مقدمه
مدتهای طولانی و زیادی را با نهجالبلاغه سپری کردهام: شبها تا دیروقت بیدار مانده و آن را مطالعه کردهام، و همگام با آن حرکت نمودهام. جملات و عبارتهای خشمگینانۀ آن خشم مرا برافروخته، کلمات غمبار آن مرا اندوهگین کرده و مطالب لذتبخش آن مرا شاد و خوشحال نموده است.
گویا علی س را با چشم خودم میدیدم که سخنرانی میکند و زبانش چون کوهی آتشفشانی آتش میفشاند، گویا لشکری را هشدار میدهد، ولی نه، گویا تمام جهانیان را بیم میدهد. در طی مطالعه سخنان امام علی س احساس میکردم که با دانشی فراوان و شمشیری برّان و فقهی پویا سر و کار دارم، البته تعجبی ندارد، زیرا علی در خانه پیامبر ص پرورش یافته و زندگی پرماجرایی گذرانده است. زندگیاش آکنده از تلاش و کوشش و جنگ و جهاد بوده است. آری او همواره مشغول کار و فعالیت بود و هرگز خسته نمیشد.
نسلهای مختلفی را مشغول دیده بود و زندگیاش توشهای گرانبها از تجارب روزگاران شرک و کفر و ایمان و اسلام را با خود حمل میکرد. آن حضرت پدیده نفاق را مشاهده و عقبنشینی دوستانش را نظارت کرده بود و روزگار چنان بر او شوریده و دگرگون شده بود که میگفتند: (علی در جنگ مهارت ندارد). او ناخواسته با برادران دینیاش وارد جنگ شد. تغییر اوضاع مردم را دید و مشاهده نمود که هوی و هوس با هواپرستان چه کرده است .... زندگی پرماجرایش هرگز روی آرامش به خود ندید.
همواره صفحات این کتاب بزرگ را ورق میزدم و احساس میکردم، نه فقط صفحات یک کتاب بزرگ را، و بلکه زندگی یک بزرگمرد را ورق میزنم. در طی مطالعه این کتاب به امر شگفتانگیزی برخوردم! آری آنچه مرا به تعجب واداشت این بود که امام علی س -آن مرد بزرگ- سخنی میگوید که آنچه در کتابهای شیعه آمده، کاملاً مخالف آن است. دیدن چنین چیزی مدّتها فکرم را به خود مشغول کرد و مرا واداشت که کتابهای شیعه را با دقت مطالعه و حاشیهها و توضیحاتشان را بررسی نمایم. اما بیش از پیش متعجب شدم و به این نتیجه رسیدم که باید گفتهها و عملکردهای آن بزرگ مرد با حوصله و دقت بیشتری مطالعه و بررسی شود.
بنابراین به مطالعه این کتاب پرداخته و بارها اضطراب و آشفتگی مرا فرا گرفت، باز برای بار دوّم و سوّم و ... آن را مطالعه کردم، تا اینکه یقین یافتم که باید با دقت نهجالبلاغه را بخوانیم و در اعماق آن فرو رویم و از چوب اندیشه امام بیرون نرویم. یکبار دیگر نهجالبلاغه را خواندم و مطالبی از آن را یادداشت نمودم و با برخی افراد پیرامون مسایل زیادی بحث و مناقشه کردم تا به قرائت درست از نهجالبلاغه رسیدم و اینک امروز آن را به خوانندگان عزیز تقدیم میدارم.
گرچه این کتابچۀ کوچک همه آنچه را که مشاهده نموده و خواندهام، در برندارد. ولی از آن جهت به چاپ و نشر آن اقدام نمودم تا آن را در اختیار خوانندگان قرار دهم و خواننده بتواند آن را در زمانی اندک مطالعه نماید. و تا آن جا که توانستهام از قضایای مورد مناقشهای که نتیجهای در برندارد، پرهیز کردهام و به لُب مطالب پرداختهام که عبارت است از اینکه: چگونه باید نهجالبلاغه را فهمید؟! و بر این باور هستم که هر کس با اندیشهای آزاد نهجالبلاغه را بخواند باید تا حدود زیادی به تفکر و عقیده اهل سنت نزدیک باشد.
من یقین دارم که راه درست همین است و باید به آن توجه نمود، چون راه دیگری برای درک درست گفتههای این امام بزرگ وجود ندارد، امامی که یارانش او را تنها گذاشتند!.
باید بگویم که این تلاش و درک من است، ادّعا ندارم که در آن به کمال رسیدهام، گرچه شاید به مطلوب رسیده باشم. و اینجانب آمادهام که اگر اشتباهی از من سرزده، آن را اصلاح نمایم. و همچنین اگر کسی، جایی را که درست نفهمیدهام، گوشزد نماید و تذکّر دهد، از آن استقبال میکنم و هیچگاه بر اشتباه و خطا پافشاری نخواهم کرد.
خداوند به همه ما توفیق دهد تا به حق برسیم، و از او مسئلت داریم که گفتار و کردار ما را صحیح و درست نماید.
قابل ذکر است که نسخه مورد نظر اینجانب نسخهایست که محمد ابوالفضل ابراهیم، آن را چاپ کرده است و همچنین شرح ابن أبی الحدید نیز مدنظر بنده بوده است.
عبدالرحمن عبدالله جمیعان