حقایقی تازه از نهج البلاغه

سنّت نبوی از ديدگاه امام س

سنّت نبوی از ديدگاه امام س

آنچه گفته شد درباره کتاب – قرآن- بود و اینک پاره‌ای از گفته‌های امام علی س را در مورد سنّت نیز به شما ارائه می‌کنم:

۱- وقتی امام س عبدالله بن عباس را برای گفتگو با خوارج فرستاد، به او چنین توصیه نمود: «لا تخاصمهم بالقرآن، فإن القرآن حمّال ذو وجوه، تقول ويقولون... ولكن حاججهم بالسنة، فإنهم لن يجدوا عنها محيصًا».

«با آنها بوسیله قرآن مجادله مکن، زیرا از قرآن می‌توان برداشت‌های مختلفی کرد، تو چیزی می‌گویی و آنها جوابی می‌دهند ... بلکه با سنت با آنان مجادله کن زیرا آنها پاسخی برای آن نخواهند داشت» [۸۵].

چرا ابن عباس بوسیله سنّت با آنها مجادله می‌کند؟ و معنی سنت - در مقابل قرآن - در اینجا چیست؟

آیا معنی‌اش این نیست که امام س، سنّت پیامبر ص را منبعی برای مراجعه به حساب می‌آورد و می‌گوید که باید آن را داور قرار دهیم؟ و می‌گوید: سنّت است که شک شکاکان در قرآن را می‌زداید.

۲- و چنین نصیحت و ارشاد می‌کند: «فتأسّ بنبيك الأطيب الأطهر ص، فإن فيه أسوة لـمن تأسى، وعزاء لـمن تعزّى، وأحب العباد إلى الله الـمتأسي بنبيه، والـمقتصّ لأثره، قضم الدنيا قضمًا، ولم يعرها طرفًا، أهضم أهل الدنيا كشحًا، وأخمصهم من الدنيا بطنًا، عرضت عليه الدنيا فأبى أن يقبلها، وعلم أن الله تعالى أبغض شيئًا فأبغضه، وحقر شيئًا فحقره، وصغّر شيئًا فصغّره.

ولو لم يكن فينا إلا حبّنا ما أبغض الله ورسوله، وتعظيمنا ما صغّر الله ورسوله؛ لكفى به شقاقًا لله تعالى، ومحادّة عن أمر الله تعالى! ولقد كان ص يأكل على الأرض، ويجلس جلسة العبد، ويخصف بيده نعله، ويرقع بيده ثوبه، ويركب الحمار العاري، ويردف خلفه، ويكون الستر على باب بيته، فتكون فيه التصاوير فيقول: يا فلانة -إِحدى أزواجه- غيّبيه عنّي، فإني إذا نظرت إليه ذكرت الدنيا وزخارفها، فأعرض عن الدنيا بقلبه، وأمات ذكرها من نفسه، وأحب أن تغيب زينتها عن عينيه، لكيلا يتخذ منها رياشًا، ولا يعتقدها قرارًا، ولا يرجو فيها مقامًا، فأخرجها من النفس، وأشخصها عن القلب، وغيّبها عن البصر».

«پیامبر پاک خود را ص الگو قرار بده، زیرا او بهترین الگوست، و پسندیده‌ترین بنده نزد خداوند کسی است که پیامبر را الگوی خویش قرار داده است و به او اقتدا می‌نماید. به دنیا آمد ولی به آن چشم ندوخت، از همۀ اهل دنیا نسبت به دنیا متنفرتر بود و از همه اهل دنیا شکم او از دنیا خالی‌تر بود، دنیا به او عرضه شد اما او آن را نپذیرفت و دانست که خداوند دنیا را مبغوض داشته، پس او نیز آن را ناپسند شمرد و چیزی را که خدا حقیر دانسته بود، حقیر دانست و چیزی را که خدا ناچیز دانسته بود، ناچیز دانست.

اگر ما هیچ کار ناپسندی نکنیم جز اینکه چیزی را دوست بداریم که خدا و پیامبرش آن را ناپسند داشته‌اند و چیزی را بزرگ بداریم که خدا و پیامبرش آن را ناچیز دانسته‌اند، همین برای بدبختی‌ ما و مخالفت ما با فرمان خدا کافی است. پیامبر گرامی ص روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد، چون بنده می‌نشست، لباس‌هایش را خودش وصله می‌زد، برخی اوقات بدون پالان سوار مرکب می‌شد و کسی را پشت سر خود سوار می‌کرد، روزی پرده‌ای بر در خانه‌اش آویزان بود که عکس داشت، فرمودند: ای فلانی – یکی از همسرانش – این پرده را از نگاه من دور کن، چون وقتی به این پرده نگاه می‌کنم دنیا و فریبندگی‌های آن به یادم می‌آید. پس او از ته قلب از دنیا روی‌گرداند و دوست داشت که زیبایی دنیا از نگاه او پنهان شود تا لوازم و اسبابی از آن را فرا نگیرد و درباره دنیا به این باور نرسد که در آن ماندگار خواهد ماند. و به آن امید نبندد، بنابراین محبت دنیا را از وجودش دور کرد و آن را از قلبش بیرون آورد و دنیا را از دید خود پنهان نمود» [۸۶].

این وصیتی است برای چنگ‌زدن به سنت و مداومت بر آن و توصیه‌ایست به اینکه فقط باید از پیامبر ص پیروی نمود و هیچ کسی در این مقام با ایشان ص مشارکت ندارد و مقتدا تنها اوست!.

۳- امام س بعد از آنکه به خلافت رسید، در نامه‌ای به مالک اشتر النخعی چنین نوشت که آن را برایت ذکر می‌کنم، امید است در آن تدبر کنى و آنرا در جاى خود بگذارى، زیرا او س حاکم زمان و امیر تمامى شهرها بود: «ولا تنقض سنّة صالحة عمل بها صدور هذه الأمة، واجتمعت بها الألفة، وصلحت عليها الرعية.

ولا تحدثن سنّه تضر بشيء من ماضي تلك السنن، فيكون الأجر لـمن سنّها، والوزر عليك مما نقضت منها، وأكثر مدارسة العلماء، ومناقشة الحكماء، في تثبيت ما صلح عليه أمر بلادك، وإقامة ما استقام به الناس قبلك..

ثم اعرف لكل امرئ منهم ما أبلى، ولا تضمّن بلاء امرئ إِلى غيره، ولا تقصّرن به دون غاية بلائه، ولا يدعونك شرف امرئ إلى أن تعظم من بلائه ما كان صغيرًا، ولا ضعة امرئ إلى أن تستصغر من بلائه ما كان عظيمًا، واردد إلى الله ورسوله ما يضلعك من الخطوب، ويشتبه عليك من الأمور، فقد قال الله سبحانه لقوم أحبّ إرشادهم:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ[النساء: ۵٩]، فالردّ إلى الله الأخذ بمحكم كتابه، والرد إلى الرسول الأخذ بسنته الجامعة غير الـمفرقة.

والواجب عليك أن تتذكر ما مضى لـمن تقدّمك، من حكومة عادلة، أو سنّة فاضلة، أو أثر عن نبينا ص، أو فريضة في كتاب الله، فتقتدي بما شاهدت مّما عملنا به فيها، وتجتهد لنفسك في اتباع ما عهدت إليك في عهدي هذا، واستوثقت به من الحجة لنفسي عليك، لكيلا تكون لك علّة عند تسرّع نفسك إلى هواها».

«و سنّت نیکویی را که گذشتگان این امت به آن عمل نمودند و سبب اُلفت گردید و بوسیله آن رعیت اصلاح‌ شد، هرگز نقض مکن.

و سنتی تازه که به آن سنت‌های گذشته زیان وارد می‌کند، ایجاد مکن. زیرا گناه نقض سنّت برگردن تو خواهد بود و پاداش را کسی می‌برد که سنّت را پایه‌گذاری کرده است. برای سامان‌دادن به امور سرزمین خود و برپاداشتن آنچه بوسیلۀ آن پیشینیان به صلاح رسیده‌اند، زیاد با علما مسائل را بررسی کن و با حکما مباحثه کن. سپس باید بدانی که مشکل و گرفتاری هر کس چیست و گرفتاری او را به گردن کسی دیگر نیندازی، و نباید جایگاه و شرافت کسی باعث شود تا گرفتاری کوچک او برایت بزرگ جلوه کند و همچنین نباید پایین‌بودن مقام کسی سبب شود تا بلا و گرفتاری بزرگ او را کوچک بشماری، امور مشتبه و مشکل را به خدا و پیامبرش برگردان، چون خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ[النساء: ۵٩]. «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر (حکما و علما) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا(با عرضه به قرآن) و پیامبر(با رجوع به سنّت نبوی) بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید)».

برگرداندن به خدا تمسک به کتاب خداست و برگرداندن به پیامبر ص تمسک به سنت اوست که باعث وحدت و مانع تفرقه است.

باید حکومت عادلانه، سنّت مشاهده خوب پیشینیان و احادیث پیامبر ص و فرایض قرآن را به یادآوری و به آنچه نموده‌ای که ما بدان عمل کرده‌ایم، اقتدا کنی و بکوشی تا از آنچه تو را بدان متعهد نموده‌ام و بر تو اتمام حجت کرده‌ام که اگر به سوی خواسته‌های نفس خود شتافتی دست‌آویزی داشته نباشی، پیروی کن [۸٧].

[۸۵] ۱۸/٧۱ (٧٧). [۸۶]٩/۲۳۲. [۸٧] ۱٧/۴٧ و بعد از آن.