راهی دیگر برای کشف حقیقت

عملکرد و انگيزه طرفداران کودتا

عملکرد و انگيزه طرفداران کودتا

حداقل شیعه شک ندارد که ابوبکر و عمر و چند نفر دیگر به تنهایی زورشان به علی نمی‌رسید. شیعه اعتقاد دارد که علی به تنهایی حریف ۱۰۰۰ نفر بود. شیعه می‌گوید: اکثریت قریب به اتفاق عوام با کودتاچیان همراه شدند! برای همین علی نتوانست حق خود را بگیرد یک بازجوی باهوش، سابقه طرفداران را می‌بیند و آنها را مدتی تحت نظر می‌گیرد تا دریابد که حقیقت چیست؟ با مطالعه زندگی عوام هم عصر رسول الله بازجو در می‌آبد که آنها گوسفند وار دنباله روی حاکم نبودند. بلکه به تمام معنی فرد فرد آنها اعمال و افکاری انقلابی داشتند! آنها در مکه به حضرت محمدصایمان آوردند و سالیان سال شکنجه شدید، کافران مکه خللی بر اراده آنها وارد نساخت. آنها برای ایمان خود ارزشی بیشتر از جان خویش قائل بودند، ایمان آنها چی بود؟ این بود که فرموده‌های رسول الله را به جان و دل می‌پذیرفتند، به آنها گفت صبر کنید کردند. فرمود: بروید حبشه رفتند. فرمود: بروید مدینه رفتند. فرمود: روزه بگیرید گرفتند. فرمود: شراب نخورید نخوردند. فرمود ربا نگیرید نگرفتند. فرمود جهاد کنید کردند!

حالا این چینین مردمی چرا باید سابقه و مابقه زندگی خود را بخاطر یک دستور آسان رسول الله خراب کنند، برای آنها چه فرقی داشت که علی خلیفه باشد یا ابوبکر؟ آنهایی‌که از ابوجهل و ابولهب نترسیدند چرا باید از عمر و ابوبکر و عثمان بترسند؟ به داستان‌سرایی شیعیان توجه کنید می‌گویند از عدالت علی می‌ترسیدند، مگر علی از حضرت محمدصعادل‌تر بود؟ آنها که عدل محمدصرا دیده و مزایای آن را لمس کرده بودند باید که از عدالت علی بیشتر خوشحال می‌شدند؟ اگر آنها دنبال ظالم بودند هرگز حضرت محمدصرا رهبر خود نمی‌کردند. شاید هم بگویند عوام همچون ابوبکر و عمر از جادوگر مجهول الهویه مکه شنیده بودند که کار پیغمبر بالا می‌گیرد.

اگر شیعه بگوید ما این سخن را نمی‌گوییم پس ناچارند بپذیرند که ایمان اصحاب، ایمانی راستین بود زیرا در وقت ضعف و دشواری اسلام ایمان آوردند. و مومن بودند، و مومن هرگز حق علی را نمی‌خورد و دوباره مرتد نمی‌شود، اگر افسانه‌سرایان شیعه نفع خود را در این ببینند که بگویند عوام نیز چون ابوبکر و عثمان ایمان راستین نداشتند و به خاطر پیشگویی یک ساحر دور حضرت محمد جمع شدند در جواب می‌گویم که چرا کافران مکه و منافقان و یهودیان مدینه به گفته‌های این ساحر ایمان نیاوردند، پس حرف شما این است که آنها (منافقان، مشرکین یهودیان) مومن‌تر از صحابه بودند!

ما می‌گوییم ایمان به گفته‌های ساحر کفر، و تکذیب ساحر ایمان است! شما چه می‌خواهید بگویید؟!

ما تا آنجا که می‌دانیم کافران و منافقان و یهودیان به این سبب به حضرت محمدصایمان نیاوردند که ایشان را ساحر می‌پنداشتند.

آیا منظور شیعه از ساحر مجهول الهویه مکه کیست؟!

پس یک انقلابی براحتی و به آسانی تن به خواسته نامشروع ابوبکر و عمر نمی‌داد و مدینه در روز غدیر و روز بیعت پر بود از مردانی انقلابی!

از این گذشته اهالی مدینه (انصار) را از یاد نبرید. آنها با دعوت پیغمبر به شهر خود، با آتش بازی کردند دشمنی شبه جزیره عرب را خریدند. بچه‌های خود را فدای دین محمدصکردند، آخر چه دلیلی دارد که انصار مدینه در توطئه همدست ابوبکر شوند!؟ و زحمات خود را برباد دهند! برای آنها ابوبکر و علی فرقی با هم نداشتند هردو مهاجر و قریشی بودند.

چرا باید تا دیروز بچه‌های خود را قربان دستورهای رسول الله کنند و امروز به خاطر هیچ و پوچ حرف پیامبر را زیر پا بگذارند. اگر خودشان خلافت را تصاحب می‌کردند باز هم یک چیزی!

شیعه می‌گوید: خلافت را از یک قریشی گرفتند به یک قریشی دیگر دادند. چرا؟ چرا؟ چرا؟ شیعه جواب ندارد.

اگر انصار فقط -انصار- از علی حمایت می‌کردند و حکم پیامبر را اجرا می‌نمودند عمر و ابوبکر چه می‌توانستد بکنند، پس نتیجه اینکه داستان غدیر افسانه محض است!

حالا عمل کرد انصار را بعد از واقعه غدیر ببینید بلافاصله بعد از وفات پیامبر شمشیرها را کشید و سراسیمه به چهار طرف جهان رفتند اول مدعیان نبوت و مرتدان را از بین بردند بعد به سراغ دو ابرقدرت آن زمان یعنی فارس و روم شتافتند قدم به قدم خونها دادند تا ابرقدرت فارس نابود و ابرقدرت روم نیمه جان شد.

برای چه عوام اول روز ایمان آوردند و سختی‌ها دیدند، و وسط روز با حادثه غدیر ایمان خود را تباه کردند و بلافلاصه دوباره تا آخر عمر مطیع پیامبر باقی ماندند؟

برای درک عمق دروغ بودن داستان غدیر به مثال زیر توجه کنید:

تصور شهری پر از مسلمانان مومن را به ذهن خود راه دهید تصور کنید که این مومنان دارند در یک روز گرم تابستان با دهان روزه مسجدی می‌سازند تشنگی و گرسنگی و هراس از دشمن خوب آنها را آزار می‌دهد ولی استقامت می‌کنند، بعضی تاب نمی‌آورند و می‌میرند ولی روزه خود را افطار نمی‌کنند، ظهر می‌شود باز نه چیزی می‌خورند و نه دست از کار می‌کشند، همچنان تا غروب آفتاب به کار ادامه می‌دهند. حالا یک نفر اگر ادعا کند که من دیدم که همه این مردم در ظهر، یک قطره آب در حلق خود ریختند آیا حرف او پذیرفتنی است؟

تا این حد هم محتمل است که تا ظهر کار کنند و تشنگی و گرسنگی اراده ایشان را متزلزل کند و آب بخورند ولی چرا یک قطره؟ و چرا بعد از ظهر تا غروب آفتاب باز چیزی نمی‌خورند؟

در این داستان مردم همانا اصحاب محمدصهستند روزه ایمان آنهاست، اول صبح، آغاز ایمان، وقت غروب وقت مرگ آنها و ظهر، حادثه غدیر خم به زعم شیعیان است. مسجد بنای دین اسلام است و اتهام زننده اهل تشیع است!

حرف ما این است کسیکه که یک قطره آب را به عمد خورده و روزه خود را باطل کند و پیشمان هم نشود و توبه هم نکند و کار خود را خوب بداند بعد از این باید که شراب بخورد نه اینکه روزه‌اش را ادامه دهد!

این اصحاب که برای فتح ایران و روم و مصر و یمن، متر به متر خون دادند آخر چرا باید در وسط روز یک قطره آب بنوشند و باز روزه بگیرند و باز با جان خود بازی کنند؟!

این حرف محال است که راست باشد حادثه غدیر، واقعه شکسته‌شدن پهلوی فاطمه ناممکن است که درست باشد.

آخر برای اصحاب چه فرقی داشت که علی امیر باشد یا ابوبکر؟ آن بیچاره‌ها را که ابوبکر از ثروت مالا مال نکرده بود آنها که به عیش و نوش مشغول نبودند و نشدند، شب و روز کارشان جنگ برای پیشبرد اسلام بوده آیا شیعه جنگ کرده؟ سختی جنگ می‌داند یعنی چه؟ پیاده یا با اسب از مکه تا چین راه را با جنگ گشودن می‌داند یعنی چه؟

به الله قسم عاقل اگرچه که تهمت بزند باز داستانی به این مزخرفی نمی‌بافد.

و قسم به الله شنونده اگر کمی ‌بصیرت داشته باشد چنین داستان بی‌ارزشی را حقیقت نمی‌شمارد.