اجماع اهل علم و ایمان بر بطلان دین رافضیان

فصل اول: مجموعه‌ای از سخنان راجع به نقل اجماع امت اسلامی بر تکفیر رافضی‌ها[۴]

فصل اول: مجموعه‌ای از سخنان راجع به نقل اجماع امت اسلامی بر تکفیر رافضی‌ها[۴]

۱- ابو زرعه[۵] و ابو حاتم رازیان[۶] می‌گویند: «دانشمندان همه مناطق، از حجاز و عراق و شام و یمن را دیده‌ایم که باورشان بر این بوده که رافضی‌ها، از اسلام به دورند»[۷] .

۲- ابن حزم ظاهری[۸] می‌گوید: «در بین هیچ یک از فِرَق منتسب به اسلام اختلافی نیست که عمل به آنچه در قرآن آمده واجب است ... و تنها عده‌ای از غلات رافضی در این زمینه مخالفت نموده‌اند. آنان کافر به آن هستند و در نزد همه مسلمانان مشرک‌اند[۹] .

۳- ابو سعد سمعانی[۱۰] می‌گوید: «امت اسلامی بر تکفیر امامیه اتفاق نظر دارند، زیرا آنان معتقد به گمراهی صحابه‌اند و اجماع آنان را انکار می‌نمایند و صحابه را به چیزهایی منسوب می‌کنند که در شأن ایشان نیست»[۱۱] .

۴- ابن کثیر[۱۲] می‌گوید: «در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است: از ابراهیم تیمی از پدرش روایت شده که وی گفت: علی بن ابی طالب برای ما خطبه خواند و گفت: «هر کس گمان کند که در نزد ما چیزی هست که آن را می‌خوانیم و در قرآن و این صحیفه (صحیفه‌ای که به شمشیرش آویزان بود و در آن راجع به دندان‌های شتر و بعضی از احکام جنایات بود) نیست، قطعاً دروغ گفته است». این حدیثی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم و دیگر کتاب‌های حدیثی از علیسثابت است، ردی است بر ادعای رافضه که گمان می‌کنند رسول اللهجعلی را برای خلافت تعیین نمود. اگر قضیه آن چنان می‌بود که اینان گمان می‌کنند، هیچ یک از صحابه آن را رد نمی‌کردند، چون آنان از همه کس بیشتر مطیع خدا و رسول خدا چه در حال حیاتش و چه بعد از وفاتش بودند و آنان بسیار برتر از این‌اند که باعث رنجش و دل شکستگی پیامبرجشوند و در نتیجه بر وی پیشی گیرند و از راهی غیر از راه او پیروی ‌نمایند. اصلاً هرگز! و هر کس چنین گمانی را راجع به صحابه داشته باشد، همه آنان را به فجور و نافرمانی و توافق بر دشمنی با پیامبرجو مخالفتشان با پیامبرجدر حکم و دستورات صریح وی نسبت داده است. و هر کس از انسان‌ها به این درجه برسد، از دایره اسلام خارج می‌شود و به اجماع علما و ائمه بزرگوار کافر می‌شود»[۱۳] .

۵- ملاعلی قاری[۱۴] می‌گوید: «... رافضه، خوارج زمان ما هستند، چون آنان معتقد به کفر اکثر صحابه صرف نظر از سایر اهل سنت و جماعت‌اند. آنان بنا به اجماع علما کافرند»[۱۵] .

۶- ابو سعود عمادی[۱۶] می‌گوید: «دانشمندان مناطق مختلف بر مباح بودن قتلشان(یعنی قتل روافض) اتفاق نظر دارند، و هر کس در کفرشان شک نماید، کافر است. از نظر امام اعظم (ابوحنیفه) و سفیان ثوری و اوزاعی آنان هر گاه توبه کنند و از کفر به سوی اسلام باز گردند، از قتل نجات می‌یابند. و امید است که مورد عفو و بخشش قرار گیرند همانند دیگر کفار که وقتی توبه می‌کنند، اما از نظر امام مالک و شافعی و احمد بن حنبل و لیث بن سعد و سایر علمای بزرگ، توبه‌شان پذیرفته نمی‌شود و اسلام آوردنشان هیچ اعتباری ندارد و به عنوان حد کشته می‌شوند»[۱۷] .

۷- ابوثناء آلوسی[۱۸] می‌گوید: «آنچه که امروزه از شیعه می‌دانیم این است که آنان به کفر صحابه تصریح می‌کنند، چون به گمان آنان صحابه نص پیامبرجرا کتمان نموده و پس از وفات پیامبرجبا حضرت علیسبیعت نکردند آن گونه که با ابوبکرسبیعت کردند. همچنین آنان به بغض و دشمنی با صحابه و جایز دانستن اذیت و آزار و ناسزاگویی به آنان، و انکار خلافت خلفای راشدین و سب و لعن آنان تصریح می‌کنند. و همه مذاهب چهارگانه یعنی احناف و مالکی‌ها و شافعی‌ها و حنبلی‌ها متفق‌اند که هر کس چنین اوصافی داشته باشد، کافر است»[۱۹] .

در فصول بعدی سخنان دیگر علمایی که به این اجماع اشاره کرده‌اند، می‌آید.

[۴] این اجماع، اجماع بر کفر گروه روافض است. اما راجع به فرد یا افراد معینی از روافض، ابن تیمیه می‌گوید: «راجع به تکفیر و جاودان ماندنشان در جهنم، علماء دو قول مشهور دارند و در این زمینه دو روایت از امام احمد آمده است». سپس می‌افزاید: «صحیح آن است که این سخنانی که روافض می‌گویند، سخنانی که معلوم است با دین اسلام مخالف است، کفر می‌باشد و همچنین افعال و کردارشان که از جنس افعال کفار با مسلمانان است، نیز کفر می‌باشد .... اما تکفیر فرد معینی از آنان و حکم به جاودان ماندنش در جهنم، بستگی به ثبوت شرایط تکفیر و انتفای موانع تکفیر دارد. همانا ما نصوص وعد و وعید و تکفیر و تفسیق را به طور مطلق می‌گوییم و حکم نمی‌کنیم که فرد معینی از آنان داخل این مفهوم عام می‌شود تا اینکه مقتضی‌ای که هیچ گونه معارضی ندارد، اقامه شود». [مجموع الفتاوی، مسأله‌ای درباره امامیه رافضی] عبدالقادر بن عبدالعزیز در کتاب «الجامع» - پس از سخن درباره گمراهی‌های رافضه – می‌گوید: «و با این وجود احدی قائل به تکفیر فرد یا افراد معینی از روافض نبوده است و این قول تنها در سال‌های اخیر به خاطر اسباب سیاسی همراه با ظهور حکومتی برای شیعه در ایران در سال ۱۳۹۹ ه‍.ق. شایع شده است. که دولت‌های ضعیف و صاحب نفت خلیج احساس رعب و ترس نمودند و هر کس را که بر ضد شیعه مطلب می‌نویسد، تشویق نمودند، در نتیجه بعضی قائل به کفر شیعیان شدند و این قول اهل سنت نیست». سپس می‌گوید: «و بدان که کفر همان کفر است و آنچه که شیعه رافضی بدان کافر می‌شود، سنی هم بدان کافر می‌شود، با این تفاوت که شیعه – بر خلاف سایر فِرَق اسلامی – سخنان کفر آمیزی دارند که جزو خصائص و ویژگی‌های آنان شده و در میان آنان بیشتر رواج دارند». [۵] ذهبی راجع به وی می‌گوید: «او امام، سرور حافظان، عبیدالله بن عبدالکریم بن یزید بن فروخ، محدث ری است». در سال ۲۰۰ هجری به دنیا آمده است. امام احمد درباره‌اش می‌گوید: «این جوان ششصد هزار حدیث را حفظ کرده است» وی در سال ۲۶۴ هجری وفات یافت. [۶] ذهبی راجع به وی می‌گوید: «او محمد بن ادریس بن منذر، امام، حافظ، ناقد، شیخ محدثان، حنظلی، غطفانی است .... او از جمله علمای متبحر بود، به سرزمین‌ها و شهرهای مختلف مسافرت نمود، کتاب‌های مختلفی را گردآوری و تصنیف نمود، راویان را جرح و تعدیل نمود و روایات را صحیح و معلول دانست». در سال ۱۹۵ هجری به دنیا آمد. خطیب می‌گوید: «ابو حاتم، یکی از امامان حافظ بود». وی در سال ۲۷۷ هجری وفات یافت. [۷] لالکائی آن را در کتاب «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» هنگام ذکر عقیده امام ابوحاتم و امام ابوزرعه نقل کرده است. [۸] ذهبی می‌گوید: «او امامی بی‌نظیر، متبحر، آگاه به فنون و معارف اسلامی، ابو محمد، علی ابن احمد بن سعید بن حزم، فارسی الاصل، سپس اندلسی، قرطبی، فقیه، حافظ، متکلم، ادیب، وزیر، ظاهری و صاحب تصانیف متعددی است... او دارای ذکاوت و هوشی سرشار، ذهنی تیز، و کتاب‌های باارزش زیادی است». در سال ۳۸۴ پا به عرصه وجود گذاشت. عز بن عبدالسلام درباره‌اش می‌گوید: «در میان کتاب‌های اسلامی هیچ کتابی را به مانند «الـمحلی» ابن حزم در علم ندیده‌ام». وی در سال ۴۵۶ هجری از دنیا رفت. [۹] الأحکام في أصول الأحکام، باب دهم، در خصوص عمل به آنچه در قرآن آمده است. [۱۰] ذهبی می‌گوید: «او امام و حافظ و بزرگ، بی‌نظیر، ثقه و مورد اطمینان، محدث خراسان، ابو سعد عبدالکریم ... تمیمی، سمعانی، خراسانی، مروزی، و صاحب تصنیفات زیادی است». در سال ۵۰۶ هجری به دنیا آمد. ابن نجار درباره‌اش می‌گوید: «از افراد معتمد شنیده‌ام که تعداد استادان ابو سعد، هفت هزار نفر بود». وی به سال ۵۶۲ هجری وفات یافت. [۱۱] الانساب، باب زای و یاء، زیدی. [۱۲] ابن قاضی شهبه راجع به وی می‌گوید: «او اسماعیل بن کثیر بن ضوء .... قریشی، اهل بصره و دمشق است. داماد حافظ ابوالحجاج مزی بود و با او همراهی و ملازمت نمود و از او علم کسب نمود. وی به علم حدیث روی آورد. و از ابن تیمیه زیاد متأثر بود و آراء و نظرات زیادی را از وی شنید. پس از مرگ ذهبی سرپرستی «دانشگاه ام صالح» را به عهده گرفت و پس از مرگ سبکی سرپرستی «دانشگاه دار الحدیث الأشرفیه» را برای مدت کمی به عهده گرفت. او علاقه زیادی به ابن تیمیه داشت و از وی حمایت و جانبداری می‌کرد و در بسیاری از آراء و نظرات ابن تیمیه، از وی پیروی می‌کرد. و به سبب آن مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار گرفت». در سال ۷۰۱ هجری به دنیا آمد. استادش، ذهبی درباره وی می‌گوید: «او فقیهی صاحب فن، محدثی بزرگ و مفسری نقال است. و تصانیف مفیدی دارد». به سال ۷۷۴ هجری وفات یافت. [۱۳] البدایة والنهایة، ماجرای سقیفه بنی ساعده. [۱۴] شوکانی می‌گوید: «او شیخ ملاعلی قاری بن سلطان بن محمد هروی، حنفی است. در شهر هرات به دنیا آمد و سپس به مکه هجرت نمود و در آنجا سکنی گزید. و از جماعتی از محققان مانند ابن حجر هیتمی کسب علم نمود». عصامی راجع به او می‌گوید: «وی جامع علوم نقلی و عقلی است. متبحر و آگاه در سنت نبوی است. یکی از علمای برجسته و مشهور می‌باشد». وی به سال ۱۰۱۴ هجری وفات یافت. [۱۵] مرقاة الـمفاتیح، حدیث «أیما رجل قال لأخیه: کافر، فقد باء بها أحدهما». [۱۶] ابوسعود، محمد بن محمد بن مصطفی عمادی، از دانشمندان ترک است که بعداً عرب شده است. در نزدیکی قسطنطنیه به سال ۸۹۸ هجری به دنیا آمد. و در شهرهای متعددی درس خوانده و تدریس نموده است. در شهر «بروسه» و سپس در قسطنطنیه مسئولیت قضاوت را به عهده گرفت و همچنین فتوا می‌داد. وی در نزد سلاطین عثمانی ابهت و منزلت خاصی داشت. ابو سعود عمادی به سال ۹۸۲ درگذشت. [۱۷] العقود الدریه في الفتاوی الحمدانیة، اثر ابن عابدین، باب «الردة والتعزیر». [۱۸] ابوثناء، شهاب الدین محمود آلوسی (آلوسی منسوب به یکی از روستاهای انبار است) بغدادی، حسنی، صاحب تفسیر «روح الـمعانی» است. او شافعی مذهب بود اما در مسائل زیادی از ابوحنیفه تقلید می‌کرد. از طرف دولت عثمانی به عنوان مفتی احناف تعیین شد. سال ۱۲۱۷ هجری به دنیا آمد و به سال ۱۲۷۰ هجری وفات یافت. [۱۹] الأجوبة العراقیة علی الأسئلة اللاهوریة، فصل سوم.