چه نیازی به مصلحتگرایی بود؟!
در حدیث صحیح از رسول الله نقل شده: «الله از سه شخص بدش میآید یکی از آنها پادشاه دروغگو است!».
چرا چون پادشاه نیازی به دروغ گویی ندارد! پادشاه هر چقدر که قدرتمندتر باشد همانقدر باید از سازش و مصلحتگرایی فاصله بگیرد.
قدرت حضرت محمدصدائما در حال افزایش بود. ایشان جهان را در پیچ جدیدی قرار دادند شاید ظهور محمدصبزرگترین واقعه تاریخ باشد روز به روز بر قدرت و مقامشان افزوده میشد! ایشان پادشاهی توانمند بودند! و از هر چیز بالاتر ایشان پیامبری عظیم شان بودند مردم مدینه و مهاجرین مکه برای یک حرف ایشان جان میدادند، حتی از مو و لباس و آب دهان ایشان تبرک میخواستند گاهی آنقدر زیادهروی میکردند که پیامبر منعشان میکرد. حاضر بودند بخاطر یک حرف او، پدر یا پسر، یا برادر خود را بکشند و عملا نیز کشتند. حاضر بودند به خاطر حرف او از دین و خانه و دیار دست بکشند، و عملا هم دست کشیدند! در آخرین سالهای حکومت خود، حضرت محمد تمام پادشاهان جهان را به اسلام فرا خواندند و عملاً نیز جنگ با ابرقدرت روم را شروع کردند!
چنین شخصی چه نیازی داشت که مصحلتگرایی کند (آنهم با دو نفر از امت خود)؟!
اگر فرضاً حضرت عمر و ابوبکر پادشاهانی بودند که حضرت محمدصبرای پیش برد کار خود با آنها متحد شده بود باز میشد گفت که با آنها سازش کرده که در ازای پیشبرد اسلام حضرت علی را میدان ندهد! و قربانی کند. اما آن دو نفر در تاریخ به حیث دو فرد عادی بودند، اگر سلسله مراتب قبیلوی را نگاه کنیم میبینیم انصار در مدینه، و ابوسفیان و دیگر بزرگان در مکه از آن دو و دوستانشان قویتر بودند! خود حضرت علی نیز از لحاظ قبیلوی بالاتر از عمر و ابوبکر بود، من نمیفهممم این مردم چه میگویند آخر عمر و ابوبکر که ارتش منظمی نداشتند، پشت آنها باید به همین قبایل گرم میبود، و آنها از لحاظ قبیلوی در موقعیت ممتازی نبودند!
پس آنچه که ابوبکر را بر خلافت نشاند نه زور قیبلهای بود، نه ارتش منظم. صحابه او را فقط به این خاطر خلیفه کردند که نزدیکترین یار رسول الله بود و بیش از همه مورد توجه ایشان.
اگر غیر از این بود حد اقل انصار قدرتمند مدینه هرگز قبول نمیکردند! که خسر الدنیا والآخره شوند!
پس حرف شیعه دروغ و داستان غدیر افسانه است!