تأملی در آیه تطهیر

فهرست کتاب

توضیحی پیرامون آیه‌ی مباهله

توضیحی پیرامون آیه‌ی مباهله

اما پیش از ختم کلام ناگزیریم به بند هفتم نامه‌ی برادرمان ـ البته بسیار مختصر ـ بپردازیم تا بند مذکور نیز مورد غفلت یا بی‌اعتنایی قرار نگیرد. نویسنده‌ی محترم ناآگاه پای آیه‌ی مباهله (آل‌عمران / ۶۱) را به میدان بحث آیه‌ی تطهیر کشیده است!

اولاً: لکل مقامٍ مقال. (هرسخن جایی دارد) بحث ما تاکنون بر سر این مسأله بود که اراده‌ی مذکور در آیه‌ی تطهیر چگونه اراده‌ای است، و آیا ازواج النبی ص، اهل بیت آن حضرت و در نتیجه، مخاطب در ذیل آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی احزاب هستند یا خیر؟ از این رو به نظر ما آیه‌ی مباهله برای جوابگویی به سئوالات مطروحه درباره‌ی آیه‌ی تطهیر کارگشا نیست.

مفسرین[51]اتفاق دارند که آیه‌ی مباهله در شرایطی نازل شده که گروهی از مسیحیان نجران به ریاست یک اسقف به مدینه آمدند و با پیامبر صدرباره‌ی «ابن الله» بودن حضرت عیسی÷بحث و مجادله می‌کردند، پیامبر صنیز آیاتی از قرآن کریم را در پاسخ آن‌ها خواند ولی آن‌ها لجوجانه و بی‌آنکه پاسخ صحیحی بدهند گفتار آن حضرت را نپذیرفتند و بر عقیده‌ی خود اصرار ورزیدند. در این شرایط از جانب خدا به پیامبر صفرمان رسید که:

﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰذِبِينَ ٦١ [آل عمران: ۶۱]

«بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدای را بر دروغگویان قرار دهیم».

اسقف نجران به همراهان خود گفته بود که اگر پیامبر صبا فرزندان و عزیزان و خواص خود برای مباهله آمد با او مباهله نکنید اما اگر با سایر پیروان خویش آمد مباهله را بپذیرید. روز موعود پیامبر اکرم صهمراه حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرات حسنین -علیهم السلام- برای مباهله حاضر شد. نصاری نیز برای مباهله آمدند. اسقف پرسید: همراهان پیامبر صکیستند؟ گفتند: مرد همراه او علی است که پسر عمو و داماد آن حضرت و محبوب‌ترین شخص نزد اوست، دیگری دخترش فاطمه و در دل پدر عزیزترین فرد است، و آن دو کودک نیز فرزندان فاطمه‌اند. اسقف با اطلاع از این موضوع از مباهله خودداری کرد.

بنابراین، ملاحظه می‌کنید که واقعه‌ی مذکور - چنانکه اسقف نصرانی نیز دریافته بود- نشانه‌ی اوج اطمینان و رسوخ ایمان و عمق اعتقاد و نهایت صداقت پیامبر اکرمصاست که در شرایط خطرناک، به جای آنکه پیروان خویش را پیش اندازد و سپر بلای خود قرار دهد، عزیزترین کسان خود را به میدان می‌آورد و از فدا کردن خود و محبوب‌ترین کسان خویش در راه دعوت اسلامی دریغ ندارد. این روش همیشگی پیامبر صدر امر تبلیغ دین خدا بوده و به همین سبب است که می‌بینیم جناب حمزه عموی پیامبر صو یا پسر عموی آن حضرت، یعنی جناب جعفر بن ابی‌طالب شهید می‌شوند و یا در موارد پر خطر که دیگران توان مقابله نداشتند از جمله در ماجرای «عمرو بن عبدود» و نظایر آن، پسر عمو و دامادش که وی را از کودکی همچون فرزند خویش بزرگ کرده بود، یعنی حضرت علی÷پیشقدم می‌شد و خود پیامبر اکرم صنیز غالباً از سایرین به دشمن نزدیکتر بود[53].

آری، اگر کسی ادعا می‌کرد که همسران رسول خدا صاز حضرت زهرا و شوهر و دو فرزندش، برای پیامبرصعزیزتر و محبوب‌تر بوده‌اند، تمسک به آیه‌ی مباهله بی‌وجه نبود، اما برای چندمین بار یادآور می‌شویم که بحث ما بر سر این مسأله بود که آیا همسران پیامبر ص، اهل بیت وی و مشمول ذیل آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی احزاب هستند یا نه؟ پرواضح است که جواب این سئوال در آیه‌ی مباهله نیست.

ثانیاً: اگر برادر ما منظورشان آن است که همان ادعای مشهوری را که درباره‌ی این آیه اظهار می‌شود به ما یادآور شوند ناگزیریم برخی از اشکالاتی را که بر این ادعا وارد است یادآور شویم. نظریه‌ی مذکور مدعی است که چون پیامبر صبرای مباهله، حضرت علی÷را با خود برد، پس حضرت علی÷ در حکم نفْس پیامبر صو با او مساوی است! از جمله اشکالات این ادعا آن است که:

الف) این ادعا مستلزم «تکلیف مالا یطاق = امری خارج از طاقت بشری» است که ساحت مقدس خداوندی از آن مبری است. زیرا آیه فرموده: «أنفس» ما و «أنفس» خودتان را بیاورید. گیرم که پیامبر اکرمصاز طریق وحی دانسته بود که علی÷با او مساوی و خود اوست!! اسقف مسیحی چگونه می‌توانست بداند که چه شخصی نفس وی و کاملاً مساوی با اوست تا او را برای مباهله بیاورد؟! انجام این خواسته، فوق توان آن‌ها بود. کشیش و هیئت همراهش که علم غیب نداشتند![54]

ب) علاوه بر اینکه هیئت نجرانی* از منطقه‌ای نه چندان نزدیک، عزم مدینه کرده و قصد سیاحت و تجارت نداشتند بلکه برای مباحثه و مناظره با پیامبر صآمده بودند و طبعاً در چنین سفری زنان و اطفال را با خود نمی‌آورند، این نکته نیز نباید مغفول بماند که اسقف و هیئت همراهش چنانکه مرسوم روحانیون نصرانی است، زن نداشته و طبعاً فرزند نیز نداشتند تا پیامبر صبه آن‌ها بفرماید زنانتان و پسرانتان را بیاورید.

ج) درباره‌ی لفظ «نفس» و جمع آن «أنفس» باید بدانیم اگرچه در غالب موارد «نفس» به معنای «خود» است، مثلاً می‌گوییم: «جاء الوزیر نفسه» یعنی «خود وزیر آمد (نه شخص دیگری)» یا می‌گوییم: «رأیت المعلمین أنفسهم» یعنی: «خود معلمین را دیدم (نه اشخاص دیگر را)». ما از این معنی به عنوان معنای اول یاد می‌کنیم. در این معنی، تفاوتی میان مؤکِّد و مؤکَّد نیست و هر دو یکی بیش نیستند.

اما باید توجه داشته باشیم که در موارد بسیار، جمع این کلمه یعنی «أنفس» به معنای «خودی»‌ها و «نزدیکان» و «وابستگان» و ... استعمال می‌شود. ما از این معنی به عنوان معنای دوم یاد می‌کنیم.

در مورد مدلول و معنای کلمه‌ی «أنفس» نیز قرآن کریم مشکل‌گشای ماست. به عنوان مثال قرآن خطاب به یهود فرموده:

﴿فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ [البقرة: ۵۴]

یا:

﴿وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَكُم [البقرة: ۸۴]

همۀ مفسرین اتفاق دارند که منظور «انتحار» نیست بلکه گفته‌اند: «أی: یقتل أو یخرج بعضکم بعضاً» یعنی: «برخی از شما برخی دیگر را می‌کشند یا اخراج می‌کنند». قرآن فرموده:

﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا [النور: ۱۲]

«چرا آنگاه که آن [افترا] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند؟».

و فرموده:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ [النور: ۶۱]

«پس چون به خانه‌هایی درآیید بر خودتان سلام گویید».

و فرموده:

﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ [الحجرات: ۱۱]

«از خودتان عیبجویی مکنید».

مفسرین متفقاً گفته‌اند: یعنی چرا مسلمانان به «خودی‌ها» و مؤمنانی که از خودشان بودند، گمان نیک نبردند و درباره‌ی دو آیه‌ی بعدی گفته‌اند: «أی لیسلم بعضکم علی بعضٍ» و «أی لایطعن بعضکم علی بعض» یعنی برخی از شما به برخی دیگر سلام گوید و برخی بر برخی دیگر طعن نزنند. ملاحظه می‌فرمایید که در قرآن «أنفس» در بسیاری از موارد به معنای «وابستگان» و «خودی‌ها» است یعنی به معنای دوم استعمال شده است.

حتی قرآن درباره‌ی پیامبر اکرم صفرموده:

﴿بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ [آل عمران: ۱۶۴]

«فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت».

یا فرموده:

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ [التوبة: ۱۲۸]

«هر آینه شما را فرستاده‌ای از خودتان آمده است».

اما «نفس» در این موارد نه به معنای آن است که همه‌ی مؤمنین با پیامبر صمساوی هستند! بلکه در آیه‌ی مباهله «أنفس» به معنای دوم استعمال شده است.

باید توجه داشته باشیم که اگر ﴿وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡرا به معنای اول بگیریم با مشکلاتی مواجه می‌شویم از جمله مشکلی که قبلاً اشاره کردیم که برای مخاطبین پیامبر ص، مستلزم «تکلیف ما لا یطاق» است. اگر «أنفسکم» را به معنای دوم بگیریم - چنانکه مفسرین گرفته‌اند- در این صورت جوابگو باشیم که پس چرا «أنفسنا» را قبلاً به معنای اول گرفته‌ایم؟! همچنین اگر حضرت علی÷نفس پیامبر صو مساوی با او باشد پس چرا فرشته بر پیامبر صنازل می‌شد و بر آن حضرت نازل نمی‌شد؟ چرا او نیز مانند حضرت هارون ÷پیامبر نشد؟ با اینکه کسی مدعی نیست که هارون ÷نفس موسی ÷و مساوی با آن حضرت بوده است. به نظر ما این ادعا حتی با حدیث منزلت نیز سازگار نیست. (لطفاً در معنای «تساوی» بیشتر تأمل بفرمایید) دیگر اینکه این ادعا به وضوح تمام بر خلاف واقعیت است و بی‌شبهه حضرت علی÷شاگرد پیامبرصو تابع آن حضرت بوده است. پیامبرصفرشته را می‌دید ولی حضرت علی÷نمی‌دید و هکذا...

با توجه بدانچه گفته شد، باید توجه داشت که بنا به اصول و مراسم مباهله مقصود از آیه‌ی ۶۱ آل‌عمران این است که نمایندگان دو مکتب عقیدتی، مردان و زنان و اطفال و در یک کلمه «خودی‌»ها و «نزدیکان» خویش را برای مباهله بیاورند و پیامبر صبه سبب خلوص نیت و یقین خلل‌ناپذیری که به حقانیت آیین خود داشت در روز مباهله، عزیزترین وابستگان و خویشان خود را به میدان آورد.

حال چگونه می‌توان از این ماجرا، خروج همسران پیامبر صاز شمول خطاب‌های ذیل آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی احزاب را نتیجه گرفت؟! قضاوت با شماست!

این گفتار را با تلاوت آیتی از قرآن کریم به پایان می‌بریم:

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠[الحشر: ۱۰].

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

[51]- به عنوان نمونه می‌توان به مجمع البیان ذیل آیه ۶۱ سوره آل‌عمران مراجعه کرد. [52]- از حضرت علی سروایت شده که گفت: «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ، وَلَقِيَ الْقَوْمُ الْقَوْمَ، اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللهِ ص، فَمَا يَكُونُ مِنَّا أَحَدٌ أقربَ إِلَى العَدُوِّ مِنْهُ»، وقال: «وَلَقَدْ رَأَيْتُنَا يَوْمَ بَدْرٍ، وَنَحْنُ نَلُوذُ برَسُولِ اللهِ ص، وَهُوَ أَقْرَبُنَا إِلَى الْعَدُوِّ، وَكَانَ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ يَوْمَئِذٍ بَأْسًا». «وقتی که جنگ شدت می‌گرفت و دو سپاه (مسلمانان و کفار) با هم می جنگیدند؛ به رسول الله صلی الله علیه وسمل پناه می‌بردیم؛ ایشان نزدیک‌ترین شخص از میان ما به دشمن بود. و گفت: در روز بدر به رسول الله پناه بردیم ایشان نزدیک‌ترین شخص از میان ما به دشمن و شدیدتر شخص در جنگ (بر علیه دشمنان) بود». نگاه: النسائي، السنن الكبرى، ح رقم (۸۵۸۵)؛ أحمد بن حنبل، المسند، ج ۱، ص۸۶ و۱۵۶؛ الحاكم النيسابوري، المستدرك، ج ۲، ص ۱۴۳؛ البيهقي، دلائل النبوة، ج ۳، ص۲۵۸؛ السيوطي، الجامع الكبير، ج ۲، ص ۳۰۲. نگاه: القاضي عياض بن موسى، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، ج۱، ص۱۱۶) [مُصحح]. [53]- مرحوم طبرسی نیز در مجمع‌البیان درباره «أَنفُسَكُمۡ» نوشته است: «من شئتم من رجالکم = هر که از مردانتان که خواستید». [54]- نجران منطقه‌ای است در نزدیکی یمن.