بردباری علما و دانشمندان
وقتی که خورشید طلوع میکند ناچار باید به طرف اطراف خود نور و روشنایی ببخشد و زمین هم اگر سیراب شود باید از آن سبزه و گل و گیاه بروید. قلب هم همین طور است یعنی اگر ظرف علم باشد باید از آن علم و بردباری تراوش کند.
عبدالله بن عباسبهم دانشمندی عابد و انسانی بردبار و پرهیزگار بود و حلم و بردباری در تمام گفتار و کردارش آشکار بود. چگونه این طور نباشد در حالی که او در خانه و دامن رسول خدا جپرورش یافته است. به عنوان مثال، ابن بریده تعریف میکند که: «مردی به عبدالله بن عباس ناسزا گفت. عبدالله گفت: تو به من ناسزا گفتی در حالی که من چیزهایی دربارۀ آیات قرآن میدانم که دوست دارم همۀ مردم آنها را بدانند. وقتی که میشنوم که یکی از حاکمان مسلمان با عدالت رفتار و حکم میکند خوشحال و شادمان میشوم در حالی که شاید هیچ وقت هم احتیاجی به آن حاکم نداشته باشم و وقتی که میشنوم در جایی باران باریده خیلی خوشحال میشوم که دیگر نیازی به من نیست تا برای باران باریدن، دعا کنم» [۲۵].
این است رفتار و اخلاق عبداللهسو بردباریش که حتی در مقابل فحش و ناسزا هم جز با حلم و بردباری و علم عکسالعمل نشان نمیدهد، این رفتار او در تمامی شئون زندگیش نمایان بود. از «میمونبن مهران» روایت شده که فرمود: از ابن عباس شنیدم که میگفت: هرگاه از دوست و برادری چیز زشت و ناخوشایندی به من رسیده باشد با یکی از این سه حالت با او برخورد کردهام.
اگر از لحاظ منزلت، بالاتر از من بود، ارزش او را در نظر میگرفتم. اگر همطراز و مانند من بود با احترام با او رفتار میکردم و اگر منزلتش پایینتر از من بود به او توجه و عنایت بیشتری میکردم. و بعد فرمود: این خو و رفتار من است اگر کسی از این رفتارم خوشش نمیآید یا رویگردان است، زمین خدا بزرگ است (و میتواند از پیش من برود) [۲۶].
[۲۵] صفة الصفوة، ج ۱، ص ٧۵۳. [۲۶] صفة الصفوة، ج ۱، ص ٧۵۴.