«زهره دختر ملک عادل»
او دختر ملک عادل سیف الدین أبی بکر پسر أیوب میباشد.
و باباخاتون، همان دختر عموی پدرش است.
در سال ۶۵۶ هجری مدرسۀ «عادلیۀ صغری» را داخل باب الفرج، شرق باب القلعة شرقی، جلو دماغیه و عمادیه، مقابل دارالحدیث نوریۀ صغری در دمشق تأسیس کرد.
این مدرسه، قبلاً به خانۀ «ابن موسک» معروف بوده که به تملک عصمة الدین زهره درآمد. پس از او به تملّک دختر عموی پدرش، باباخاتون دختر أسدالدین شیرکوه، همراه با روستای «کامد»، و بخشی از روستای «برقوم» از کارگران حلب، و بخشی از روستای «بیت الدیر» از أصغار، و حمام «ابن موسک» درآمد، که بعدها باباخاتون تمام اینها را به زهره وقف میکند و میبخشد.
بعد از این جریان، تمام این جاها به یک قبرستان و یک مدرسه و چند منزل مسکونی تبدیل میشود.
و امّا برای مدرسه این شروط را وضع میکند که: مدرسه بایستی دارای یک مدرّس، یک مرجع و امام، یک مؤذن، یک سرایهدار و مستخدم، و ۲۰ فقیه باشد. علاوه بر این موارد، مصارفی هم برای مصالح و عمارت مدرسه، و قسمتی هم برای نزدیکان و خدمتکاران و کنیزان وقف شود. و این در روز پدیدار شدن هلال ماه مبارک رمضان، سال ۶۵۵ هجری بوده است.
اوّلین کسی که در مدرسۀ عادلیۀ صغری به تدریس پرداخت، شرف الدین أحمد پسر أحمد فرزند نعمت مقدسی بود که از بزرگان و پیشوایان علماء و فضلاء به حساب میآمد.
بعد از او تقیالدین پسر حیاة الرقی مدرّس آنجا میشود.
سپس قاضی نجم الدین پسر صصری.
پس از او، کمال الدین زملکانی.
سپس فقیه إمام فخر الدین مصری، معروف به ابن کاتب قطلوبک.
بعد از او، ابن جمله.
سپس، ابن نقیب.
آنگاه، تاج الدین عبدالرحیم پسر قاضی القضاة جلال الدین قزوینی.
پس از او، علامه جمال الدین پسر قاضی زبدانی.
به دنبال وی، مفتی مسلمانان، شهاب الدین أحمد و صالح زهری دمشقی، که عهدهدار فتوا در «دارالعدل» بود (ت ٧٩۵ هجری).
بعد از او، فرزندش قاضی القضاة تاج الدین عبدالوهاب.
سپس، پسرش شهاب الدین أحمد پسر قاضی تاج الدین پسر زهری. او با این که از برادرش کوچکتر بود، ولی از او شایستهتر و اصلح بوده است (ت ۸۶٧ هجری).
بعد از او، امام و علامۀ فقیه و محدّث بدرالدین أبوعبدالله محمّد پسر أحمد، معروف به ابن مکتوم سویدی، که ریاست نحو را همزمان در ناصریه به عهده داشت. گفته شده که او مردی بسیار خیر و نیکوکار و متدین و متعبّد بوده است. با فقهاء و دانشجویان، بسیار نیکو و با احسان بوده و آنها را در ماه رمضان میهمان میکرد و افطاری میداد، و با نزدیکانش بسیار صلۀ رحم به جای میآورد و همیشه خود شخصاً برای احتیاجات و خریدهای خانهاش به بازار میرفت و خرید میکرد و خود حمل مینمود (ت ٧٩٧ هجری).
پس از او کار تدریس در عادلیه به عهدۀ شمس الدین أبوعبدالله محمّد پسر حسن فرزند صیدلانی شافعی درآمد. در مورد او نیز آمده که علیرغم فقر و تنگدستیاش، بسیار بخشنده بوده و رفتارش با دانشجویان و فقهاء، بسیار دوستانه و با محبّت بوده و همیشه به آنها کمک و مساعدت میکرد (ت ۸۳۲ هجری).
همچنین أدهم پسر عبدالصمد عکاری نیز به تدریس در آنجا پرداخته است. او معلّم وزیر أعظم سنان پاشا نیز بوده است، و در قرن دهم هجری وفات کرده است.
علامۀ محقّق، شیخ حسن پسر محمّد بورینی نیز در آنجا به تدریس اشتغال داشته است (ت ۱۰۲۴ هجری).
... و نهایتاً این مدرسه در سال ۱٩۱۰ میلادی در آتش میسوزد و به محلههای تجاری و بازرگانی تبدیل میشود و هم اکنون در بازار «عصرونیۀ» دمشق واقع است.
مصادر و مآخذی که از آنها استفاده شده است:
- خطط الشام ۶/۸۳.
- الدارس فی تاریخ المدارس ۱/۳۶۸-۳٧۳.
- لطف السمر و قطف الثمر صفحۀ ۳۵۲، ۳۶۱.
* * *