاسر لعدو شوكة، ولا مغن عن أهل مِصرِه، ولا مجز عن أميرِه».

«اما بعد: انجام‌ندادن مسئولیت و پرداختن به آنچه که نیازی به آن نیست، درماندگی و اشتباه است. غارت و یورش تو بر قرقیسى‌‌ها و نپرداختن به کارهایی که تو را بدان گماشته‌‌ایم، ناتوانی و اشتباه است. یورش تو بر قرقیسى‌‌ها و سامان‌ندادن به کارهایی که تو را به آن گماشته‌ایم – و کسی نیست که آن را و دشمن را از آن دفع نماید – اندیشه‌ای نادرست و گیج‌کننده است. تو پلی شده‌ای برای دشمنانت که با عبور از تو، به دوستانت یورش می‌برند، دشمن از جانب تو احساس هراس نمی‌کند، مرزها را نبسته‌ای و قدرت و شکوه دشمن را نشکسته‌ای، برای اهالی شهر دشمن نه فایده‌ای داری و نه می‌توانی جای امیر آن را بگیری» [۱۰٧].

در اینجا امام س، خودش یکی از فرماندارانش را سرزنش می‌کند و به او اعتراض می‌نماید.

ب- امام س بعد از اطلاع‌ یافتن از عمارت با شکوهی که یکی از فرماندارانش برای خود خریده بود، خطاب به او فرمودند: «أطلعت الورق رءوسها، إن البناء يصف لك الغنى».

«از بالای برگ‌ها سرکشیده‌ای، ساختمان می‌گوید که تو توانگر و ثروتمند هستی» [۱۰۸].

«روایت شده که شریح بن الحارث، قاضی امیرالمؤمنین س، در زمان او خانه‌ای به هشتاد دینار خرید و این خبر به امام رسید و ایشان شریح را فراخواند و به او فرمود: «بلغني أنّك ابتعت دارًا بثمانين دينارًا، وكتبت لها كتابًا، وأشهدت فيه شهودًا، فقال له شريح: قد كان ذلك يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إِليه نظر الـمغضب، ثم قال له:

يا شريح! أما إِنه سيأتيك من لا ينظر في كتابك، ولا يسألك عن بيّنتك، حتى يخرجك منها شاخصًا، ويسلمك إلى قبرك خالصًا، فانظر يا شريح! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، أو نقدت الثمن من غير حلالك، فإذا أنت قد خسرت دار الدنيا ودار الآخرة.

أما إنك لو كنت أتيتني عند شرائك ما اشتريت، لكتبت لك كتابًا على هذه النسخة، فلم ترغب في شراء هذه الدار بالدرهم فما فوق، والنسخة هذه.

هذا ما اشترى عبد ذليل، من ميت قد أزعج للرحيل، اشترى منه دارًا من دار الغرور، من جانب الفانين، وخطّة الهالكين، وتجمع هذه الدار حدود أربعة: الحد الأول ينتهي إلى دواعي الآفات، والحد الثاني ينتهي إلى دواعي الـمصيبات، والحد الثالث ينتهي إلى الهوى الـمردي، والحد الرابع ينتهي إلى الشيطان الـمغوي، وفيه يشرع باب هذه الدار، اشترى هذا الـمغترّ بالأمل، من هذا».

«به من خبر رسیده که تو خانه‌ای به هشتاد دینار خریده‌ای و قراردادی برای آن نوشته‌ای و گواهانی بر آن گرفته‌ای. شریح گفت: درست است ای امیرالمؤمنین! این کار را کرده‌ام. امام س نگاهی خشمگین به او کرد و فرمود: ای شریح! کسی به سراغ تو خواهد آمد که به قولنامه‌ات نگاه نمی‌کند و تو را از گواهانت نمی‌پرسد، تو را از آن بیرون می‌آورد و تو را، تنها به قبرت تحویل می‌دهد. شریح! نگاه کن که این خانه را با ثروت کس دیگری نخریده باشی، و نگاه کن که پول نامشروع برای خرید آن نداده باشی، چون اگر چنین باشد دنیا و آخرت را از دست داده‌ای، اگر به هنگام خرید خانه‌ات پیش من می‌آمدی، من عقدنامه‌ای با متن زیر برایت می‌نوشتم که تو به خریدن این خانه به یک درهم علاقه‌مند نمی‌شدی، چنین می‌نوشتم:

این چیزی است که بنده‌ای خوار آن را از مرده‌ای خریده که می‌خواهد از دنیا رحلت کند. از او خانه‌ای از خانه‌های سرای فانی، در قسمت فناشوندگان و در بخش هلاک‌شدگان خریده است. چهار جهت این خانه به این صورت است: جهت اول به اسباب آفت‌ها منتهی می‌گردد، و جهت دوّم آن به اسباب مصیبت‌ها، جهت سوّم به هوی و هوس و جهت چهارم آن به شیطان گمراه‌کننده ختم می‌شود و ورودی این خانه در همین سمت واقع شده است. خریدار که فریب آرزو را خورده است، این خانه را از این فروشنده، خریده است» [۱۰٩].

فرمانداران و عاملان امام مانند عمّال دیگران، شخصیت‌های مختلفی بودند: بعضی خیلی خوب، بعضی متوسّط و بعضی در سطح پایین بودند. انسان‌ها همه با هم متفاوتند: بعضی در عبادت قوی و توانمندند، اما در ادارۀ امور ضعیف‌اند. برخی در ادراۀ امور ضعیف و در جنگ قوی هستند. بعضی در عبادت ضعیف‌اند و در کارزار قدرتمندند و .... پس اگر در یکی از فرمانداران علی س و یا هر خلیفه دیگری، ضعف یا سستی مشاهده شود، نمی‌توان بر علی و یا دیگران اعتراض کرد. و بلکه ما می‌گوییم: طعنه‌هایی که در این مورد به خلفا وارد است، به علی نیز کمتر از آن وارد نیست.

[٩٩] ۱۳/۲۴ (۲۳۰). [۱۰۰] ۱۸/۳۴۲ (۱۴۰). [۱۰۱] ۱٩/۵۲ (۲۴). [۱۰۲] ۱٩/۲۳۴ (۳۲۸). [۱۰۳] (۱۳/۲۳۸) ۱۳۱. [۱۰۴] ۱۸/۲۴۰ (۸۵). [۱۰۵] ۱۸/۲۵۲ (٩۲). [۱۰۶] ۶/۳۵۳ (۸۵). [۱۰٧] ۱٧/۱۴٩ (۶۱). [۱۰۸] ۱٩/۲٧۱ (۳۶۱). [۱۰٩] ۱/۴۰۴ (۳).