مهاجرین وانصار از دیدگاه علیس
لقد رأيت اصحاب محمد ج فما اری احدا منکم يشبههم لقد کانو يصبحون شعثاً غبـراً باتوا سجّدا وقياماً يراوحون بين جباههم واقدامهم يقفون على مثـل الجمر من ذکر معادهم کان بين اعينهم رکب من طول سجودهم اذا ذکر الله هملت اعينهم حتی بل جباههم و مادوا کما يميد الشَّجَر في اليوم العاصف خوفا من العقاب و رجاءً لِلثَّواب.(نهج البلاغه)
«یاران محمد ج را دیدم. هیچکدامتان از حیث عمل با آنها مشابهت ندارید. صبح میدمید درحالیکه آنان پراکنده مو و غبارآلود بودند. شب را در حالت سجده وقیام سپری میکردند و پیوسته راحتیشان را در بین پیشانیها و قدمهایشان میجستند (یعنی در سجده وقیام احساس راحتی وآرامش میکردند) و از اندیشه آخرت راحت نداشتند. تو گوئی که بر اخگرپاره ها ایستادهاند. جبینهایشان در اثر کثرت سجود چونان زانو (سفت)شده بود. هنگامی که یاد خدا میشد از دیدگانشان اشک جاری میشد و تمام چهره هایشان خیس میگردید و از شدت ترس از روز رستاخیز و امید برثواب همچون درخت که در روز طوفانی به این طرف وآن طرف خم میشود در حرکت بودند.»