یک مثال برای روشنشدن موضوع
تاجری با ۷۳ نوکر و خادم خویش راهی دیار دور دست شد ولی قبل از عزیمت، به پسران خود در خلوت گفت:
عزیزانم! شاید این سفر را بازگشتی نباشد پس اگر خبر مرگم به شما رسید ثروتم را از نوکرانم مطالبه کنید و این قرار بین ما و شما باشد که من به هر نوکر ۲ کیسه میدهم یکی حاوی سکههای طلا و دیگری حاوی سکههای نقره.
پسرانم! این راز بین من و شما باشد و بدانید من همواره سعی میکنم کیسههای حاوی طلا و نقره ۷۳ نوکر، یک جور و یک اندازه و یک رنگ و یک وزن و یک مقدار باشند یعنی اگر در کیسه نوکری ۳۰۰ سکه طلا دیدید باید همه کیسهها دارای ۳۰۰ سکه باشد و اگر کسی مقداری یا جور دیگری داشت، بدانید که او خائن است و طردش کنید.
پدر رفت و چون مرگ خود را نزدیک دید چنان کرد که به فرزندان گفته بود، یعنی ۷۳ نوکر خود را خواست و ۷۳ کیسه طلا که مثل هم بودند و ۷۳ کیسه نقره که همانند بودند را جلوی آنها گذاشت و به هر نفر ۲ کیسه داد و گفت از الله بترسید و این کیسهها را بیکم و کاست به فرزندانم برسانید.
بعد از وفات تاجر، نوکران برگشتند و هرکس ۲ کیسه خود را جلوی فرزندان نهاد.
اما پسران تاجر شاهد اتفاق عجیبی شدند، به این صورت که کیسههای طلایی سر مویی باهم فرق نداشتند یک اندازه و یک جور و یک وزن و یک عیار و خلاصه یکسان بودند اما اشکال در کیسههای نقره بود، یکی ۵۰ سکه آورد یکی ۴۹ یکی ۵۰۰، یکی اصلاً کیسه نقرهای همراه نداشت یکی در کیسه او به جای نقره برنز بود.
پسران متقاعد شدند که نوکران قصد خیانت داشتند اما حیرت آنها در این بود چرا در کیسههای طلا که باارزشتر و مهمتر بود دست نبردند و فقط به جان کیسههای نقره افتادند پس ناچار شدند باور کنند یک نیروی مرموز از کیسههای طلا نگهداری میکرد.
یک پسر باهوشتر تاجر به کمک قرائن موجود در کیسه طلایی توانست از بین کیهای مختلف نقره کیسهای که دست نخورده شده بود را کشف کند و از میان ۷۳ نوکر، نوکر صادق را تشخیص دهد.
در این داستان پیغمبر اسلام بلاتشبیه به تاجر مانند شدهاند، امت او در طول تاریخ همان پسران تاجر هست، ۷۳ نوکر، ۷۳ فرقه هست، کیسههای طلایی قرآن و کیسه نقره، حدیث پیغمبر است.
و چنان که قبلاً گفتیم شیعه و سنی در هر چیزیکه مربوط به حدیث است با یکدیگر اختلاف دارند اما در قرآن هیچ اختلافی ندارند. حالا ما چون آن پسر باهوش تاجر باید به کمک قرآن که در آن اختلافی نیست احادیث صحیح را از احادیث باطل تشخیص دهیم و خادم اصلی را پیدا کنیم.
ما یک نشانه داریم یک نشانه پاک، حالا ما میتوانیم حرفهای را که به محمدصنسبت داده شده را با ترازو و محک قرآن بسنجیم و راست را از دورغ تشخیص دهیم.
بیاید قرآن را بخوانیم و ببینیم درباره علیسچه میگوید، درباره کسیکه اساس و پایه مذهب شیعه بر او بنا شده و میگویند او جانشین رسمی پیغمبر و برگزیده از طرف خدا است چند آیه دارد؟
در حدیث البته هزاران سخن به نفع علی و امامت او از طریق علمای شیعه روایت شده و دهها حدیث بر ضد ادعای شیعه از طرف اهلسنت روایت شده پس حدیث در مرحله اول درد ما را دوا نمیکند علاج در قرآن است، بیایید ببینیم که آیا قرآن از علی سخن میگوید، از امامت صحبتی میکند، درباره حسن و حسین و مهدی حرفی میزند؟ این ما و این قرآن.