دیدن جبرئیل÷
از زمانی که عبدالله بن عباس کودک کوچکی بیش نبود، خداوند سبحان یک سری کارهای غیر عادی (کرامت) را بر دست او واقع نمود. از کرامتهایی که برای عبدالله ظاهر شده، دیدن جبرئیل÷ میباشد. به نقل از خود عبدالله گویا ایشان دو بار جبرئیل÷را دیده است. خود او چگونگی دیدن جبرئیل را چنین بیان میکند که:
«روزی همراه پدرم نزد رسول خدا جبودیم. رسول گرامی جمثل این که کاری داشت و از پدرم پنهان میکرد. سپس من و پدرم از آنجا رفتیم.
هنگامی که خارج شدیم، پدرم گفت: آیا تو هم احساس کردی که پسر عمویت از ما رویگردان بود و میخواست چیزی را پنهان کند؟
در جواب گفتم: ظاهراً با مردی زیر گوشی صحبت میکرد.
پدرم گفت: مگر کسی هم آنجا بود؟
گفتم: بله!
سپس پدرم نزد پیامبر جبرگشت و گفت: یا رسولالله! چند لحظه قبل کسی نزد شما بود؟ عبدالله میگوید: مردی پیش شما بوده و با شما در گوش ات حرف میزده است.
پیامبر گرامی جفرمود: عبدالله او را دید؟
گفتم: بله، قربان.
حضرت فرمود: آن مرد جبرئیل÷بود [۱٩].
اما دفعه دوم که جبرئیل را مشاهده کرده بود، زمانی بود که پدرش او را برای کاری نزد حضرت محمد جفرستاد. وقتی که عبدالله نزد پیامبر جرسید، متوجه شد مردی پیش پیامبر جاست. ناچار برمیگردد و با پیامبرجدر مورد کارش به خاطر حضور آن مرد حرفی نمیزند. عبدالله پدرش را در مورد این که مردی نزد پیامبر جبوده و او هم برگشته بدون این که در مورد آن کار حرفی بزند، باخبر کرد. بعد از مدتی عباس با پیامبر جملاقات میکند و در مورد جریان آن روز با پیامبر جصحبت میکند، که گویا مردی نزد شما بوده است و عبدالله هم برگشته و با شما حرف نزده است. حضرت محمد جمیفرماید: «عمو! آیا میدانی که آن مرد که بود؟
عباس گفت: نه.
پیامبر جفرمود: آن مرد جبرئیل÷بود و پسرت (عبدالله) تا وقتی که علم و دانش زیادی کسب نکند و بیناییاش را از دست ندهد نمیمیرد [۲۰].
بعدها گفتۀ پیامبر جتحقق پیدا کرد و درست مرگش زمانی فرارسید که او دانشمند شایسته و مرد صالحی گردید و بیناییاش را هم از دست داد.
[۱٩] ابن کثیر، ج ۸، ص ۲٩٧. [۲۰] البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۲٩۸.