راهی دیگر برای کشف حقیقت

چرا داستان‌های شيعه تا اين انداره از واقعيت بدور است!

چرا داستان‌های شيعه تا اين انداره از واقعيت بدور است!

اگر به کسی برنخورد جواب این است که شنوندگان و باور کنندگان این داستان‌ها آدم‌هایی جاهل و نادان هستند و همین به جرات افسانه‌سرایان می‌افزاید، برای روشن شدن بیشتر موضوع به واقعه زیر توجه کنید.

در سال ۲۰۰۰ میلادی، دوستی بنام عبدالحق پیشم آمد و گفت: چه نشسته‌ای که خبر عجیبی دارم. چند ایرانی پیرو پاتال از آمریکا آمده‌اند و در منطقه بالا نشین پیشاور خانه‌ای عالیشان گرفته‌اند و آن را به مرکز دعوت مذهب بهایی تبدیل کرده‌اند و در خانه آنها دو پلیس به نگهبانی ایستاده‌اند. و داخل خانه دختران مینی ژوپ پوش با چای و شیرینی از مهمان‌ها یذیرایی می‌کنند و دست هم می‌دهند. عبدالحق گفت: به حکم اینکه اینان سوغات ایران تواند آیا از این دین!! معلوماتی داری؟ گفتم: بله. گفت: بگو که فردا با آنها قرار ملاقات دارم. چند تضاد از مذ هب بهایی را برایش گفتم فردایش کتابی آورد که حاوی مکتوبات بهاء الله به اقوام و افراد مختلف بود تصادفی کتاب را باز کردم چشمم خورد به این عنوان.

نامه حضرت بهاء الله به مردم آذربایجان:

او در آن، در نامه مردم آذربایجان را ساکنان اطراف رودخانه ارس خطاب کرده و آنها را به دین خود فرا خوانده، و نوشته بود: ای ساکنان! رود ارس، شما همان اصحاب الرس هستید که ذکر شما در قرآن آمده ارس بوده که رس شده به من و دین من ایمان بیاورید. بهاءالله با این فضل فروشی به آنها معلومات قرآنی خود را به نمایش می‌گذاشت. اما جالب اینجا بود که اصحاب الرس مثل قوم لوط مبغوض رب العالمین شده و از بین رفته‌اند.

و این مناسب نیست که آدم وقتی قومی ‌را دعوت می‌کند اینطور بگوید بهاءالله گویا نمی‌دانسته قوم رس رسول خود را تکذیب کرده بودند!

حالا من به یکی بگویم: تو اجدادت قوم لوط بودند این مقدمه خوبی برای دعوت نیست! و از آنجا که بهاء الله نامه خود را به لطف نوشته پس خواسته آذربایجانی‌ها به این فخر کنند که نامشان در قرآن ذکر شده است!!

اشتباه فاحش دوم بهاء الله در همین دو سطر این بود که تشابه اسمی هرجا است اینکه بگویم رس یعنی ارس پس می‌شود لواسانی‌ها را از قوم لوط و صالح آبادی‌ها را از قوم صالح و آبادانی‌ها را از قوم عاد دانست!

حالا نکته اینجاست با وجود گذشت ۱۷۰ سال چرا بهاییان متوجه اشتباه بزرگ دجال خود نشده‌اند؟ جواب این است بهایی اصلاً قرآن نمی‌داند، سوره حمد را نمی‌خواند چه برسد به قصه اصحاب الرس.

حالا سوال اینجاست که چرا حریف بهایی‌ها یعنی اهل تشیع متوجه این اشتباه و نکته ضعف بزرگ بهاییان نشده‌اند؟! جواب این است که سطح آگاهی علمای شیعه به قرآن کم است و الا اگر کسی پیدا می‌شد و می‌گفت: آقا جان چه می‌گویی؟! و ایراد به گوش بهایی‌ها می‌رسید، از خصوصیات مذهب آنها یکی این است که فوراً آیه‌ای که خیلی خیط است را از کتاب خود برمی‌دارند البته بشرطیکه اشتباه را دریابند. و چون شیعه به آنها ایراد نگرفته! پس این اشتباه فاحش هنوز نقل و نبات مجالس آنها و وسیله دعوتشان است.

اما همینکه خواستند خرافات خود را به مناطق سنی‌نشین گسترش دهند در همان روز اول رسوا شدند. عین این رفتار را علمای شیعه می‌کنند چون مخاطبان آنها بی‌علم هستند. لذا داستان طناب بر گردن علی و کشیدن او به دار الخلافه و بیعت زورکی را ساخته‌اند.

اگر یکی پیدا شود و بگوید این بیعت زورکی گرفتن که مشروعیت عمر و ابوبکر را بطور کلی از بین می‌برد معقول نیست که آنها از این روش استفاده کرده باشند. آنوقت شاید علمای شیعه در مجالس روضه‌خوانی دست به عصاتر راه بروند و دروغ کمتر بگویند. یا حد اقل دروغ‌های معقول‌تری بسازند!