ردی بر نظریه مستشرقین در مورد سنت نبوی شریف

پایان کتاب:

پایان کتاب:

به پایان این کتاب رسیدیم و چیزی که در خلال این کتاب می‌خواستم، این بود که شبهات مستشرقین و پیروان آن‌ها را بیان کنم و سپس آن‌ها را رد و تکذیب کردم و در فصل اول این کتاب از تعریف لغوی سنت و تعریف اصطلاحی آن از نظر فقهاء و اصولیین و محدثان سخن گفته‌ام و در فصل دوم از مفهوم خاورشناسی و مهمترین هدف‌های آن‌ها سخن گفته‌ام. و در فصل سوم از شبهات این مستشرقان و کسانی که در رکاب آن‌ها هستند، سخن گفته‌ام و این مهمترین موضوع کتاب است که با رد و تکذیب هر شبهه‌ای از شبهات آن به کتاب کمال بخشیدیم. و در خلال این کتاب حقایق و نتایج بسیاری در مورد سنت نبوی و همچنین این خاورشناسان و پیروان آن‌ها برایم روشن شد.

اول: حقایق و نتایج در مورد سنت نبوی:

۱- امت اسلامی از آغاز عهد روایت حدیث عنایت خاصی به حفظ آن داشتند. و علما در این مورد از هیچ تلاش فروگذاری نکرده‌اند.

۲- هدف بزرگی که علم مصطلح الحدیث یا علوم حدیث به خاطر آن شکل گرفت، همان مراقبت از حدیث نبوی که پس از قرآن بزرگترین منبع اسلامی است، می‌باشد.

۳- قواعد علوم حدیث قواعد نقد همه جانبه است که تمامی جوانب حدیث را با دقت کامل بررسی می‌کند.

۴- تلاش محدثان در زمینه اجرای روش نقد در رسیدن به هدف حفظ حدیث نبوی به نهایت خود رسیده بود. و این مولفات فراوان آن‌ها در مورد انواع حدیث است که بعضی از آن‌ها به احادیث صحیح یا ضعیف یا جعلی و بعضی انواع مستقل دیگر مثل مرسل و مدرج و غیره اختصاص پیدا می‌کند.

و این مولفات یک برهان عملی است که توجه و عنایتی به اجرای این روش داشته‌اند. تا این میراث نبوی را به صورت پاک و خالص به دست ما برسانند.

دوم: حقایق و نتایج که در مورد خاورشناسان و روش آن‌هاست:

۱- خاورشناسان در تحقیقات خود بر نصوص شاذ و منقطع تکیه کرده و منظور و مراد خود را از احادیث جعلی بیان می‌کنند و این روش در بسیاری از تحقیقات آن‌ها وجود دارد. از جمله استدلال خاورشناس مجارستانی (گلدزیهر) مبنی بر اینکه نوشتن حدیث تا قرن سوم به تاخیر افتاد. که از سخن امام احمد/استفاده کرده که او گفت: «سعید بن ابن عروبه (۱۵۶ ه‍) اولین کسی است که ابواب حدیثی را در بصره تالیف کرد. که او کتابی نداشته بلکه همه را حفظ می‌کرد». گلدزیهر از این کلام که «او کتابی نداشته» این گونه برداشت کرده که او کتابی تالیف نکرده است».

با وجود این محدثان از حفظیات خود استفاده کرده‌اند و این دلالت می‌کند که محدث حافظی مطمئن است که در روایت‌های حدیثش بر کتاب تکیه نمی‌کند و این دلالت نمی‌کند که محدث از محفوظات خود کتابی تالیف نکرده است. و خود گلدزیهر در اول سخنش تصریح کرد که او «تالیف کرده است». و شواهد این مساله زیاد می‌باشند.

۲- آن‌ها بر منابعی تکیه می‌کردند که در سطح تحقیق علمی نیستند. مثل کتاب «الاغانی» از ابو الفرج اصفهانی، در حالی که این یک کتاب علمی نیست و کتاب حدیثی هم نیست و فقط در ادبیات و فکاهیات می‌توان بر آن تکیه کرد.

۳- آوردن نصوص در غیر جای خود و تحمیل این نصوص بر الفاظ آن و کمک نگرفتن از معانی آن.

۴- خاورشناسان مقدمات جزئی ضعیفی را می‌آورند و از آن‌ها نتایج بزرگ و فراوان می‌گیرند که مناسب با مقدمات نیست و از آن‌ها گرفته نشده است.

۵- حقایقی را که مخالف نتایج آن‌ها باشد آن را می‌پوشانند و باطل می‌کنند.

و در پایان خداوند قادر متعال را سپاس گفته و بدانچه که شایسته وی است او را ستایش می‌کنم و برسید و سرور ما محمدصکه رحمت و مژده دهنده و ترسانندی بر حق می‌باشد. سلام می‌فرستم و بر خاندان و همراهان وی سلام فراوان می‌فرستم.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین