«ربیعه دختر أیوب»
ربیعه خواهر صلاح الدین و ملک عادل، و عمۀ کامل و أشرف و معظّم و دیگر ملوک، و همچنین خواهر ستّ الشام میباشد.
برادرش صلاح الدین، ابتداء او را به همسری أمیر سعدالدین مسعود پسر أمیر معین الدین أُنر در آورد، و خود هم با خواهرش عصمة الدین خاتون، همسر قبلی ملک نورالدین و وقف کنندۀ «خاتونیۀ داخلی» و «خانقاه بیرونی» ازدواج کرد.
زمانی که أمیر سعد الدین از دنیا رفت، او را به همسری ملک مظفر الدین زین الدین کوکبوری، والی «أربیل» درآورد. او بیش از ۴۰ سال در کنار همسر دومش در همان أربیل اقامت داشت، تا این که همسرش از دنیا رفت.
بدین ترتیب به دمشق برمیگردد و در خانۀ قدیمی- که همان خانۀ پدرش أیوب بوده- ساکن میشود، تا زمانی که وفاتش در ماه شعبان، سال ۶۴۳ هجری، در سن ۸۰ سالگی به سر میرسد.
او در همان خانه میمیرد- خانهای که بعدها مدرسۀ «ظاهریه» میشود- و در مدرسهاش، زیر گنبدی در دامنۀ کوه «قاسیون» دفن میگردد.
ربیعه آخرین فرزند صلبی أیوب بوده که باقی مانده بود.
ابن خلکان میگوید: من بسیاری از بستگان و محارمش را از ملوک، از برادرانش، فرزندانش، اولاد فرزندانش را که بیشتر از ۵۰ نفر بودهاند، دیدهام. «أربیل» برای همسرش مظفرالدین بوده، «موصل» برای خواهرزادههایش بوده، «خلاط» و نواحی آن برای برادرزادهاش بوده، بلاد جزیرۀ «فراتیه» برای أشرف برادرزادهاش بوده، بلاد «شام» برای برادرزادههایش بوده، و سرزمینهای «مصر» و «حجاز» و «یمن» برای برادران و فرزندانشان بوده است.
صفدی نیز میگوید: او مثل عاتکه دختر یزیدبن معاویه، همسر عبدالملک بن مروان و مثل فاطمه دختر عبدالملک بوده است.
امّا من میگویم: درست مثل خواهرش ستّ الشام دختر أیوب بوده، همان کسی که شرح حالش گذشت.
در خدمت «ربیعه خاتون» زن صالح و دانشمند، أمَةُ اللطیف دختر ناصح حنبلی بود که بسیار دانا و بزرگوار بوده و حتّی کتابهایی هم نوشته است. او بود که ربیعه را به وقف کردن مدرسهای که در دامنۀ کوه قاسیون قرار داشت تشویق نمود، تا به حنابله (افراد حنبلی مذهب) وقف کند. بدین ترتیب او نیز مدرسه را بنا کرد و برناصح و حنابله وقف نمود.
ابن مفلح در شرح حال ناصح عبدالرحمن پسر نجم فرزند عبدالوهاب شیرازی أنصاری میگوید:
روزی که جناب ربیعه خاتون مدرسه را برای تدریس ناصح عبدالرحمن تأسیس کرد، روزی فراموش نشدنی بود که در آن روز ربیعه خاتون نیز پشت پرده حضور داشت.
همچنین میگوید: ناصح فقیه و واعظی برجسته بوده که همیشه با علم سر و کار داشته است. وی به بغداد و اصفهان و موصل و بسیاری از شهرهای دیگر برای کسب علم سفر کرده و حتی در فتح بیتالمقدس با سلطان صلاح الدین همراه بوده و در بسیاری از جنگهای دیگر حضور داشته است. بعد از شیخ موفق الدین پسر قدامه، ریاست مذهب حنبلی به او واگذار گردید.
امّا دخترش «أمة اللطیف» نیز بسیار عالم و دانا بوده، و «ربیعه خاتون» او را بسیار دوست میداشته و همیشه به نصایح و راهنماییها و ارشاداتش گوش میکرده و اموال فراوانی را با شنیدن نظراتش و مشورت کردن با او- از همین طریق- به دست آورده است. به همین جهت مدرسۀ دیگری را نیز که در شرق «رباط ناصری» قرار داشت، به حنابله وقف کرد. امّا زمانی که ربیعه خاتون فوت کرد، برای أمة اللطیف اتّفاقی رخ داد که به موجب آن دستگیر و اموالش مصادره شد و مدّتی را در زندان به سر برد و سپس آزاد گردید. پس از آزادی، با أشرف والی «حمص» ازدواج کرد و با او به «رحبه» و «تل راشد» سفر کرد و بالاخره در سال ۶۵۳ هجری وفات یافت.
مدرسۀ «صاحبه»:
مدرسۀ «صاحبه»، همان مدرسهای است که «ربیعه خاتون» در دامنۀ کوه قاسیون، واقع در شرق منطقۀ «ملوانان کرد» پدید آورد.
همان گونه که گفته شد، اوّلین کسی که در آنجا به تدریس پرداخته، ناصح الدین حنبلی بوده است. گفته شده که نسبت او به صحابی گرانقدر، سعدبن عبادهس برمیگردد.
بعد از او پسرش سیفالدین یحیی، تا زمانی که از دنیا میرود، به تدریس مشغول میشود.
پس از مرگ سیف الدین، صفی الدین خلیل مراغی هنگامی که به بغداد روی آورده بود، جانشین او در کار تدریس گردید.
پس از او نیز، برادر زادهاش، شرف الدین محمّد پسر علی فرزند عبدالله پسر شیخ ناصح الدین جای او را در آن مدرسه میگیرد و این منصب در میان بعضی از فرزندانش باقی میماند.
پس از آنها، شیخ تقیالدین، معروف به ابن واسطی جانشین آنها میشود که بسیار فقیه و زاهد و عابد و متواضع و قاطع و صادق و راستگو بوده و بیشترین اوقات خود را در آنجا گذرانده و همان گونه که گفتهاند به مدّت ۲۰ سال در «صاحبه» تدریس میکرده است. او در کار خود، خصوصاً در روایات و احادیث منحصر به فرد بود و هرگز به دنبال او کسی که همچون او باشد، یافت نشده است. وی در اواخر عمر خود، به عنوان شیخ حدیث شناخته شد و در مدرسۀ «ظاهریه» ریاست حدیث را به عهده گرفت. او همیشه به مذهب سلف صالح و مسلمانان و اصحاب صدر اسلام دعوت میکرد، و بالاخره در سال ۶٩۲ هجری وفات یافت.
بعد از او، شیخ شمس الدین محمّد پسر عبدالقوی مرداوی از شیوخ «تقی الدین ابن تیمیه» در مدرسۀ صاحبه به تدریس مشغول میشود. او نیز در سال ۶٩٩ هجری وفات یافت.
سپس شهاب الدین أحمد پسر حسن فرزند حافظ مقدسی جانشین او میشود (ت ٧۱۰ هجری).
پس از او، شمس الدین یوسف پسر یحیی شیرازی حنبلی مدرّس آنجا میشود (ت ٧۵۱ هجری).
بعد از او نیز، قاضی القضاة شمس الدین محمّد پسر مفلح مقدّسی رامینی، صاحب کتاب «فروع» به تدریس میپردازد. در مورد او اوصافی چون زهد و تقوا و ورع و عفاف و متانت آمده است (ت ٧۶۳ هجری).
سپس شیخ حنابله برهان الدین إبراهیم پسر محمّد فرزند مفلح نیابتاً به تدریس مشغول میشود. گفته شده که در مجالس تدریسش، فقهایی از تمام مذاهب شرکت میکردند (ت ۸۰۳ هجری).
پس از او، محدّث بزرگ إمام تاج الدین أبوالقاسم عبدالغفّار پسر محمّد سعدی شافعی، ریاست حدیث را عهدهدار میشود. وی علاوه بر این که شیخ حدیث بود، فتوا هم میداد. آوردهاند که حدود ۵۰۰ جلد کتاب نوشته و مُعجمی را در ۳ جلد از خود باقی گذاشته است (ت ٧۳۲ هجری).
أبوالمفاخر عبدالقادر نعیمی (ت ٩۲٧ هجری) میگوید: آنچه که الا´ن از مدرسۀ صاحبه شناخته شده: قسمت اعظم روستای «جبۀ عسال» و باغی که پایین مدرسه قرار دارد، و آسیاخانه و پارک و فضای سبز میباشد که بیشتر این جاها، در جوار مدرسه قرار دارند.
مصادر و مآخذی که از آنها استفاده شده است:
- البدایة والنهایة، ابن کثیر ۱۳/۱٧۰-۱٧۱.
- الدارس فی تاریخ المدارس صفحه ٧٩-۸۶.
- الذیل علی الروضتین صفحهء ۱٧٧.
- مرآة الجنان ۴/۱۰۸.
- منادمة الاطلال صفحه ۲۳٧-۲۳۸.
- النجوم الزاهرة ۶/۳۵۳.
- الوافی بالوفیات ۱۴/٩٧-٩٩.
* * *