فصل پنجم: مجموعهای از سخنان سلف در خصوص رافضیها
۱- علقمه[۷۰] میگوید: «شیعیان درباره علی غلو و افراط کردهاند همچنان که نصاری درباره عیسی پسر مریم غلو و افراط نمودهاند»[۷۱] .
۲- عامر شعبی[۷۲] میگوید: «تو را از هواها و شر این گمراهان رافضی برحذر میدارم. آنان با میل و رغبت و به خاطر ترس از خدا اسلام نیاوردهاند، بلکه دشمن مسلمانان و ستم کنندگان به آناناند. علیسآنان را با آتش سوزانده و به مناطق مختلف تبعیدشان کرده است. یکی از این رافضیان، عبدالله بن سبأ است. او فردی یهودی از یهودیان صنعاء بود که حضرت علی او را به «ساباط» تبعید نمود. یکی دیگر از این رافضیان، عبدالله بن یسار است که حضرت علی وی را به «خازر» تبعید کرد. نشانه این امر این است که عقیده رافضیها شبیه عقیده یهود است: یهودیان میگویند: حکومت و پادشاهی تنها شایسته آل داود است و رافضیها هم میگویند: امامت فقط شایسته فرزندان علی است. یهودیان میگویند: جهاد در راه خدا نیست تا اینکه مسیح دجال بیاید و از آسمان، شمشیر فرود آید و رافضیها هم میگویند: جهاد در راه خدا نیست تا اینکه مهدی ظهور یابد و ندا دهندهای از آسمان ندا دهد. یهودیان نماز را تا هنگام ظهور ستارگان به تأخیر میاندازند رافضیها نیز نماز مغرب را تا هنگام ظهور ستارگان به تأخیر میاندازند. یهودیان مقداری از قبله فاصله گرفتهاند رافضیها هم چنین هستند. یهودیان در نماز چرت میزنند. رافضیها نیز چنین هستند. یهودیان قائل به عده زنان نیستند رافضیها نیز چنین نظری دارند. یهودیان تورات را تحریف کردهاند رافضیها نیز قرآن را تحریف کردهاند. یهودیان میگویند: خداوند پنجاه وعده نماز را بر ما فرض کرد رافضیها نیز چنین میگویند. یهودیان خالصانه و صادقانه بر مؤمنان سلام نمیکنند و میگویند: السام علیکم که «السام» به معنای مرگ است رافضیها نیز چنین میگویند. یهودیان گوشت ماهی جری (نوعی ماهی است) و مارماهی و گوشت نشمینگاه حیوانات را نمیخورند رافضیها نیز این گونهاند. یهودیان قائل به مسح بر موزهها نیستند رافضیها نیز چنین هستند. یهودیان اموال همه مردم را حلال میدانند رافضیها نیز همین عقیده را دارند. خداوند متعال در قرآن راجع به یهود به ما خبر داده که گفتهاند:
﴿لَيۡسَ عَلَيۡنَا فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ سَبِيلٞ﴾[آلعمران: ۷۵] .
«در میان بیسوادان و درس ناخواندگان راهی بر ما نیست [و آنان از ما نیستند و بر ما هیچ تسلطی ندارند] ».
رافضیها نیز چنین هستند. یهودیان در نماز بر روی بلندی و تیزی سرشان سجده میکنند رافضیها نیز همین کار را میکنند. یهودیان سجده نمیکنند تا اینکه سرشان را چند بار همانند رکوع تکان دهند رافضیها نیز همین کار را میکنند. یهودیان از جبرئیل بدشان میآید و میگویند: در میان فرشتگان جبرئیل دشمن ماست رافضیها نیز میگویند جبرئیل اشتباه کرده که وحی را برای محمدجآورده است.
همچنین رافضیها در یک چیز همانند نصارا هستند و آن، اینکه زنان نصاری مهریه ندارند و از آنان کام میجویند رافضیها نیز از طریق نکاح متعه ازدواج میکنند و متعه را حلال میدانند. یهود و نصارا در دو چیز برتر از رافضیها هستند و آن، اینکه از یهودیان سؤال شد: بهترین مردمان ملت شما کیست؟ گفتند: اصحاب و یاران موسی، و از نصارا سؤال شد: بهترین مردمان ملت شما کیست؟ گفتند: یاران عیسی، اما از رافضیها سؤال شد بدترین مردمان ملت شما کیست؟ گفتند: اصحاب و یاران محمدج. به رافضیها امر شده که برای صحابه استغفار و طلب بخشش کنند اما آنان در عوض صحابه را سب و نفرین مینمایند. پس تا روز قیامت شمشیر بر آنان کشیده میشود. آنان هیچ گاه ثابت قدم نیستند و هیچ گاه متحد و یکپارچه نیستند و دعوتشان اجابت نمیشود، بلکه دعوتشان باطل و ساقط شده است و جمعشان متفرق و پراکنده است. هر وقت آتشی را برای جنگ بر میافروزند، خداوند آن را خاموش میگرداند»[۷۳] .
۳- طلحه بن مصرف[۷۴] میگوید: «با زنان رافضیها ازدواج نمیشود و از ذبیحهشان خورده نمیشود چون آنان مرتد هستند»[۷۵] . و میگوید: «اگر من وضو نمیداشتم، عقاید رافضیها را به تو میگفتم»[۷۶] .
۴- قتاده[۷۷] میگوید: «همانا گروه سبائیه[۷۸] ، بدعتی هستند که در قرآن و سنت نبوی چیزی درباره اعمال و عقایدشان نیامده است»[۷۹] .
۵- ابن شهاب زهری[۸۰] میگوید: «هیچ قومی را به مانند گروه سبائیه ندیدهام که بسیار شبیه نصارا باشد»[۸۱] .
۶- سفیان ثوری[۸۲] راجع به سرزنش کننده ابوبکر و عمر میگوید: «او کافر به خداوند عظیم است»[۸۳] .
۷- رقبه بن مصقله[۸۴] میگوید: «اما رافضیها، بهتان و افترا را به عنوان حجت و دلیل قرار داده اند»[۸۵] .
۸- عاصم احول[۸۶] میگوید: «مردی را که به عثمان ناسزا گفته بود نزد من آورده شد، ده تازیانه به وی زدم. سپس گفتهاش را تکرار نمود و من ده تازیانه دیگر به وی زدم». او پیوسته به عثمان ناسزا میگفت و عاصم احول تا هفتاد تازیانه به وی زد[۸۷] .
۹- مسعر بن کلام[۸۸] به مردی از رافضیان گفت: «از من دور شو، چون تو شیطانی»[۸۹] .
۱۰- اعمش[۹۰] میگوید: «دانشمندان را دیدهام که رافضیها را دروغگویان نام مینهادند»[۹۱] .
۱۱- اوزاعی[۹۲] میگوید: «هر کس به ابوبکر صدیق ناسزا گوید، از دینش مرتد شده و خونش مباح میگردد»[۹۳] .
۱۲- شریک بن عبدالله قاضی[۹۴] میگوید: «برای تو همین بس است که رافضیها خبیث و ناپاکاند»[۹۵] .
وی افزود: «علم را از هر کسی که دیدهام، گرفتهام جز رافضیها، چون آنان حدیث را جعل میکنند و این عمل را دین میدانند»[۹۶] . در جای دیگری میگوید: «چهار گروه هستند که شهادتشان پذیرفته نمیشود». یکی از آنان را این گونه ذکر میکند: «رافضی، که گمان میکند امامی دارد که اطاعت از او فرض است»[۹۷] .
۱۳- عبدالله بن ادریس[۹۸] میگوید: «رافضی حق شفعه ندارد و تنها مسلمان چنین حقی دارد».[۹۹]
۱۴- ابوبکر بن عیاش[۱۰۰] در پاسخ به سؤالی که پرسیده شد، همسایهای رافضی دارم که مریض شده آیا به عیادتش بروم یا نه، گفت: «او را عیادت کن همان گونه که انسان یهودی و نصرانی را عیادت میکنی. و در این کار امید اجر و پاداش نداشته باش»[۱۰۱] .
۱۵- عبدالرحمن بن مهدی[۱۰۲] میگوید: «آنان دو ملتاند: جهمیه و رافضه»[۱۰۳] . و درباره حضور در جنازه کسی که اصحاب رسول اللهجرا ناسزا گوید از وی سؤال شد، در جواب گفت: «اگر آن جنازه از نزدیکان پدری من میبود، از وی ارث نمیبردم»([۱۰۴] )([۱۰۵] ).
۱۶- سفیان بن عُیَینه[۱۰۶] سخنان مردی را تصدیق کرد که به او گفت: «ما پنج دسته از مردم را دیدهایم که کافر شده و ایمان نیاوردند» که از آن میان رافضیها را ذکر نمود. سفیان بن عیینه به یارانش گفت: «این را بنویسید، این را بنویسید»[۱۰۷] . و گفت: «پشت سر رافضی نماز نخوانید»([۱۰۸] )([۱۰۹] ).
۱۷- عبدالرزاق بن همام صنعانی[۱۱۰] میگوید: «رافضی، کافر است»[۱۱۱] .
۱۸- محمد بن یوسف فریابی[۱۱۲] در پاسخ به این سؤال که هر کس ابوبکر را ناسزا گوید، حکمش چیست، گفت: «کافر است». گفته شد: آیا نماز جنازه بر او خوانده میشود؟ گفت: «نه». گفته شد: چگونه با وی رفتار شود در حالی که میگوید: «لا إله إلا الله»؟! گفت: «با دستانتان جسدش را لمس نکنید. با چوب وی را بلند کنید تا اینکه او را در قبرش قرار میدهید»[۱۱۳] . و گفت: «به نظر من رافضه و جهمیه زندیقاند»[۱۱۴] .
۱۹- یحیی بن معین[۱۱۵] میگوید: «... هر کس به عثمان یا یکی از صحابه رسول خداجناسزا گوید، دجال و فاسق و ملعون است و روایتش پذیرفته نمیشود و لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر اوست»[۱۱۶] . و گفت: «پشت سر قدری[۱۱۷] نماز نمیخوانم هر گاه دیگران را به سوی عقیده و مذهب خویش فرا خواند و پشت سر رافضیای که به ابوبکر و عمر و عثمان ناسزا میگوید، نماز نمیخوانم»[۱۱۸] .
۲۰- ابوعبید قاسم بن سلام[۱۱۹] میگوید: «با علماء معاشرت و رفت و آمد نمودم و با اهل کلام سخن گفتم، پلیدتر و ناپاکتر و ضعیفتر از لحاظ دلیل و نادانتر از رافضیها ندیدهام. و قضاوت مناطق مرزی و سرحد زمین دشمن را به عهده گرفتهام و سه مرد از اهالی آن مناطق را تبعید کردم: دو نفر جهمی و یک نفر رافضی، یا دو نفر رافضی و یک نفر جهمی، و به آنان گفتم: امثال شما لیاقت سکونت در مناطق مرزی را ندارد، در نتیجه آنان را بیرون کردم»([۱۲۰] )([۱۲۱] ).
۲۱- احمد بن یونس[۱۲۲] میگوید: «اگر یک نفر یهودی گوسفندی را ذبح کند و یک نفر رافضی هم گوسفند دیگری را ذبح نماید، از ذبیحه یهودی میخورم و از ذبیحة رافضی نمیخورم، چون او از دین اسلام برگشته و مرتد است»[۱۲۳] .
۲۲- بشر حافی[۱۲۴] میگوید: «هر کس به اصحاب رسول اللهجناسزا گوید، کافر است هر چند روزه گیرد و نماز خواند و گمان کند که از مسلمانان است»[۱۲۵] .
۲۳- اسحاق بن راهویه[۱۲۶] میگوید: «هر کس به اصحاب پیامبرجناسزا گوید، مجازات و زندانی میشود»[۱۲۷] .
۲۴- محمد بن اسماعیل بخاری[۱۲۸] میگوید: «برایم فرقی نمیکند که پشت سر جهمی و رافضی نماز بخوانم یا پشت سر یهود و نصارا نماز بخوانم. بر آنان (یعنی جهمی و رافضی) سلام کرده نمیشود، از بیمارانشان عیادت نمیشود، با آنان نکاح نمیشود، شهادتشان پذیرفته نمیشود، و از گوشت ذبیحهشان خورده نمیشود»[۱۲۹] .
۲۵- ابو زرعه رازی میگوید: «هر گاه مردی را دیدی که از یکی از اصحاب رسول اللهجخرده میگیرد، بدان که او زندیق است. این بدان خاطر است که به نظر ما پیامبرجحق است، قرآن حق است و همانا اصحاب رسول اللهجاین قرآن و سنتهای پیامبرجرا به ما رساندهاند. رافضیها میخواهند که این شاهدان و راویان را مورد جرح قرار دهند تا قرآن و سنت نبوی را باطل کنند. آنان خودشان سزاوار جرح و نقصاند و آنان زندیقاند»[۱۳۰] .
۲۶- ابو سعید، عثمان بن سعید دارمی[۱۳۱] میگوید: «زهرانی، ابوربیع به ما خبر داد و گفت: از میان این جهمیها مردی بود که رفض و ادعای حب و دوستی علی بن ابی طالب از سخنانش بر میآمد. مردی که با او رفت و آمد داشت و عقیدهاش را میشناخت گفت: تو میدانی که به دین اسلام بر نمیگردید و بدان اعتقاد ندارید، پس چه چیزی شما را وادار به رفض و ادعای دوستی علی کرده است؟! آن مرد در جواب گفت: «راست میگویی و من حرفت را تصدیق میکنم، اما اگر عقیدهمان را اظهار کنیم، به کفر و زندقه متهم میشویم. و افرادی را دیدهایم که ادعای دوستی علی میکنند و آن را اظهار میکنند سپس با هر که خواستهاند در میافتند و آنچه خواستهاند بدان معتقدند و آنچه خواستهاند میگویند و به رفض و تشیع منسوب شدهاند، در نتیجه برای مذهب و عقیدهمان چیزی بهتر از ادعای دوستی این مرد ندیدیم. سپس آنچه را که میخواهیم میگوییم و به آنچه میخواهیم معتقد میشویم و با هر کس بخواهیم در میافتیم. پس اگر به ما گفته شود: رافضه یا شیعه، برای ما بهتر است از اینکه به ما گفته شود: زنادقه و کفار. و به نظر ما علی بهتر از دیگرانی نیست که ما با آنان مخالفت میکنیم». این مرد صادقانه آنچه در درون داشته گفت و حیله به کار نبرد. از بعضی از بزرگان و آگاهان شیعه معلوم شده که آنان ماهیت و هویت خود را زیر پرده تشیع مخفی میکنند و تشیع را عاملی برای تثبیت و تأیید سخنان و چرند و پرندهای خود و به عنوان نردبان و وسیلهای جهت شکار ضعیفان و بیخبران قرار میدهند، سپس بذر کفر و زندقه خود را در ضمن سخنان و چرند و پرندهای خود میپاشند تا بیشتر در دلهای نادانان اثر کند و فایده داشته باشد، و اگر نادانان در عقیده و مذهب خود در شکاند، اما عالمانشان بدان یقین دارند. «ولا حول و لا قوة إلا بالله»[۱۳۲] .
۲۷- محمد بن حسین آجری[۱۳۳] میگوید: «رافضیها از همه مردم بدترند و آنان دروغگو و فاجرند. و همانا علیسو فرزندان و خانواده پاکش از آنچه رافضیها بدانان نسبت میدهند، بری و به دورند. و خداوند کریم، علیسو فرزندان و خانواده پاکش را از عقاید رافضیهای نجس و پلید مبرا نموده است»[۱۳۴] .
۲۸- ابوبکر بن هانی میگوید: «ذبیحه رافضیها و قدریه خورده نمیشود همان طور که ذبیحه مرتد خورده نمیشود در حالی که ذبیحه اهل کتاب خورده میشود، زیرا رافضیها و قدریه همانند مرتد هستند ولی اهل ذمه بر دینشان پایبندند و از آنان جزیه گرفته میشود»[۱۳۵] .
[۷۰] ذهبی درباره وی میگوید: «او فقیه و دانشمند و قاری کوفه، امام، حافظ، مجتهد بزرگ، ابوشبل، علقمه بن قیس ... نخعی و کوفی است. در ایام رسالت محمدی به دنیا آمد. در طلب علم و جهاد مهاجرت نمود و در کوفه اقامت کرد و با عبدالله بن مسعود ملازمت و همراهی نمود تا جایی که در علم و عمل به اوج رسید و دانشمندان در محضر وی کسب علم نمودند. و پس از آوازهاش، از عمر و عثمان و علی و سلمان و ابودرداء و خالد بن ولید و حذیفه و خباب و عائشه و سعد و عمار و ابومسعود بدری و ابوموسی و ... حدیث روایت نمود». همراه علیسدر جنگ صفین حضور داشت. به ابراهیم گفته شد: آیا علقمه در جنگ صفین حضور داشت؟ گفت: «بله، و پیکار نمود تا جایی که شمشیرش خون آلود شد، و برادرش، ابو ابن قیس کشته شد». وی به سال ۶۱ هجری وفات یافت. [۷۱] عبدالله بن احمد آن را در «کتاب السنة» روایت نموده است. [۷۲] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عامر بن شراحیل، امام، علامه زمان، ابوعمرو همدانی سپس شعبی است. علیسرا دیده و پشت سرش نماز خوانده است، و از تعدادی از بزرگان صحابه حدیث شنیده است». به سال ۲۱ هجری به دنیا آمد. ابن سیرین گوید: «با شعبی همراه بودهام، وی را دیدهام که فتوا میداد در حالی که اصحاب رسول اللهجزیاد بودند». وی به سال ۹۶ هجری وفات یافت. [۷۳] منهاج السنة، فصل «مشابهة الرافضة بالیهود والنصاری من وجوه کثیرة» . [۷۴] ذهبی دربارهاش میگوید: «او امام، حافظ، قاری، شیخ الاسلام، ابومحمد یامی همدانی کوفی است. از انس بن مالک و عبدالله بن ابی اوفی حدیث روایت کرده است». وی به سال ۱۱۲ هجری وفات یافت. [۷۵] ابن بطه آن را در «الشرح والإبانة» روایت کرده است. [۷۶] لالکائی آن را در «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» روایت کرده است. [۷۷] ذهبی درباره وی میگوید: «او قتاده بن دعامة بن قتاده، حافظ زمان، پیشوای مفسران و محدثان، ابوالخطاب سدوسی بصری است. از عبدالله بن سرجس و انس بن مالک، حدیث روایت نموده است. از علمای برجسته و از کسانی بود که در قوت حفظ زبانزد عام و خاص بود و وی را به عنوان مثال و نمونه ذکر میکردند. ائمه اسلام از او حدیث روایت کردهاند». در سال ۶۰ هجری متولد شد. سفیان ثوری میگوید: «آیا در دنیا کس دیگری مانند قتاده وجود دارد»؟ وی به سال ۱۱۷ هجری وفات یافت. [۷۸] منظور طرفداران عبدالله بن سبأ یهودی است که بنیانگذار اهل تشیع میباشد.(مترجم) [۷۹] تفسیر طبری، در ضمن آیه: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ﴾[آلعمران: ۷] . [۸۰] ابن کثیر دربارهاش میگوید: «او زهری، محمد بن مسلم بن عبیدالله بن شهاب، ابوبکر قریشی، زهری، یکی از بزرگان ائمه اسلامی، تابعی بزرگوار و جلیل القدر است. افراد زیادی از تابعین و غیر تابعین از او حدیث شنیدهاند». در سال ۵۸ هجری به دنیا آمد. عمر بن عبدالعزیز میگوید: «در این مسأله لازم است که به ابن شهاب مراجعه کنید، چون شما کس دیگری را نمییابید که به سنت گذشته از او عالمتر باشد». وی به سال ۱۲۴ هجری وفات یافت. [۸۱] آجری آن را در کتاب «الشریعة» نقل کرده است. [۸۲] ذهبی دربارهاش میگوید: «او شیخ الاسلام، امام و پیشوای حافظان، سرور دانشمندان اهل عمل در زمان خود، ابوعبدالله ثوری، کوفی و مجتهد است. صاحبان کتابهای سته در کتابهای خود از او حدیث روایت کردهاند». در سال ۹۷ هجری به دنیا آمد. ابن عیینه میگوید: «کسی را ندیدهام که در حلال و حرام عالمتر از سفیان ثوری باشد». وی به سال ۱۲۶ هجری وفات یافت. [۸۳] ذهبی آن را در کتاب «السیر» در بخش زندگینامه سفیان ثوری آورده است. [۸۴] ذهبی درباره وی میگوید: «او امام و دلاور مرد و ثابت قدم، عالم، ابوعبدالله عبدی، کوفی میباشد. از انس بن مالک و عطاء بن ابو رباح و نافع حدیث روایت نموده است». عجلی میگوید: «او دانشمندی ثقه و مورد اعتماد و سخنور بود که از مردان بزرگ قوم عرب به شمار میآید». وی به سال ۱۲۹ هجری دار فانی را وداع گفت. [۸۵] ابن بطه آن را در کتاب «الشرح والإبانة» روایت کرده است. [۸۶] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عاصم بن سلیمان، امام، حافظ، محدث بصره، ابوعبدالرحمن بصری، احول، نگهبان مدائن است. از عبدالله بن سرجس و انس بن مالک و معاذه و حفصه بنت سیرین و عبدالله بن شقیق عقیلی و ابو قلابه و شعبی و ابو عثمان نهدی و حسن و ابن سیرین، حدیث را روایت نموده و از معدود حافظان بود». وی به سال ۱۴۳ هجری وفات یافت. [۸۷] لالکائی آن را در کتاب «شرح اصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» روایت نموده است. [۸۸] ذهبی دربارهاش میگوید: «او امام و دلاور مرد و ثابت قدم، بزرگ عراق، ابوسلمه هلالی، اهل کوفه، احول، حافظ و از دندانهای شعبه است. از سفیان بن عیینه و یحیی قطان روایت حدیث نموده است». یعلی بن عبید میگوید: «مسعر جامع علم و ورع بود». وی به سال ۱۵۵ هجری وفات یافت. [۸۹] لالکائی آن را در کتاب «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» روایت کرده است. [۹۰] ذهبی درباره وی میگوید: «او سلیمان بن مهران، امام، شیخ الاسلام، بزرگ راویان قرآن و محدثان، ابومحمد اسدی، کاهلی، اهل کوفه و حافظ است. مقداری گرایش به تشیع داشت». در سال ۶۱ هجری متولد شد. یحیی بن سعید قطان میگوید: «او علامه اسلام است». وی به سال ۱۴۸ هجری وفات یافت. [۹۱] ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» میگوید: «اینها آثار ثابت و صحیحی هستند که ابوعبدالله بن بطة در کتاب «الإبانة الکبری» و دیگران آن را نقل کردهاند». [۹۲] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عبدالرحمن بن عمرو بن یحمد، شیخ الاسلام، دانشمند شام، ابوعمرو اوزاعی است. وی در محله اوزاع واقع در دمشق سکونت میکرد سپس به بیروت رفت و تا مرگ در آنجا ماند. در زمان صحابه به دنیا آمد. او انسانی خیِّر، فاضل، معتمد، در علوم دینی و حدیث و فقه آگاهی زیادی داشت، و حجت بود». در سال ۸۸ هجری متولد شد. امام مالک میگوید: «اوزاعی امامی است که باید به او اقتدا شود». وی به سال ۱۵۷ هجری وفات یافت. [۹۳] ابن بطه آن را در کتاب «الشرح والإبانة» روایت کرده است. [۹۴] ذهبی میگوید: «او شریک بن عبدالله، علامه، حافظ، قاضی، ابوعبدالله نخعی، یکی از علمای برجسته و بزرگ و از فقهای بزرگ است». در سال ۹۵ هجری بدنیا آمد. امام احمد میگوید: «وی انسانی عاقل، راستگو، محدث و سختگیر بر مبتدعان و منحرفان بود». وی به سال ۱۷۸ هجری وفات یافت. [۹۵] آجری آن را در کتاب «الشریعة» روایت کرده است. [۹۶] ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» میگوید: «اینها آثار ثابت و صحیحی هستند که ابوعبدالله بن بطه در کتاب «الإبانة الکبری» و دیگران آن را نقل کردهاند. [۹۷] المغنی اثر ابن قدامه، مسأله «یعتبر في الشاهد سبعة شروط». [۹۸] ابن ابی حاتم دربارهاش میگوید: «او عبدالله بن ادریس بن یزید أودی، اهل کوفه، ابومحمد است. از پدرش و شیبانی و مطرف و مالک بن انس روایت حدیث نموده و مالک بن انس هم از او حدیث، روایت نموده است». امام احمد میگوید: «او تنها خودش تار و پود بود». به سال ۱۹۲ هجری وفات یافت. [۹۹] الصارم الـمسلول، فصل «فأما من سب أحداً من أصحاب رسول الله من أهل بیته وغیرهم». [۱۰۰] ذهبی دربارهاش میگوید: «او ابوبکر بن عیاش، ابن سالم اسدی، اهل کوفه، راوی قرآن، فقیه، محدث، شیخ الاسلام و بقیة الاعلام است. ابوبکر بن عیاش قرآن را سه بار بر عاصم بن ابوالنجود به خوبی خواند». در سال ۹۵ هجری به دنیا آمد. ابن مبارک میگوید: «کسی را ندیدهام که سریعتر از ابوبکر بن عیاش به سوی سنت پیامبرجبرود». وی به سال ۱۹۳ هجری وفات یافت. [۱۰۱] ذهبی آن را در کتاب «السیر» در ضمن زندگینامهاش آورده است. [۱۰۲] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عبدالرحمن بن مهدی ابن حسان، امام، ناقد، استوار و ثابت قدم، سرور حافظان، ابوسعید عنبری و بعضی میگویند از طایفه اَزد و برده آزاد شده آنان است. او اهل بصره و لؤلؤی بود. وی امام و حجت و در علم و عمل الگو و سرمشق بود». به سال ۱۳۵ هجری متولد شد. ابن المدینی میگوید: «عالمترین مردم به حدیث، عبدالرحمن بن مهدی است». وی به سال ۱۹۸ هجری وفات یافت. [۱۰۳] خلق افعال العباد، باب «ما ذکر أهل العلم للمعطلة الذین یریدون آن یبدلوا کلام اللهﻷ». [۱۰۴] زیرا او قائل به کفر کسی بود که به صحابه ناسزا و بد و بیراه گوید. و از پیامبرجروایت شده که فرمودند: «لا یتوارث اهل ملتین شتی»: «اهل دو ملت مختلف از همدیگر ارث نمیبرند». (احمد و ابوداود آن را روایت کردهاند). [۱۰۵] ابن بطه آن را در کتاب «الشرح و الإبانة» روایت نموده است. [۱۰۶] ذهبی دربارهاش میگوید: «او سفیان بن عیینه ابن ابی عمران میمون، امام بزرگ، حافظ زمان، شیخ الاسلام، ابومحمد هلالی، اهل کوفه بود و سپس به مکه رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. در حالی که هنوز خردسال بود به دنبال حدیث رفت و بزرگان را ملاقات نمود و علم فراوانی را از آنان گرفت. محکم کار و ثابت قدم بود. کتابهایی را جمعآوری و تصنیف نمود و روزگار را آباد نمود. مردمان زیادی نزد وی میآمدند. بهترین اسناد به وی منتهی میشد مردمان از سرزمینها و مناطق مختلف نزد وی سفر میکردند. او نوهها را به پدر بزرگها ملحق نمود». در سال ۱۰۷ هجری به دنیا آمد. شافعی میگوید: «کسی را ندیدهام که همانند سفیان بن عیینه ابزار و وسایل علم داشته باشد. وی به سال ۱۹۸ هجری وفات یافت. [۱۰۷] بیهقی آن را در کتاب «القضاء والقدر» روایت کرده است. [۱۰۸] در این گفته – و در آنچه که بعداً میآید که ائمه از نماز خواندن پشت سر رافضی نهی کردهاند – ردی است بر آنانی که به خاطر بدعتِ نماز مشترک پشت سر رافضی جهت محقق ساختن «وحدت بتپرستی» از مسلمانان خارج شدهاند. آنان بدانند که نمازشان، باطل است، چون یکی از شرایط امام جماعت این است که مسلمان باشد. [۱۰۹] لالکائی آن را در کتاب «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» روایت کرده است. [۱۱۰] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عبدالرزاق بن همام، ابن نافع، حافظ بزرگ، دانشمند یمن، ابوبکر حمیری – و برده آزاد شده آنان – اهل صنعان، ثقه و مورد اطمینان و شیعه زیدی است. از عبیدالله بن عمر و برادرش، عبدالله بن عمر و ابن جریج و معمر (از معمر احادیث زیادی روایت کرده است) و حجاج بن ارطاة و اوزاعی و سفیان ثوری و مالک بن انس و پدر خود، همام حدیث روایت نموده است. استادش، یعنی سفیان بن عیینه و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و یحیی بن معین و علی بن مدینی از او حدیث، روایت نمودهاند. او شیخ الاسلام، محدث زمان و از کسانی است که صاحبان صحاح به وی احتجاج کردهاند». در سال ۱۲۶ هجری متولد شد و به سال ۲۱۱ هجری درگذشت. [۱۱۱] ابن عساکر آن را در زندگی نامهاش در «تاریخ دمشق» آورده است. [۱۱۲] ذهبی دربارهاش میگوید: «او محمد بن یوسف بن واقد بن عثمان فریابی، امام و حافظ، شیخ الاسلام، ابوعبدالله از طایفه ضب و برده آزاد شده آنان، مقیم ساحل قیساریه در سرزمین فلسطین است». بخاری و احمد بن حنبل از وی حدیث شنیدهاند. بخاری دربارهاش میگوید: «او از برترین و فاضلترین مردم زمان خود بود. و به سال ۲۱۲ هجری وفات یافت. [۱۱۳] خلال آن را در «کتاب السنة» روایت کرده است. [۱۱۴] لالکائی آن را در کتاب «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» روایت کرده است. [۱۱۵] ذهبی دربارهاش میگوید: «او امام و حافظ و نکته سنج، شیخ و بزرگ محدثان، ابوزکریا، یحیی بن معین ابن عون است. بعضی میگویند: اصلیت ابن معین از انبار است و در بغداد بزرگ شد». در سال ۱۵۸ هجری متولد شد. ذهبی میافزاید: «با دستانش یک میلیون حدیث نوشته شد». وی به سال ۲۳۳ هجری وفات یافت. [۱۱۶] ابن حجر آن را در کتاب «تهذیب التهذیب» در ضمن زندگینامه تلید بن سلیمان محاربی آورده است. [۱۱۷] یعنی کسی که از پیروان فرقه «قدریه» است.(مترجم) [۱۱۸] تاریخ یحیی بن معین، اثر دوری. [۱۱۹] ابن کثیر دربارهاش میگوید: «او ابوعبید قاسم بن سلام، اهل بغداد، یکی از ائمه لغت و فقه و حدیث و قرآن و اخبار و شرح حال مردم است. تصنیفات مشهور و منتشر شدهای در میان مردم دارد». در سال ۱۷۵ هجری به دنیا آمد. قضاوت شهر بطرسوس را به مدت هیجده سال به عهده داشت. اسحاق بن راهویه میگوید: «همانا خداوند از حق ابا نمیکند، ابوعبید از من و احمد بن حنبل و شافعی عالمتر است». وی به سال ۲۲۴ هجری درگذشت. [۱۲۰] نگاه کن که چگونه امام ابوعبید آن چند نفر را از منطقه مرزی بیرون کرده به خاطر اینکه مبتدع بودند، زیرا بدعت، معصیت است و معصیت از بزرگترین اسباب شکست در مقابل دشمن است. پس چگونه نصرت و پیروزی برای کسی میآید که با رافضیها دوستی میکند و میخواهد همراه آنان علیه دشمن مشترک جنگ کند؟! – این گمان و پندار آنان است ولی هیچ گاه تحقق پیدا نمیکند. [۱۲۱] خلال آن را در «کتاب السنة» روایت کرده است. [۱۲۲] ذهبی گوید: «او امام و حجت و حافظ، ابوعبدالله، احمد بن عبدالله بن یونس تمیمی است». سال ۱۳۲ هجری متولد شد. مردی از امام احمد پرسید: از چه کسی حدیث بشنوم و بنویسم؟ گفت: «نزد احمد بن یونس برو، زیرا او شیخ الاسلام است». وی به سال ۲۲۷ هجری وفات یافت. [۱۲۳] الصارم الـمسلول، فصل «فأما من سب أحداً من أصحاب رسول الله من أهل بیته وغیرهم ...». [۱۲۴] ذهبی گوید: «او بشر بن حارث ابن عبدالرحمن بن عطاء، امام، عالم، محدث، زاهد، عالم ربانی، نمونه و سرمشق، شیخ الاسلام، ابونصر مروزی، سپس بغدادی، مشهور به «حافی» است. در طلب علم کوچ نمود و از مالک و شریک و حماد بن زید و فضیل بن عیاض و ابن مبارک کسب علم نمود. او در ورع و اخلاص در اوج بود». سال ۱۵۲ هجری متولد شد. دارقطنی دربارهاش میگوید: «او زاهد، بزرگ و دانشمند، ثقه و مورد اطمینان بود». و به سال ۲۲۷ هجری وفات یافت. [۱۲۵] ابن بطه آن را در کتاب «الشرح والإبانة» روایت کرده است. [۱۲۶] ذهبی دربارهاش میگوید: «او امام بزرگ، شیخ و استاد مشرق، سرور حافظان، ابویعقوب ابن ابراهیم بن مخلد، تمیمی سپس حنظلی، مروزی است. در عین حافظ بودن، امام و پیشوا در تفسیر بود. در فقه، در اوج بود. و از ائمه اجتهاد بود». سال ۱۶۱ هجری متولد شد. ابونعیم گوید: «اسحاق همنشین احمد بود. آثار و تألیفات زیادی داشت و منحرفان و کج اندیشان را از بین برد». وی به سال ۲۳۸ هجری وفات یافت. [۱۲۷] الصارم الـمسلول، فصل «فأما من سب أحداً من أصحاب رسول الله من أهل بیته وغیرهم». [۱۲۸] ابن کثیر گوید: «او محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بَردَزبَة جعفی، ابوعبدالله بخاری، حافظ، امام و پیشوای محدثان زمان خود بود و در روزگار خود به وی اقتدا میشد. او بر تمام همنوعان و همکیشان و معاصران خود مقدم بود». سال ۱۹۴ هجری متولد شد. ابوحاتم رازی میگوید: «محمد بن اسماعیل از تمام کسانی که وارد عراق شدهاند، عالمتر بود». وی به سال ۲۵۶ هجری وفات یافت. [۱۲۹] خلق افعال العباد، باب «ما ذکر أهل العلم للمعطلة الذین یریدون أن یبدلوا کلام اللهﻷ». [۱۳۰] الکفایة فی علم الروایة، اثر خطیب بغدادی، باب «ما جاء فی تعدیل الله و رسوله للصحابة». [۱۳۱] ذهبی دربارهاش میگوید: «او عثمان بن سعید بن خالد بن سعید، امام، علامه، حافظ، ناقد، شیخ و بزرگ آن دیار، ابوسعید، تمیمی، دارمی، سیستانی است. علم الحدیث را از علی و یحیی و احمد یاد گرفت. او مرد برتر اهل زمان خود بود. حریص سنت نبوی و آگاه به مناظره بود». وی به سال ۲۰۰ هجری به دنیا آمد و به سال ۲۸۰ هجری از دنیا رفت. [۱۳۲] الرد علی الجهمیة، باب «الاحتجاج في الکفار الجهمیة». [۱۳۳] ذهبی دربارهاش میگوید: «او امام، محدث، الگو و سرمشق، شیخ حرم شریف، ابوبکر، محمد بن حسین بن عبدالله بغدادی، آجری، صاحب تألیفات است. وی انسانی راستگو، نیکو، عابد، علاقمند به سنت و پیرو سنت بود». خطیب بغدادی میگوید: «وی انسانی دیندار و ثقه و مورد اطمینان بود». و به سال ۳۶۰ هجری وفات یافت. [۱۳۴] کتاب الشریعة، باب «ذکر ما جاء في الرافضة و سوء مذهبهم». [۱۳۵] الصارم الـمسلول، فصل «فأما من سب أحداً من أصحاب رسول الله من أهل بیته وغیرهم».