مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر تو ای خواهر مسلمانم!...
من هم با تو خدای را سپاس میگویم... و ثنایش میگویم به آنچه که شایستۀ اوست...
و سلام و درود میفرستم بر بندۀ شایسته و فرستادۀ گرامیاش محمّد... و بر خاندان و اصحاب پاکش... و بر دختران و همسرانش... مادران مؤمنان... و بر تمام کسانی که به آنها اقتداء میکنند و در راهشان قدم میگذارند...
این کتاب، صفحات درخشانی است از شرح حال چند زن کرد که تاریخ، نامشان را در خود ثبت و حفظ کرده و مُهر زرّینی بر آنها نهاده... که همچون بوی عطری در زمان و درس عبرتی در تاریخ ماندهاند...
در این قصر، پنجرهای وجود دارد که چشمانت را به داستان زندگی بعضی از اُمرای زن از سلسلۀ بنیأیوب به خود جذب کرده و شگفت زده مینماید... آنها خواهران سلاطین... مادران ملوک و عمّههایشان... و مادربزرگهای چند فرمانروای کوچک بودهاند...
این زنان در برترین نعمتها و بهترین حالات به سر میبردهاند... اموال و داراییها زیر انگشتانشان، همچون سنگریزهها و مرواریدهای درخشان و طلایی، به دنبال هم در جریان بودهاند... که از این سنگریزهها و مرواریدها، شکلهای رنگارنگی همچون مرجانها و صدفها درست شدهاند...
امّا اینان، در عین حال مسلمانانی فهمیده و هوشیار... و دانشآموزانی روشنفکر و کامل بودهاند... و هرگز این اموال و داراییها، آنها را فریب نداد و در آن اسراف و تبذیر نکردند.
چنین نبود که چوگان امارتی- که در دست داشتند- بر آنها تأثیر بگذارد و آنها را به فساد و خرابکاری و ظلم و بیعدالتی وادارد...
در شرح حالشان خواهی خواند که چقدر مهربان و دلسوز بودهاند...
مال را بین فقراء تقسیم کرده و به بینوانان میبخشیدند... آنها همواره پناهگاه محتاجان بودند...
پزشکان و داروسازان را میآوردند تا انواع داروها را درست کنند و در این راه هزاران دینار خرج میکردند... تا این داروها را بین بیماران و مستضعفان پخش کنند... آنها همچون خواهران و مادرانی دلسوز برای ناتوانان و درماندگان و مصیبت دیدگان بودند...
گذشته از این، آنها ارتباط و رفت و آمد زیادی با علماء داشتند... و ایشان را به علم و تعلّم بسیار تشویق میکردند... بسیاری از اموال شخصیشان را برای این کار اختصاص میدادند... و مدارس بزرگ علوم اسلامی را با ثروت شخصی خویش تأسیس میکردند... که در این مدارس، علمای بزرگی در طول قرون متمادی پرورش یافتند... و در سرتاسر دنیای اسلام پراکنده شدند...
خواهی دید که این زنان برای ادارۀ این مدارس، باغها، آسیابها و همچنین درآمد حمّامها و زمینهای کشاورزیشان را- چه آن زمان که زنده بودند و چه بعد از مرگشان- وقف کردند...
شاگردان و طلابی علم که در این کلاسها حاضر میشدند، در اوج اکرام و بینیازی بودند... این طلبهها هرگز به پول احتیاج نداشتند و تنها به تحصیل و یادگیری علوم فکر میکردند...
زمانی که دانشآموزان برای طلب علم به این مدارس وارد میشدند، بسیار جوان بودند. به طوری که هنوز مویی در صورتهایشان دیده نمیشد! و زمانی که از آن خارج میشدند، علمایی کامل و وارسته بودند...
ای خواهر مسلمان! شما در این مختصر، بعضی از داستانها و اخبار این مدارس و علمایی که در آنجا به تدریس پرداختهاند، خواهی خواند...
با خواندن این کتاب، میتوانی موقعیت زن مسلمان کرد در آن زمان را با موقعیت او در دنیای کنونی به خوبی مقایسه کنی، در آن روزگار که اسلام در همه جا پرتو افکنده بود و امنیت و مهربانی در همه جا زیاد و گسترده بود...
امّا اکنون، میبینی که زن مسلمان کرد با صدای مهیب بمبها و خمپارههایی که بر خانهاش فرود میآیند و منهدم میسازند، از خواب برمیخیزد... و وقتی که راه میرود، میبینی که فرزند شیرخوارش با گازهای شیمیایی، شکمش ورم کرده است... و برادرش را میبینی که سرباز است، و به او دستور داده میشود که بیگناهان را بکشد، و اگر چنین نکند، خود کشته میشود... و همسرش را میبینی که چند سالی است که خبری از او ندارد.. و خواهر و دخترش، مدّتی است که فرار کرده.. یا در زندانها زیر رحمت جلاّدها و قاتلان و فاسقان و فاجران به سر میبرند!.
نه از تاریخ چیزی میداند... و نه حتّی میخواهد بداند..
همین اوضاعی را که هم اکنون به چشم میبیند.. همین چیزهایی که بدنش احساس میکند.. همین اوضاع که او را به لرزه و رعشه در میآورد.. و بالاخره همین فجایعی که قلوب مؤمنان را جریحهدار میسازد، برایش کافی است..
آری!.. اهمیتی به آنها نمیدهد..
حال چه نوۀ امراء زن باشد، یا نوۀ مجاهدان و مبارزانی باشد که حرم سوم (قدس) را از چنگال صلیبیت و فساد پاک ساختند..
این زن از سلالۀ امّتی است که به جهاد و صبر و قدرت جنگی شناخته شده است..
امّا اکنون قدرتهای شرّ بر قومش مسلّط شدهاند.. به طوری که همین امّت قدرتمند به ضعیفترین و پستترین ملّتها تبدیل شده است.. پس حقّ وفا کجاست ای خواهر مسلمان؟!.
و کجاست حقّ برادری، که برادران کرد مسلمان، دیگر آن را احساس نمیکنند؟!.
کردها در تاریخ اسلام، خدمات زیادی را تقدیم نمودهاند.. و در تحکیم و درست کردن تمدّن نیرومند اسلامی شرکت داشتهاند.. چه در زمان ایوبیان و چه در دیگر عهدهای زمامداریشان... و نیز با مجاهدتها و تلاشهای گسترده و پراکندهشان چه در اینجا و آنجا...
و خواهی دید- ای خواهر مسلمانم!- در این کتابچه بعضی اشارات و توضیحات دیگری که برایت کافی است..
* * *
بعد از این که موضوع امراء زن ایوبی تمام میشود و با آنها وداع میکنی...
آرام آرام به پنجرۀ رو به روی قصر میرسی که در آنجا انوار زنان محدّث و دانشمند را میبینی.. آنها انوار علم محمّدی.. و سنّت پاک نبوی هستند..
پیشانیهایشان در حال سجده با تو دست میدهند.. گویی این که به طور دایم، شب و روز در حال تهجّد و قیام هستند..
و چشمهای خواب آلودشان با تو سلام میکنند.. گویی این که به خاطر علم و دانش، دایماً در بیخوابی به سر میبرند..
و با تو لبخند میزنند به گونهای که احساس میکنی آنها در آن زمان بسیار راضی بودهاند..
این زنان، در آن موقع ازشان و منزلت والایی برخوردار بودند چرا که علم و عفّت و پاکی در آن زمان بسیار مهم و ارزشمند بود..
آنها همواره از طرف خانواده و اهل و خویشانشان در کارشان تشجیع و تشویق میشدند..
ای خواهر مسلمان! خواهی دید که این زنان، نگهبان حدیث و حافظ روایاتش بودند.. و کسانی بودهاند که به علماء و ائمه و کبار احادیث، همچون إمام ذهبی و ابن حجر عسقلانی اجازه دادهاند..
ایشان، زنان دینوری، أسعردی، هکاری، عراقی و دو نفر نیز أیوبی بودهاند..
امّا متأسّفانه مصادر و مآخذ کمی دربارۀ حالات و مسایل تربیتی و اجتماعیشان وجود دارد.. و تنها دربارۀ مسایل علمی و تلاشهایی که در این زمینه مبذول داشتهاند، یاد شده است..
* * *
امروز، از زن کرد میخواهیم که به زنان گذشته که در علم و تقوا نمونه بودهاند، اقتداء کند.. تا همچنان همانند مادری برای قهرمانان، و ذخیرهای برای مجاهدان بمانند..
و در مقام شرف و عفت.. عزّت و رفعت- همان گونه که نقل کردیم و آن گونه که قبلاً بوده- باقی بماند و اصلاً به دعوتگران ضلالت و گمراهی توجّه نکند.. و از اهل فساد و تبرّج دنبالهروی ننماید.. و زیباییهای ظاهری و فنون و هنرهای فاسد و ممسوخ، او را نفریبد که هدفشان، به طور کلی انحراف از دین پایدارشان و اخلاق رفیع و والایشان است..
این دعوتهای فریبنده، هرگز نسلها را عزیز و سربلند نمیسازد.. این چیزهایی که بدان دعوت میشوند، هرگز امّتها را سید و آقا نمیسازد و فرهنگ و تمدّن را تحکیم نمیکند..
این دعوتهای فریبنده، تنها و تنها دام و اجرای برنامهها و نقشههای شومی است که شبانه و مخفیانه طرحریزی میکنند تا شما زنان، در روز روشن در آن بیفتید و گرفتار شوید.. و بدان که در آنها عوامل خارجی.. امیال و خواستههای شهوانی... نیات پلیدفکری... و گمراهی تبلیغاتی دست دارند..
پس بیا و مادری مهربان و دلسوز باش!.
و همچنان خواهری خیرخواه و نصیحتگر بمان!.
و هیچ کینهتوز و جاهل و از دین برگشتهای که از حکمت دین چیزی نمیداند و احکامش را اجرا نمیکند، تو را فریب ندهد.
النگوی اسلام را- ای خواهر مسلمانم!- بر دست خویش کن!.
و کمربند تقوا را بر پشت خویش محکم ببند!..
و با الطاف علم، چشمان خویش را کحل بزن!.
و با انوار ایمان، قلب خویش را تغذیه کن!.
و خود را عادت بده که همیشه عمل سودمند و نیکو انجام دهی و گفتار پاک بگویی..
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٣٣﴾[فصلت: ۳۳].
«و گفتار چه کسی بهتر از آن کسی است که به خدا دعوت میکند و عمل شایسته انجام میدهد و میگوید: همانا من از مسلمانان هستم».
و سلام بر تو!..
محمّد خیر یوسف رمضان
۱۲/۸/۱۴۱۲ هجری