جواب ۶ خمینی
به نقل صفه ۱۱۴ – ۱۱۵ کتاب کشف الاسرار خمینی میگوید:
«اگر نام علی ذکر میشد قدرت طلبان با جعل حدیث آیه را بیکار میکردند
ممکن بود آن حزب ریاست خواه فوراً یک حدیث به پیامبر نسبت دهند که گفت: امر شما با شوری باشد و علی را از این منصب خلع کرد شاید بگویید اگر در قرآن امامت تصریح میشد شیخین مخالفت نمیکردند ولی با ذکر مثال ثابت میکنیم که آنها مخالفت کردند ومردم نیز قبول نمودند مثلا ًدر تواریخ معتبره به کتابهای صحیح سنیان نقل شده که فاطمه دختر پیامبر آمده پیش ابوبکر و مطالبه ارث پدر کرد ابوبکر گفت پیامبر فرمود: «إنا معشر الأنبیاء لا نورث وما تركناه صدقه»یعنی از ما گروه پیامبران کسی ارث نمیبرد و هرچه به جا گذاشتیم باید صدقه داده شود، این کلامی که ابوبکر به پیغمبر نسبت داده مخالف آیات صریح است. در سوره نمل آمده (و (وورث سلیمان داود) یعنی ارث برد سلیمان از داود و در سوره مریم آمده زکریا پیغمبر فرمود: ﴿فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا ٥ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا ٦﴾یعنی خدایا به من یک فرزند بده که از من و آل یعقوب ارث ببرد، اینک شما بگویید خدا را تکذیب کنیم یا بگوییم پیغمبر بر خلاف گفتههای خدا سخن گفته یا بگوییم این حدیث از پیغمبر نیست و برای استئصال اولاد پیغمبر پیدا شده از اینها گذشتیم آیا این حکم بر خلاف عقل نیست که خدا اولاد پیغمبران را از ارث پدر ممنوع کند و اموال آنها را صدقه قرار دهند انگاه خرج آنها را از بیت المال قرار دهد؟».
جواب ما
اولاً: به فرض اگر گفته تو درست باشد و ابوبکر باجعل حدیث آیه امامت علی را منسوخ اعلام میکرد و مسلمانان هم قبول میکردند باز ذکر نام علی در قرآن این فایده را برای شما داشت تا در پاسخ به سوال من آسمان و ریسمان را باهم نبافید و پریشان گویی نکنید.
این فایده را برای شما داشت که مجبور نمیشدید همین کتاب ما را در حوزه قدرت خود ممنوع اعلام کنید و میتوانستید به راحتی در مقابل این حقگویی ما به طرفداران خود آیه را نشان دهید.
دوماً: هرگز مسلمانها حدیث را از آیه بالاتر نمیدانند بلکه درنزد آنها آیه اول وحدیث دوم است، درست بر عکس آنچکه شیعه میکند یعنی با حدیث آیه را هرطور که دلش خواست تفسیر و تاویل میکند و مثالی که زدی هم یک سفسطه است آیا فرقی بین شیرخوراکی و شیر جنگلی و شیر آب قائل نمیشوی؟یا چونکه هر سه کلمه مشابه هستند میگویی آن ۳ چیز یک چیز است توهم قبل داری علما وارث انبیاء هستند این یعنی چه یعنی اینکه زمین و گاو و گوسفند ولباس انبیاء باید بین علما تقسیم شود یا میگویی وارث علم هستند؟
چرا این طور اینجا تفسر میکنی و بعد گمان میکنی که حضرت زکریا ۳۰ سال دعا میکرده که خدایا فرش زیر پای مرا بیوارث نگذار بعد مگر حضرت زکریا تنها وارث آل یعقوب بوده که دنبال وارث برای همه آل یعقوب میگشته، وحضرت داود مگر یک فرزند داشته که تو گمان میکنی که همه میز و صندلی واثاث آشپزخانه او را حضرت سلیمان به ارث برده خودت هم میدانی منظور از ارث در این آیات علم و نبوت و حکومت است اما چه کنیم که کوردلی و شغل ناشریف گمراهکردن مردم است.
حالا مثلاً تو دو روز حاکم ایران شدی ما باید جزیره کیش را به پسرت بدهیم که انتظار داری ابوبکر فدک را به فاطمه بدهد آیا فدک ارث پدری حضرت محمدصبود که بعد از ایشان در اختیار دخترش قرار گیرد و بعد مگر زنان پیغمبر خصوصاً عایشه و حفصه (دختران ابوبکر و عمر) با این حدیث به گفته شما جعلی از ارث پیغمبر محروم نشدند؟ و مگر نه اینکه علی که خلیفه شد هم فدک را به فرزندان فاطمه نداد آیا تو دلت از علی بشتر برای اولاد حضرت علی میسوزد یا از او بهتر اسلام را میشناسی؟
سوماً: گفتی خلاف عقل است که پیغمبر برای فرزندان خود ارث نگذارد چرا نمیگویی خلاف است که پیغمبر ۹ زن بگیرد و مسلمانها ۴ زن؟ چرا نمیگویی خلاف عقل است که پیغمبر زنان بیوه را تشویق به عروسی کند و زنان خود را بعد از وفات خویش مطلقاً از عروسی منع کند؟ چرا نمیگویی خلاف عقل است که قرآن در حد مشروع به زنان مسلمان اجازه میدهد مال دنیا و زینتش را بخواهند ولی زنان پیغمبر را منع میکنید؟ و میگوید اگر مال دنیا و زینتش را بخواهد پیغمبر شما را طلاق میدهد. در امور زندگی پیغمبران مسائلی هست که با زندگی ما فرق دارد خواه عقل تو قبول کند یا نکند آیا از یاد بردی که پیغمبر ما فقیر بود و مال و منالی نداشت، ابوبکر هم مثل تو میدانست (بلکه دیده بود) که یک ماه میگذشت و از خانه محمدصدودی بلند نمیشد پس دیگر حاجتی نبود که حدیث جعل کند و وارثان پیغمبر را از ارث او منع کند.
و حرف آخر اینکه اگر این حدیث غلط میبود حضرت علی و حسن در زمان خلافت خود به آن عمل نمیکردند پس اگر نام علی در قرآن میآمد ابوبکر نمیتوانست حدیث جعل کند و اگر میکرد کسی نمیپذیرفت، و این اباطیلی که میبافی فقط به این خاطر است که جواب نداری و راهت از هر طرف بسته است.