اجماع اهل علم و ایمان بر بطلان دین رافضیان

فصل هفتم: مجموعه‌ای از سخنان علمای حنبلی درباره رافضی‌ها

فصل هفتم: مجموعه‌ای از سخنان علمای حنبلی درباره رافضی‌ها

۱- امام احمد[۱۶۶] می‌گوید: «رافضی‌ها بهره‌ای از اسلام ندارند».[۱۶۷] و در جای دیگری می‌گوید: «سرزنش کننده عثمان، زندیق است»[۱۶۸] . و درباره مردی که به یکی از اصحاب پیامبرجناسزا گوید از وی سؤال شد، در جواب گفت: «به نظرم چنین فردی مسلمان نیست»[۱۶۹] .

۲- حرب بن اسماعیل کرمانی[۱۷۰] می‌گوید: «این، آرای دانشمندان و محدثان و اهل سنت از زمان اصحاب پیامبرجتا به امروز است، و علمای حجاز و شام و دیگر علماء را که دیده‌ام، بر آن بوده‌اند، پس هر کس با هر یک از این آراء مخالفت کند یا به آنها اعتراض کند یا از گوینده آنها انتقاد کند، او فردی مخالف و مبتدع و خارج از جماعت مسلمانان و منحرف از منهج سنت و راه حق است. و رأی احمد و اسحاق بن ابراهیم و عبدالله بن مخلد و عبدالله بن زبیر حمیدی و سعید بن منصور و دیگر علمایی که با آنان نشسته‌ایم و از آنان علم اخذ نموده‌ایم، اینگونه می‌باشد. سخن و رأی این بزرگواران این است که: هر کس به اصحاب رسول اللهجیا یکی از آنها ناسزا گوید یا به یکی از اصحاب پیامبرجعیب و نقص نسبت دهد یا به وی طعنه زند یا از اصحاب پیامبر یا ازیکی از آنان انتقاد کند، او مبتدع و رافضی ناپاک و مخالف است. خداوند چیزی را از او قبول نمی‌کند. برای هیچ کسی جایز نیست که صحابه پیامبرجرا به بدی یاد کند و عیب و نقصی را به یکی از آنان نسبت دهد. هر کس این کار را بکند، بر حاکم واجب است که وی را مجازات و تنبیه کند و نباید از او گذشت نماید، بلکه باید او را مجازات کند و از او درخواست توبه نماید. اگر توبه کرد، توبه‌اش پذیرفته می‌شود و اگر توبه نکرد، دوباره مجازاتش می‌کند و وی را تا ابد زندانی می‌کند تا اینکه بمیرد یا پشیمان شود و برگردد»[۱۷۱] .

۳- حسن بن علی بربهاری[۱۷۲] در مقام ذکر منحرفان و هواپرستان گفت: «پست‌ترین و کافرترین آنها، رافضی‌ها هستند»[۱۷۳] .

۴- ابوعبدالله ابن بطه[۱۷۴] می‌گوید: «اما رافضی‌ها، اختلاف انگیزترین و طعنه‌زننده‌ترین مردم‌اند. هر یک از آنان عقیده و مذهبی برای خودش بر می‌گزیند، مخالفانشان را نفرین می‌کند و هر کسی را که از وی تبعیت نکند، تکفیر می‌نماید. و همه‌شان می‌گویند: نماز و روزه و جهاد و جمعه و عید رمضان و عید قربان و نکاح و طلاق و خرید و فروش بدون امام درست نیست. و هر کس امام نداشته باشد، دین ندارد و هر کس امام خود را نشناسد، دین ندارد. سپس آنان درباره ائمه اختلاف نظر دارند، امامیه، امامی دارند که وی را بزرگ می‌دارند و کسی را که بگوید: امام، غیر اوست لعنت و تکفیر می‌کنند. و اگر به خاطر صیانت علمی‌ای نمی‌بود که خداوند آن را والا کرده و قدر و ارزشش را بزرگ دانسته و آن را از آمیزش با پلیدی‌های منحرفان و بیماردلان و اقوال و عقاید زشتشان که پوست انسان از ذکرشان می‌لرزد و درون از گوش دادن به آنها فریاد بر می‌آورد، عقلا الفاظ و گوشهایشان را از ذکر آنها منزه داشته‌اند، و اگر به خاطر زشتی این مسائل نبود سخنان و عقاید و افعال باطلشان را ذکر می‌کردم تا عبرتی برای عبرت‌گیرندگان باشد»[۱۷۵] .

۵- قاضی ابویعلی می‌گوید: «هر کس به عائشه تهمت زنا بزند در حالی که خداوند وی را از آن تهمت مبرا نموده، بدون هیچ اختلافی میان علماء کفر ورزیده است»[۱۷۶] .

۶- ابن عقیل[۱۷۷] می‌گوید: «ظاهراً کسی که مذهب رافضی‌ها را تأسیس نموده، قصد رخنه و عیب و نقص در اصل دین و نبوت را داشته است»[۱۷۸] . و درباره قبر پرستان – اعم از رافضی‌ها و دیگران - می‌گوید: «وقتی که تکالیف شرعی بر نادانان و ناکسان دشوار می‌آید، از قوانین و تکالیف شرعی به سوی بزرگ داشتن قوانین و احکامی که خودشان وضع نموده‌اند، عدول می‌کنند. در نتیجه این قوانین و احکام ساختگی برایشان آسان است چون زیر فرمان دیگران نیستند. آنان به نظر من به خاطر وضع این احکام کافرند. احکامی مثل بزرگداشت و احترام به قبرها که شریعت از آن نهی کرده، روشن کردن لامپ‌ها بر سر قبرها، بوسیدن و خوشبو کردن آنها، خواستن نیازهایشان از مرده‌ها و نوشتن نامه‌ها با عباراتی چون ای مولای من! این کار و آن کار را برایم انجام بده، برداشتن خاک قبرها برای تبرک، پاشیدن عطر بر قبرها، سفر کردن و بار و بنه بستن به سوی قبرها، پارچه انداختن بر روی درختان قبرها، و اقتدا کردن به کسی که بنده لات و عزی است»[۱۷۹] .

۷- ابوالفرج ابن جوزی می‌گوید: « کاری‌های زشت و افعال قبیح و ناروای رافضی‌ها بیشتر از آن است که برشمرده شوند»[۱۸۰] .

۸- ابوالعباس ابن تیمیه می‌گوید: «در اسلام، فتنه و آشوب از شیعه سر بر آورد، چون آنان عامل هر نوع فتنه و بدی و قطب و اساس فتنه‌ها هستند. هر انسان عاقلی در فتنه‌ها و بدی‌ها و فسادی که در اسلام زمان خود یا نزدیک به زمان خود روی می‌دهد، بنگرد آن وقت می‌بیند که اکثر آنها از جانب رافضی‌هاست. می‌بینی که آنان فتنه‌انگیزترین و بدترین مردمان‌اند، و آنان تا آنجا که می‌توانند در ایجاد فتنه‌ها و بدی‌ها و فساد در میان امت لحظه‌ای نمی‌نشینند». ابن تیمیه می‌افزاید: «بسیاری از شیعیان از ته دل کفار را بیشتر از مسلمانان دوست دارند. و به همین خاطر است زمانی که ترک از طرف مشرق بیرون رفتند و با مسلمانان در شهرهای خراسان و عراق و شام و جزیره و دیگر شهرها جنگیدند، رافضی‌ها به آنان در جنگ با مسلمانان کمک و یاری نمودند. و وزیر بغداد معروف به علقمی و امثال او و همچنین رافضیانی که در حلب و شهرهای دیگر بودند، بیشتر از همه مردم به ترک در جنگ با مسلمانان کمک و یاری نمودند. همچنین مسیحیانی که مسلمانان در شام با آنان جنگیدند، رافضی‌ها از بزرگترین یارانشان بودند. زمانی که یهود برای خود دولتی در عراق و دیگر کشورها تشکیل داد، رافضی‌ها از بزرگترین یارانشان بودند. پس آنان همیشه با مشرکان و یهودیان و مسیحیان، پیمان دوستی می‌بندند و آنان را در جنگ و دشمنی با مسلمانان یاری می‌کنند»[۱۸۱] .

۹- ابن قیم[۱۸۲] می‌گوید: «اما غلات جهمیه همانند غلات رافضیه هستند. این دو گروه در اسلام بهره‌ای ندارند. و به همین خاطر جماعتی از سلف صالح آنان را از هفتاد و دو فرقه اسلامی خارج کرده‌اند و گفته‌اند: جهمی‌ها و رافضی‌ها مخالف امت اسلامی هستند»[۱۸۳] . و ابن قیم راجع به قبرپرستان - از جمله رافضی‌ها - می‌گوید: «این گمراهان مشرک به اعمال و رفتار ناشایست خود ادامه دادند تا جایی که برای قبرها، حج تشریع نمودند و برای آن مناسکی وضع کردند حتی بعضی از غلات شیعه در این زمینه کتابی را تألیف کرده و آن را «مناسک حج المشاهد» نام نهاده و قبرها را به بیت الحرام تشبیه نموده در حالی که هیچ شکی نیست که این کار خارج شدن از دین اسلام و داخل شدن به دین بت‌پرستان است»[۱۸۴] . و پس از بیان اینکه مهدی رافضی‌ها خرافی است، گفت: «اینان بر بنی آدم عار و ننگ شده و مضحکه‌ای شده‌اند که هر عاقلی آنان را مسخره می‌نماید»[۱۸۵] . وی می‌افزاید: «رافضی‌ها را در هر زمان و مکانی دیده‌ایم، به راستی هیچ دشمنی غیر از آنان علیه مسلمانان بر نخاسته مگر اینکه رافضی‌ها یارانشان÷بوده‌اند. اینان چقدر مصیبت و بلا را بر اسلام و مسلمانان جاری کرده‌اند. آیا شمشیر مشرکان بت‌پرست از ارتش هولاکو و قوم تاتار جز از زیر سر آنان بیرون آمده است؟! و آیا جز به وسیله آنان، مساجد تعطیل شده و قرآن‌ها سوزانده شده و سران و دانشمندان اسلامی و بندگان مخلص خدا و خلیفه مسلمانان کشته شده‌اند؟ پشتیبانی آنان از مشرکان و نصارا برای عوام و خواص معلوم و محرز است و آثارشان در دین معلوم است»[۱۸۶] .

۱۰- ابن رجب[۱۸۷] می‌گوید: «... رافضی‌ها در حدود هفتاد صفت شبیه یهود هستند»[۱۸۸] .

۱۱- محمد بن عبدالوهاب می‌گوید: «این رافضیانی که به ابوبکر و عمر و جمهور صحابه ناسزا می‌گویند و آنان را تکفیر می‌نمایند، خودشان را به علی و فرزندان علی نسبت می‌دهند و می‌گویند: ما شیعه آل محمد هستیم، آیا در این ادعا صادق‌اند؟! نه، این طور نیست بلکه آنان حقیقتاً دشمنان آل محمد هستند و اهل بیت از آنان بری‌اند. یهود و نصارا هم خودشان را به پیامبرانشان نسبت می‌دادند و گمان می‌کردند که آنان بر دین و آیین و روش پیامبرانشان هستند در حالی که به شدت مخالف آنان بودند»[۱۸۹] . وی در جای دیگری می‌گوید: «اهل حدیث و اهل علم می‌دانند که دروغگوترین گروه‌ها، رافضی‌ها و شیعه و پیروانشان هستند»[۱۹۰] . باز در جای دیگری می‌گوید: «هر کس میان خود و خداوند، واسطه‌هایی قرار دهد و آنان را به فریاد بطلبد و از آنان درخواست شفاعت کند و بر آنان توکل نماید، بنا به اجماع علما، این عمل کفر است»[۱۹۱] .

۱۲- عبدالرحمن بن حسن[۱۹۲] می‌گوید: «... در اصل رافضی‌ها در زمان خلافت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب از دین اسلام خارج شدند، زمانی که حضرت علی از عقاید بدشان مطلع شد، گودال‌هایی را کند و هیزم را در آن انداخت و آن را آتش زد، سپس رافضی‌ها را در آن گودال‌ها پرت کرد. آنان کسانی‌اند که در صدر اسلام شرک را ایجاد کرده و بر سر قبرها گنبد و بنا ساختند و اعمال و کردارشان دامنگیر همه شد. آنان قواعد و اصول بدی دارند که ذکرشان به طول می‌کشد»[۱۹۳] .

در پاسخ به این سؤال که چه کسی رافضی‌ها را به مکه مکرمه برد، گفت: «هر کس رافضی‌ها را به مکه برد، خدا را نافرمانی کرده[۱۹۴] و بر گناهی کبیره اصرار ورزیده است. پس هر کس چنان باشد، فاسق می‌گردد»[۱۹۵] .

۱۳- عبداللطیف بن عبدالرحمن[۱۹۶] می‌گوید: «... قلب‌های رافضی‌ها پر از کینه و بغض و حیله است، به همین خاطر می‌بینی که آنان دورترین مردم از اخلاص و فریبکارترین و فتنه‌انگیزترین مردم برای ائمه و امت اسلامی بوده‌اند. و همیشه یار و یاریگر دشمنان علیه اسلام و مسلمانان بوده‌اند. این چیزی است که امت اسلامی آن را مشاهده نموده و هر کس آن را نشنیده، چیزهایی را از آن شنیده که گوش‌ها را کر و قلب‌ها را جریحه‌دار می‌نماید»[۱۹۷] . در جای دیگری می‌گوید: «در عراق و نزد رافضی‌ها مشهد حسینی وجود دارد که رافضی‌ها آن را بت و بلکه پروردگار و آفریننده قرار داده و با این کار مجوسیت را احیا کرده و دوران لات و عزی و آنچه که مردم زمان جاهلیت بر آن بوده اندرا زنده کرده‌اند. همچنین رافضی‌ها مشهد عباس و مشهد علی دارند»[۱۹۸] .

[۱۶۶] ذهبی گوید: «او به حقیقت امام و شیخ الاسلام، ابوعبدالله، احمد بن حنبل، شیبانی، مروزی، سپس بغدادی، یکی از امامان برجسته و بزرگ است». سال ۱۶۴ هجری به دنیا آمد. اسحاق بن راهویه می‌گوید: «احمد، حجت بین خدا و مخلوقاتش است». وی به سال ۲۴۱ هجری دار فانی را وداع گفت. [۱۶۷] کتاب «السنة» اثر امام احمد. [۱۶۸] فتاوی السبکی، باب جامع، فصل «سب النبیج». [۱۶۹] لالکائی آن را در کتاب «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» آورده است. [۱۷۰] ذهبی درباره‌اش می‌گوید: «او امام، علامه، ابومحمد، حرب بن اسماعیل کرمانی، فقیه، شاگرد احمد بن حنبل بود. از ابوالولید طیالسی و ابوبکر حمیدی و ابوعبید و سعید بن منصور و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه کسب علم نمود». ابوبکر خلال می‌گوید: «او از اصحاب بزرگ ابوعبدالله احمد بن حنبل بود. و به من خبر رسیده که او در حدود بیست هزار حدیث از احمد بن حنبل شنیده و نوشته است. او واقعاً مردی جلیل القدر بود». وی در سال ۲۸۰ هجری وفات یافت. [۱۷۱] حادی الأرواح إلی بلاد الأفراح، باب هفتاد «في ذکر من یستحق هذه البشارة دون غیره». [۱۷۲] ذهبی درباره‌اش می‌گوید: «او بربهاری، شیخ حنبلی‌ها، رهبر، امام، ابومحمد حسن بن علی بن خلف بربهاری، فقیه است. او همیشه حق را می‌گفت و دیگران را به سنت فرا می‌خواند. به خاطر خداوند از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای نمی‌ترسید. با مروذی و سهل بن عبدالله تستری همراه و رفیق بوده است». ابن کثیر می‌گوید: «او بر مبتدعان و گناهکاران سخت‌گیر بود. منزلت والایی داشت و عام و خاص وی را بزرگ می‌داشتند. روزی در حالی که سخنرانی می‌کرد، عطسه زده بود و همه حضار وی را سرزنش کردند. سپس هر کسی این را می‌شنید وی را سرزنش می‌کرد حتی مردم بغداد وی را سرزنش می‌کردند. این مطلب به دار الخلافه رسید و حاکم وقت از این عمل بربهاری خیلی بدش آمد». حاکم وقت خواست وی را زندانی کند اما او مخفیانه فرار نمود و در سال ۳۲۸ هجری وفات یافت. [۱۷۳] شرح کتاب «السنة». [۱۷۴] فراء گوید: «او عبیدالله بن محمد بن محمد... بن عتبه بن فرقد - صحابی رسول اللهجابوعبدالله عکبری، معروف به ابن بطه است». سال ۳۰۴ متولد شد. ذهبی گوید: «او امام، قدوه، عابد، فقیه، محدث، شیخ عراق و حنبلی مذهب بود». پادشاه وقت وی را خواست تا زندانی‌اش کند اما او از دستش فرار نمود. وی به سال ۳۸۷ هجری وفات یافت. [۱۷۵] الإبانة، باب «التحذیر من استماع کلام قوم یریدون نقض الإسلام». [۱۷۶] الصارم الـمسلول، فصل «فأما من سب أزواج النبیج». [۱۷۷] ذهبی درباره‌اش می‌گوید: «او امام، علامه، دریای علم، شیخ و بزرگ حنبلی‌ها، ابوالوفاء، علی بن عقیل بن محمد بغدادی، حنبلی، متکلم، دارای تصانیف و تألیفات متعددی است. وی انسانی تیزهوش و درای معارف و علوم و صاحب فضائل زیادی است که در زمان خود بی‌نظیر بود». در سال ۴۳۱ هجری متولد شد. وی با معتزلی‌ها رفت و آمد و معاشرت داشت و در نتیجه از بعضی از بدعت‌هایشان تأثیر پذیرفت اما علمای حنبلی به شدت با وی مخالفت نمودند تا اینکه توبه کرد. ابن جوزی گوید: «او در فن و دانش خود بی‌نظیر بود و امام و پیشوای عصر خود بود. وی انسانی بخشنده بود و هر چه به دست می‌آورد می‌بخشید و غیر از کتاب‌ها و لباس‌هایش چیزی را بعد از خود به جای نگذاشت». وی به سال ۵۱۳ هجری در گذشت. [۱۷۸] تلبیس ابلیس، «ذکر تلبیسه علی الرافضة». [۱۷۹] ابن قیم آن را در کتاب «إغاثة اللهفان» نقل کرده است. [۱۸۰] تلبیس ابلیس، «ذکر تلبیسه علی الرافضة». [۱۸۱] منهاج السنة، اثر ابن تیمیه. [۱۸۲] ابن رجب گوید: «او محمد بن ابوبکر بن ایوب، زرعی، سپس دمشقی، فقیه، اصولی، مفسر، نحوی، عارف، شمس الدین، ابوعبدالله، ابن قیم جوزیه، شیخ و بزرگ ماست. در مذهب حنبلی فهم و درک خاصی پیدا کرد و متبحر شد و فتوا داد. با شیخ تقی الدین ابن تیمیه ملازم و همراه شد و از وی علم کسب نمود. و در علوم اسلامی آگاهی و تبحر خاصی پیدا کرد. او معصوم نیست ولی در سخنان و فتواهایشان هیچ عیب و نقصی نمی‌بینم. همراه با ابن تیمیه در دفعه اخیر در قلعه زندانی شد ولی در زندان از او جدا بود. و پس از مرگ ابن تیمیه از زندان آزاد شد». سال ۶۹۱ هجری متولد شد و در سال ۷۵۱ هجری وفات یافت. [۱۸۳] مدارج السالکین، فصل «وأما الفسوق فهو في کتاب الله نوعان». [۱۸۴] إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، فصل «ثم إن في اتخاذ القبور أعیاداً من الـمفاسد العظیمة». [۱۸۵] الـمنار الـمنیف، فصل «وسئلت عن حدیث «لا مهدی إلا عیسی ...». [۱۸۶] مدارج السالکین، فصل «في بیان تضمنها ا للرد علی الرافضة». [۱۸۷] ابوالمحاسن حسینی می‌گوید: «او عبدالرحمن بن احمد بن رجب، بغدادی، سپس دمشقی، حنبلی، امام، حافظ، حجت، فقیه بزرگ و معتمد، یکی از دانشمندان زاهد و امامان عابد، فایده رسان محدثان و سخنران مسلمانان، شهاب الدین، ابوالفرج است...ابن رجب امام و وارع و زاهد بود. محبت وی در دل‌های همه جای گرفته بود و همه فرقه‌ها قبولش داشتند. مجالس ذکر و وعظش برای مردم، سودمند بود و دلها را به لرزه در می‌آورد».در سال ۷۳۶ هجری متولد شد و به سال ۷۹۵ هجری وفات یافت. [۱۸۸] الحکم الجدیر بالإذاعة من قول النبی: «بعثت بین یدی الساعة». [۱۸۹] جواب أهل السنة النبویة في نقض کلام الشیعة والزیدیه، فصل «في بیان مذهب الزیدیه من البدع». [۱۹۰] جواب أهل السنة النبویة، فصل «في إنصاف أهل السنة وکذب الروافض». [۱۹۱] الدرر السنیة، کتاب العقائد. [۱۹۲] علامه عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب، در سال ۱۱۹۶ هجری به دنیا آمد. در نزد پدربزرگش و علی حمد بن ناصر بن معمر و حسین بن غنام درس خواند. ابن قاسم درباره‌اش گوید: «در زمان او، کسی فقیه‌تر و وارع‌تر و زاهدتر از او نبود و همچنین کس دیگری نبود که بیشتر از او پیرو سنت باشد». وی به سال ۱۲۸۵ هجری وفات یافت. [۱۹۳] الدرر السنیة، کتاب «الأسماء والصفات». [۱۹۴] این بدان خاطر است که او معتقد به کفر رافضی‌ها بود و خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ[التوبة: ۲۸] . «همانا مشرکان نجس‌اند پس نباید نزدیک مسجد الحرام شوند». [۱۹۵] الدرر السنیة، کتاب الحج. [۱۹۶] عبداللطیف عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب، محمود شکری آلوسی درباره‌اش می‌گوید: «او علامه یگانه و بزرگ، علامه معقول و منقول، جامع دو علم فروع و اصول بود». در سال ۱۲۲۵ هجری به دنیا آمد و در سال ۱۲۹۳ هجری وفات یافت. [۱۹۷] الدرر السنیة، کتاب الجهاد. [۱۹۸] الدرر السنیة، کتاب العقائد.