اجماع اهل علم و ایمان بر بطلان دین رافضیان

سخن اول

سخن اول

بسم الله الرحمن الرحیم

«هنگامی که از تشیع سخن می‌گوییم، منظورمان تشیعی است که:

حب و دوستی اهل بیت را به گونه‌ای در آورده‌ که به صورت دینی تازه جانشین دین اسلام تبدیل گشته است.

همان تشیعی که میان پیامبرجو یارانششفرق قائل شده، و سپس میان یاران و اصحاب پیامبر فرق قائل شده است: دسته‌ای را کافر و مرتد دانسته، که اینان اصحاب پیامبرجهستند، و دسته‌ای را تقدیس کرده و معبود خود قرار داده، که اینان اهل بیت‌اند. سپس میان خود اهل بیت نیز فرق قائل شده: پس همۀ همسران پیامبرجرا محو کرده تا جایی که آنان را از خانه‌هایشان بیرون کرده و داد و فریاد و غوغا را در میان آنان به پا کرده است. سپس قصد دیگران کرده و آنان را به دو گروه علویان و عباسیان تقسیم نمود. و پس از آنکه عباسیان را تکفیر کرده، علویان را به گروه‌های فاطمیان، حنفیان، بدویان و دیگران تقسیم نمود. سپس کار تقسیم و قطعه قطعه کردن پیوسته در جهت بازیچه قرار دادن دین و بیرون ریختن کینه نهفته در درون ادامه داشت تا جایی که همه حسنیان را جز نه نفر که یکی‌از آنها موهوم و معدوم است، تکفیر نموده است. به نظر تو آیا تشیع به این بسنده نموده و به آمال خود رسیده؟ نه، هرگز! همانا شمشیر خود را برکشیده تا سه دختر پاک و خوب پیامبرجرا پاره پاره کند و زهر خود را بریزد و بگوید: اینان دختر پیامبرجنیستند بلکه دختران زن اولش می‌باشند. آنان را بی‌دلیل بیرون کردند، پس از اهل بیت چه چیزی مانده است؟!.

* منظورمان از تشیع، تشیعی است که همه احادیث پیامبرجرا رد می‌کند. با این حجت که از طریق صحابه پیامبرجروایت شده و صحابه هم در نظر اهل تشیع مرتد و بیعت شکن و کافرند و به جای آن، آیات ساختگی و سخنان باطل جایگزین کرده، سخنان باطلی که به ناحق به حضرت جعفر بن محمد/نسبت داده، در حالی که او از این سخنان مبرا و به دور است. همانا این تشیع، تشیع بدون کتاب و سنت و اصحاب است.

* تشیعی که اصحاب پیامبرجرا کافر می‌داند و درباره‌شان می‌گوید که آنان جماعتی طمع‌کارند و بجز شکم و فرج و بستر راحت چیزی نمی‌شناسند.

* تشیعی که از عرب بدش می‌آید و هر گونه عیب و پستی را به قوم عرب نسبت می‌دهد و خود را به امت بزرگ عرب که خداوند متعال آنان را برای حمل دین خود و رساندن رسالتش به همه جهان برگزیده، نسبت نمی‌دهد.

* تشیعی که معتقد است عمر فاروقی که کسری را ذلیل و خوار نمود و بینی متکبران و ظالمان را شکست، - العیاذ بالله - کرم داشت و در دُبُرش نزدیکی می‌شد. همانا مادرش زناکار بوده، و علیسبا خواهرش در خانه‌اش زنا کرده، و از طریق متعه از شب تا صبح، پیش او خوابیده است. و به همین خاطر عمرسمتعه را حرام نمود. این تشیع می‌گوید: همانا دائی رسول الله، سعد بن ابی وقاص، از بین برنده پادشاهان و کسراها و فاتح عراق، زنازاده ابن سفاح است. البته نه تنها سعد بن ابی وقاص این چنین است بلکه همه پسران زهره، دائی‌های پیامبرجنیز چنین وضعیتی را دارند. عمرو بن عاصس، فاتح فلسطین و آزادکننده مصر نیز زنازاده است و عبدالله بن زبیر، پسر اسماء دختر ابوبکر، قهرمان هجرت، امیر المؤمنین و خلیفه مسلمانان، از طریق نکاح متعه به دنیا آمده است.

* تشیعی که ابوبکر صدیق و عمر فاروق، دو وزیر رسول اللهج، را غاصبان منصب خلافت، می‌داند و علیسرا به مردی تبدیل کرده‌ که حق را کتمان نموده و در برابر آن سکوت اختیار کرده و به غصب راضی شده است. بلکه اصلاً نسبت به دین و آبرو و مالش غیرتی ندارد. او از این کار مبرا و به دور است.

* تشیعی که همسران پیامبرجرا بدگوئی و سرزنش می‌کند و آنان را به کفر و فاحشه متهم می‌کند و تهمت زنا به آنان می‌زند.

* تشیعی که اباحه‌گری و زنا را زیر پوشش «متعه» رواج می‌دهد.

* تشیعی که دانشمندان و فقهای عظیم‌الشأن ما را قبول ندارد و ائمه اربعه و دیگر بزرگان دین را بدگوئی می‌کند.

* تشیعی که ولاء و دوستی علی در نظرش معنایی ندارد مگر با برائت و بیزاری از عمرس، اگر عمر را دوست داشتی باشی، دیگر از دوستان علی نیستی هر چند به پروردگار آسمان‌های هفتگانه سوگند بخوری و آن سوگند را با طلاق مؤکد سازی که علی را دوست داری. بلکه تو مجرمی و مستحق کشتن هستی و مالت، حلال است، چون عمر را دوست داری.

* تشیعی که سنگ‌ها و درختان و پرنده‌ها و آتش را به نام «اهل بیت» تقدیس می‌نماید.

* تشیعی که قبرهای اولیا و بزرگان و زیارتگاه‌هایشان را فرصتی برای شکار اموال و بازی با عقل و آبروی مردم، قرار داده‌است.

* تشیعی که زیر قضیه مزخرف «تقیه»، دروغ را واجب می‌داند و نفاق و دورویی و نیرنگ را مباح می‌داند و انسان را بدان ملزم می‌نماید. با زبانش به تو می‌گوید: میان ما فرقی وجود ندارد، چون ما تنها در مسائل فرعی و فقهی با هم اختلاف داریم و دارای مذاهب مختلفی هستیم و اختلاف در این گونه مسائل هم طبیعی است در حالی که در قلبش تو را نفرین می‌کند و بانگ بر می‌آورد: کی فرصت می‌رسد تا تو را نابود کند؟

* تشیعی که قم ناپاک را فضایی برای دلهای مسلمانان قرار داده و آن را مکانی مقدس می‌نامد و کعبه، بزرگترین و مقدس‌ترین سرزمین‌ها، را ناچیز و بی‌ارزش می‌داند.

* تشیعی که مساجد را تعطیل، و مرقدها و بارگاه‌ها را آباد می‌کند و آنها را خانه‌های عبادت خود و مساجد ضرار و تفرقه و جدایی میان مؤمنان قرار می‌دهد.

از چنین تشیعی سخن می‌گوییم و آن تشیعی است که ما امروزه با آن زندگی می‌کنیم»[۱] .

ابو انس شامی

[۱] گوشه‌هایی از سخنرانی «شبه و اباطیل».