رد این شبه
علما و دانشمندان فاضل ما در مقابل این شبۀ تعارضی ایستادهاند و آن را جواب دادهاند، چه این تعارض به گمان آنها میان قرآن و حدیث باشد و چه میان احادیث با بعضی احادیث دیگر، از مثالهای تعارضی و تضاد میان قرآن و سنت (به گمان آنها) این است که: قرآن به خواندن آنچه که از قرآن ممکن باشد در نماز خوانده شود، قال الله تعالی: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾[المزمل: ۲۰]. هر چه از قرآن برایتان ممکن بود بخوانید.
حدیث نبوی هم میفرماید: «لاصلاة الا بفاتحة الكتاب»جز با خواندن فاتحه نماز درست نیست.
در جواب میگوییم: این دو روایت هرگز تعارض و تضاد محسوب نمیشوند. بلکه این تخصیص عام است، این مسئله هم از بدیهیات علوم شریعت میباشد، امر قرآن عام است، سنت نبوی آن را خاص کرده است.
درست مثل آن است این قول خداوند: ﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾[البقرة: ۲٧۵]. و خداوند معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. این امر در مورد تمام انواع معامله عام است ولی حدیث نبوی میآید و انواعی از آن را تخصیص میکند، میفرماید: «الذهب بالذهب مثلاً بمثل ویداً بید والفضل ربا الخ»طلا به طلا درست مثل هم، دست به دست، و زیاده ربا محسوب میشود الی آخر حدیث، که هیچ تعارضی و تضادی وجود ندارد چون سنت بیان تفصیلی است برای آنکه در قرآن به صورت اجمال آمده است، همانطور که این آیه این مطلب را صراحتاً بیان میکند:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴]. «و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشنسازی که برای آنها فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات دینی است).»
و از نوع دوم که تعارضی و تضاد حدیث با حدیث است، چیزی است که دربارۀ سنت بودن وضو بعد از خوردن طعامی که با آتش پخته شده است میباشد، هر کس گوشت گوسفند را خورد وضو بگیرد و از هر چیزی که با آتش پخته شود وضو بگیرید، سپس حدیث دیگری از پیامبرصآمد که ترک وضو را برای هر چیزی که با آتش پخته شود را دستو داد، در این جا هیچ تضاد و تعارضی وجود ندارد، چون حدیث آخر ناسخ حدیث اولی شده است و آن را نسخ نموده است، سپس هیچ تعارضی وجود ندارد.
و مسائل زیادی وجود دارد که شبه را ایجاد میکند مانند استثناء خاصی از عام، مثل قوله تعالی:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾[آل عمران: ٩٧].
«و حج این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانای (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند.»
سپس حدیثی میآید تا حج زنان را به شرایطی مقید سازد، به این صورت که باید با زن محرمی وجود داشته باشد: «لایحل لامراه تومن بالله والیوم الاخر ان تسافر سفراً یكون ثلاثه ایام فصاعداً الا ومعها ابوها او ابنها او زوجها او اخوها او ذو محرم منها».
برای هیچ زنی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد حلال نیست که سفری کند و این سفر سه روز و یا بیشتر طول بکشد مگر اینکه با یکی از محارم خود مثل پدر، پسر، همسر، برادر و یا یکی از محرمهای دیگر با او باشد. این استثناء خاصی از عام است، و هیچ تعارض وجود ندارد.
این مسائل و غیره، علمای حدیث و سنت به بررسی و تدریس آن توجه خاصی نمودهاند و تالیفهای خاصی در این موارد نوشتهاند و جواب آنها را دادهاند.