رد این شبه و باطل نمودن آن:
جواب این شبه و تشکیک این است: منظور از کتاب در این آیه ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾[الأنعام: ۳۸]. قرآن نمیباشد، بلکه مراد و منظور لوح المحفوظ است، چون لوح المحفوظ است که همۀ چیزها را در بر میگیرد، و شامل و در بر گیرندۀ تمام احوال مخلوقات میباشد و کوچک و بزرگ، نهان و آشکار، ماضی و حال و آینده، به صورت خیلی کامل به دلیل سیاق آیه در آن موجود میباشد. همانطور که میفرماید:
﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾[الأنعام: ۳۸].
«و هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند وجود ندارد مگر اینکه گروههایی همچون شمایند.»
یعنی رزق و اجل و اعمال آنها نوشته شده است، همانطور که رزق و اجل و اعمال شما همه در لوح المحفوظ نوشته شده است. که هیچ چیز از آن برای خداوند پوشیده نیست.
و اگر چنانچه تسلیم شویم و بگوییم منظور از کتاب در این آیه قرآن میباشد، معنی آن چنین میشود که: خداوند هیچ چیز را از امور دین و احکام آن را در این قرآن جا نگذاشته و همه را به صورت واضح و کافی بیان نمونه است. ولی ممکن است این بیان کردن به صورت نص باشد مثل اصول دین و عقیده به آن و یا قواعد احکام عمومی، مثلاً خداوند در کتاب خود نماز، زکات، روزه، حج، حلال بودن معامله حلال بودن ازدواج، حرام بودن ربا، فساد و فاحشه، حلال بودن خوردن طیبات، حرام بودن خوردن جنایت، همه این موارد را به صورت اجمال و عمومی بیان کرده است، و توضیح و تفصیل و وارد شدن به جزئیات آن را برای رسول خود حضرت محمدصترک کرده است.
به همین خاطر زمانی که به مطرف بن عبدالله بن الشخیر گفته شد: «لا تُحَدِّثونا إلاّ بالقرآن قال: واللهِ ما نَبغیِ بالقرآن بدلاً ولكن نرید من هو أعلم منا بالقرآن».
جز قرآن از هیچ چیز دیگری برای ما سخن مگو، ایشان گفت: قسم به خدا، واضحتر و آشکارتر از قرآن چیزی دیگری نداریم ولی ما کسی را میخواهیم که از ما نسبت به قرآن بیشتر آگاهی داشته باشد.
از عمرانبن حصین روایت شده است، به مردی که این شبه را مطرح میکرد گفت: شما مردی احمق و نادان هستی! آیا شما در قرآن پیدا میکنی که نماز ظهر چهار رکعت است و قرائت آن به صورت سری است و جهری نمیباشد؟ پس نماز و زکات و امثال آنها را مطرح نمود، بعداً گفت: آیا اینها را در کتاب خدا به صورت تفسیر شده میبینی؟ کتاب خدا این مسائل را مبهم گذاشته و سنت نبوی آن را توضیح و تفسیر نموده است. و یا اینکه توضیح و بیان قرآن به روش حواله نمودن به یکی از أدلۀ دیگر میباشد، همان أدلهای که قرآن آن را بیان کرده و بعنوان حجت و دلیل برای مردم آن را معبتر و به رسمیّت میشناسد.
هر حکمی که سنت، اجماع، قیاس و غیره از دلایل معتبر آن را بیان کنند در واقع قرآن آن را بیان کرده است، چون قرآن به آنها رسمیت و اعتبار داده است و عمل به آنها را واجب کرده است. پس روشن میشود که تمام احکام شریعت به قرآن مرتبط هستند و ریشه در آن دارند.
هر زمان به سنت نبوی تمسّک میجوییم و به آن عمل میکنیم در حقیقت به قرآن و کتاب خدا عمل کردهایم، به همین خاطر زمانی که عبدالله بن مسعودسگفت: «لعن الله الواشمات والمستوشمات والمتنمصات والمتفلجات للحسن، المغیرات خلق الله»خداوند لعنت کند کسانی که خالکوبی میکنند و یا خواستار خالکوبی هستند، خداوند لعنت کند کسانی را که موها را میکنند و یا دندانها را برای زیبایی فاصله میدهند و با این کارها خلقت خدایی را تغییر میدهند.
این حدیث به یکی از زنهای طایفۀ بنی اسد به نام ام یعقوب رسید، ام یعقوب نزد عبداللهبن مسعود آمد و گفت: اطلاع یافتم که شما بصورتی که ذکر شد لعنت کردهای، ابن مسعود جواب داد: چگونه کسی را که پیامبرصآن را لعنت کرده است او را لعنت نکنم؟ مگر با قرآن چه فرقی دارد؟ ام یعقوب گفت: هر آنچه در قرآن وجود دارد خواندهام آنچه را که تو میگویی در آن وجود ندارد! ابن مسعود گفت: اگر واقعاً آن را خوانده بودی آن را مییافتی! آیا نخواندهای؟ ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[الحشر: ٧]. چیزهایی را که پیغمبرصبرای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهایی که شما را از آن باز داشته است، دست بکشید.
ام یعقوب گفت: بلی، ابن مسعود گفت: پیامبرصاز آن نهی کرده است. روایت شده است که امام شافعی/در مسجد الحرام نشسته بود گفت: از هر چیزی که از من سوال کنید از کتاب خدا (قرآن) به آن جواب خواهم داد! مردی گفت: در مورد کسی که در حال احرام است و زنبوری را به قتل میرساند نظرت چیست؟ امام جواب داد اشکالی ندارد و هیچ چیزی بر او نیست. آن مرد گفت: این جواب در کجای قرآن قرار دارد؟ جواب داد: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ﴾سپس حدیثی را از پیامبرصبه روایت از ترمذی بیان کرد: «علیكم بسنتي وسنه الخلفاء الراشدین من بعدي»بر شما لازم است به سنت من (پیامبر) و سنت و روش خلفای راشدین که بعد از من میآیند ملتزم باشید و به آنها عمل کنید. بعد از آن از عمرسنیز روایت نمود که فرموده است: کسی که در حال احرام است جایز است زنبور را به قتل برساند. از قرآن به سوال ایشان جواب داد.
امام خطابی صمیگوید: خداوند خبر داده است که هیچ چیز از امور دین باقی نمانده است مگر اینکه در قرآن بیان شده است، اما این بیان به دو صورت است: بیان آشکار و روشن که به صورت نص صریح بیان شده است. بیان خفی و پوشیده که در ضمن تلاوت و معنی آن نهفته شده است. این قسمت آخر بیان و تفصیل آن به پیامبرصموکول شده است. و این است معنی این آیه:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴]. «و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشنسازی که برای آنان فرستاده شده است و تا اینکه آنان (قرآن را مطالعه کنند و دربارۀ مطالب آن) بیندیشند.»
هر کس قرآن و سنت را همزمان بگیرد در واقع هردو صورت بیان قرآن را گرفته است، با این توضیح گمراهی شبهاندازان و فهم غلط و پوچی تشکیک آنها روشن میگردد، و روشن میشود که میان حجت بودن سنت نبوی و اینکه قرآن هر چیزی را بیان کرده است منافات و تضادی وجود ندارد.