نتایج این قرارداد صلح
حضرت حسنسخلافت امیر معاویهسرا تسلیم کرد. روشن است که تسلیم در برابر خلافت یک فرد کافر و بیدین برای عموم مسلمین گوارا نیست چه برسد به امام معصوم که حتی تسلیم در برابر خلافت یک شخص فاسق و فاجر بر وی قطعاً حرام و ناجائز است، کجاست پذیرفتن خلافت یک فرد کافر؟! حضرت حسنسنه تنها شخصاً به بیعت با معاویهستن در داد بلکه عدۀ کثیری از مهاجرین و انصار را برای این کار واداشت. حالا چطور ممکن است گمان برده شود که امام گناه این افراد را بر دوش خود بیندازد ؟! با برقراری صلح، اسلام و عدالت امیر معاویهسثابت شد. بالاخص موقعی که امام با میل و رغبت خاطر با وی بیعت نمود. از حدیث فوق چنین برداشت کرده میشود که جریان وقوع درگیری مربوط به این دو دسته از مسلمین در حیات نبی اکرم جبدیشان وحی شده بود و لذا حضرت پیشگویی کرده و راجع به این قضیه خودشان داوری کردند تا دیگر برای بعدی ها محل قضاوتگری و فیصله نداشته نداشته باشد و قبل از وقوع حادثه تفرقه و دو دستگی بین مسلمین، فتوای مسلمان بودن هردو فریق از مسلمانان را صادر فرمودند. البته خطای اجتهادی، یک مسأله جداگانه است که نه تنها مجتهدِ مخطی به موجب ارتکاب خطا در اجتهاد کافر و فاسق قرار نمیگیرد، بلکه با یک اجر عند الله مأجور میگردد. در کشور ما_ ایران _ پس از انقلاب وقتی که اعضای دولت احساس کردند «بنی صدر» خائن است، حتی یک شب هم او را مهلت ندادند. پس چگونه تصور میرود که امام معصوم، با یک شخص «خائن» بدون هیچگونه جبر و اکراه، بلکه با میل و رغبت خویش کنار بیاید و به دادن زمام خلافت در دست او توافق کند؟! آیا اگر تقیه برای یک فرد معصوم تا این حد گنجایش دارد؟! در مجموع اگر مسأله را عمیقاً بررسی کنیم، درمی یابیم که انکار خلافت معاویهسو طعن و لعن در حق آن بزرگوار طعن و لعن در حق امام حسنساست و روشن است در صورتی که شخص امام متهم گردد، اثرات این اتهامات و طعنها (معاذ الله) به امام علیسنیز سرایت میکند، زیرا ایشان بر اساس عقیده اهل تشیع علم ما کان و ما یکون (علم امور گذشته و آینده) را داشته است. لذا در اینجا این سؤال وجود دارد که حضرت علیسبا توجه به داشتن علم ماکان و ما یکون، چرا فرزندش را که ممکن بود در آینده (معاذ الله) از وی اعمالی سر بزند که منجر به زیر سؤال رفتن شخصیت و مقام والای او گردد، به عنوان خلیفه در نظر بگیرد؟! بنابر این جداً باید متوجه بود که طعن و لعن و فحش گویی نسبت به معاویهسپیامدهای بس خطرناکی در بر دارد و موجب سقوط انسان در گرداب ضلالت و گمراهی است.
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما نیز بر باد رفته باشد
رفتم که خار از پا کشم
محمل نهان شد از نظر
یک لحظه غافل گشتم و
صد ساله راهم دور شد