ردی بر نظریه مستشرقین در مورد سنت نبوی شریف

رد این شبهه:

رد این شبهه:

کسی که احادیث نوشته شده مخصوصاً «صحیحین» را مطالعه می‌کند، انبوه بی‌شمار احادیث نبوی که بیانگر حوادث تاریخی گذشته مثل داستان‌های انبیاء و امت‌های پیشین و شروع خلقت هستند را می‌یابد. همچنانکه احادیث زیادی را که بر اموری که در آینده اتفاق می‌افتند، می‌یابد. مثل حدیث‌هایی در مورد فتنه‌های آینده و غیره که بسیاری از این احادیث صحیح و ثابت بوده‌اند و امت آن را قبول کرده و محتوای آن را تصدیق کرده‌اند. و به همه آن ایمان آورده‌اند چون همان چیزی که رسول اللهصبا آن سخن گفته خداوند متعال در مورد آن فرموده است: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى٣ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى٤[النجم: ۳-۴]. «و از روی هوی و هوس سخن نمی‌گویند آن جز وحی و پیامی نیست، که به او وحی می‌شود».

و علمای امت در بیان حقایق تاریخی و اثبات آن‌ها بر این احادیث تکیه کرده‌اند و حتی بعد از قرآن کریم آن را قویترین دلیل می‌دانند. و به همین خاطر کتاب‌های سیره و تاریخ از این احادیث پر است. و در بسیاری از اخبار اهل کتاب بر آن حکم کرده‌اند. پس آن چیزهایی که مؤید آن‌ها حدیث نبوی باشد را قبول و مخالف آن را ردّ می‌کردند. و در آنچه که شاهدی از قرآن و سنت نداشت، توقف می‌کردند. حافظ بن حجر در فتح الباری در معنای این حدیث پیامبرصگفته است: «تصدقوا اهل الكتاب ولا تكذبوهم»«یعنی وقتی از اهل کتاب خبری محتمل را به شما دادند که در واقع صادق نباشد، شما آن را تکذیب می‌کنید یا خیر در واقع دروغ نباشد، شما آن را تصدیق می‌کنید، در این صورت شما به سختی می‌افتید. نهی در مورد تکذیب آن‌ها که مخالف شریعت ما باشد نیامده و همچنین در مورد تصدیق آن‌هایی که موافق شریعت ما باشد. نیامده است». اصحاب پیامبرصدر بیان حقایق تاریخی و تایید آن‌ها به کتاب (قرآن) و سنت استناد می‌کردند. بخاری از سعید بن جبیر روایت کرده است که: «به ابن عباس گفتم: نو فای بکالی فکر می‌کند که موسی همان موسی بنی اسرائیل نیست بلکه موسی دیگری است. ابن عباس گفت: دشمن خدا دروغ گفته است ابی بن کعب از پیامبرصروایت می‌کند که: «موسی نبي به عنوان سخنران در میان بنی اسرائیل ایستاده بود و از مردم پرسیده شد که چه کسی داناترین است؟ موسی جواب داد که من داناترینم و خداوند وی را سرزنش کرد که چرا دانایی را به من نسبت نداده است، پس خداوند متعال به او وحی کرد که بنده‌ای از بندگان من در جامعه بحرین از تو داناتر است....»

ابن عباسببر صدق این خبر و حقیقت بودن آن به حدیث پیامبرصاستدلال کرده است و نوفا نیز برای کذب آن به حدیث استدلال کرده است. در حالی که آنچه ابن عباس روایت کرده حقیقت تاریخی است که حدیث بر آن دلالت می‌کند.

علاوه بر این کسانی هستند که برای خاموش کردن نزاع اختلافات حقیقت تاریخی به احادیث پناه می‌برند. همچنان که در احکام نیز به آن پناه می‌برند.

بخاری در حدیثی که سند آن به ابن عباسبمی‌رسد روایت کرده است که: ابن عباس و حُر بن قیس بن حصن فزاری در مورد همراه حضرت موسی جر و بحث می‌کردند. ابن عباس گفت: صاحب و همراه وی خضر بوده است، در این حال ابی بن کعب از کنار آن‌ها گذشت، ابن عباس او را فراخواند و گفت: من و این دوستم در مورد همراه حضرت موسی، همان کسی موسی همراهی وی را خواست، جر و بحث می‌کردیم. آیا تو از پیامبرصچیزی در مورد او شنیده‌ای؟ جواب داد بله، از پیامبرصشنیدم که می‌گفت: «در حالی که موسی میان جمعی از مردم بنی‌اسرائیل ایستاده بود، مردی نزد وی آمد....»

بنابراین بعد از رد این شبهاتی که مستشرقان و پیروان آن‌ها وارد کرده‌اند، یقیناً دانستیم که آن‌ها خیلی زود تمام طعنه‌هایی که متوجه سنت نبوی و همچنین متوجه روش نقد محدثان کرده بودند به شکست انجامید. و عیب این مستشرقان و نقص روش علمی‌شان در تحقیق آشکار شد.