ردی بر نظریه مستشرقین در مورد سنت نبوی شریف

ردّ این شبه و تشکیک:

ردّ این شبه و تشکیک:

همانطور که خداوند برای شریعت و دین بقاء و حفظ آن را اراده کرده است به همان صورت خواسته است که بندگان خود را بیشتر از طاقت و توان خود به زحمت و تکلیف بیندازد و اراده نکرده است که دچار زحمت و مشقت شوند، خیلی واضح و معلوم است که عرب‌ها امت و ملتی بی‌سواد بودند و نوشتن و کتابت در میان آن‌ها خیلی کم و نادر بود، به طوری که قرآن بر روی پوست درخت خرما و استخوان و پوست حیوانات نوشته می‌شد که در نهایت سختی و مشقت صورت می‌گرفت، در حالی که پیامبرصبعد از مبعوث شدن به پیامبری بیست و سه سال در میان آن‌ها زندگی می‌کرد به همین خاطر تکلیف آن‌ها به نوشتن احادیث کاری بسیار سخت و دشوار بود. چون احادیث شامل تمام گفتار و افعال و احوال و تأییدات ایشان می‌شد. و به خاطر اینکه این کارنیاز به فارغ شدن تعداد زیادی از آن‌ها داشت و از طرفی هم اصحاب کرام نیاز داشتند برای مصالح و لوازم زندگی سعی و تلاش کنند و همۀ آن‌ها هم نوشتن را خوب بلد نبودند، بلکه نویسندگان در بین آن‌ها انگشت شمار بودند جمع شدند آن‌ها هم برای نوشتن قرآن ضروری بود و نمی‌خواستند به چیز دیگری مشغول شوند تا کاری بسیار درست و مطمئن را انجام دهند و حرفی از آن ناقص نشود، به همین خاطر تمام توان خود را برای نوشتن قرآن که به تدریجی صورت می‌گرفت منحصر کرده بودند.

و یکی دیگر از سبب‌ها و علت‌هایی که سبب شد سنت نبوی نوشته نشود ترسی اختلاط و قاطی شدن قرآن و حدیث بود مخصوصا که وحی در حال نازل شدن بود و هنوز قطع نشده بود.

از طرفی هم آنچه که برای حافظین قرآن کریم روی داد برای حافظین سنت نبوی رخ نداد، شهید شدن حفاظ قرآن کریم شدّت گرفت، ولی کسانی که احادیث را از پیامبرصروایت می‌کردند بسیار بودند و قبل از اینکه تابعین احادیث را از آن‌ها بگیرند شهید شدن آن‌ها شدت نگرفته بود.

یکی دیگر از موانع جمع سنت نبوی متنوع بودن وقایع و حوادث آن بود که جمع کردن آن را به یقینی ممکن نمی‌ساخت.

و جمع کردن سنت نبوی و نوشتن آن در کتاب‌هایی قبل از اینکه کار قرآن به اتمام برسد سبب می‌شد مردم به این کتاب‌ها روی آورند و قرآن را ترک کنند، لذا به انتشار احادیث فقط به صورت روایت کردن لفظی اکتفا نمایند. علاوه بر این دلایل قرآن از این نظر هم از سنت جدا می‌شود که تلاوت و خواندن قرآن عبادت محسوب می‌شود، و روایت آن فقط با معنی آن کافی نیست بلکه حافظین آن باید لفظ نازل شده را نیز روایت کنند، اگر چنانچه قرآن فقط در حافظه‌ها می‌ماند و نوشته نمی‌شد از زیاد کردن به آن و یا ناقص کردن آن هیچ گونه امنیتی وجود نخواهد داشت در حالی که مقصود از سنت معنی و مفهوم آن است نه لفظ آن، به همین خاطر خداوند تلاوت و خواندن آن را عبادت به شمار نمی‌آورد و عبارات و الفاظ آن را معجزه قرار نداده است، و روایت معنی آن جایز است و این خود برای مسلمانان سهل و ساده می‌باشد.

پیامبرصتمام دین را به صورت کامل بیان و ابلاغ کرد، قال الله تعالی:

﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ٦٧[المائدة: ۶٧].

«ای فرستادۀ (خدا، محمد مصطفی) هر آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و کمال و بدون هیچ گونه خوف و هراسی به مردم) برسان (و آنان را بدان دعوت کن) و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرسانده‌ای (و ایشان را بدان فرا نخوانده‌ای).»

وجود سنت نبوی در کنار قرآن کریم نشانۀ تبلیغ کامل پیامبرصبرای امت اسلامی است. و آن چنان که دشمنان گمان می‌برند پیامبرصنصف آنچه که برای او وحی شده کنار نگذاشته است، بلکه تمام مردم می‌دانند اصحاب کرام از حافظۀ قوی، قلب‌های نیرومند، زیرکی و زکاوت قابل توجهی برخوردار بودند، که این صفات آن‌ها را برای حفظ سنت و تبلیغ آن یاری می‌کرد، این کار هم به خاطر تشویق پیامبرصبود که در یکی از احادیث می‌فرماید: «نضراللهُ امراءً سمعَ مني مَقالةً فَحَفَظها فأداها كما سَمِعَها فرَبَّ مبّلِغ أوعی مِن سامع»خداوند چهره و صورت آن کسی را زیبا و شاداب گرداند که سخنی را از من می‌شنود، سپس آن را حفظ می‌کند، و آنچنان که شنیده است آن را برای مردم بیان می‌کند، چون بسیاری از بیان‌کنندگان و مبلغین از شنوندۀ آن دارای حافظۀ خوبتر و قوی‌تر هستند.

آنچه را که پیامبرصاز حفظ سنت و تبلیغ آن می‌خواست و اتمام رسید و با این کار دین خدا را به صورت کامل و بدون نقص بیان کرد.