(جنبهی دوم): از میان رفتن وحدت و یکپارچگی اسلامی
کشمکش، درگیری و کینهورزی، مهمترین مشخصههای جوامعی است که اشاره کردیم [و در آن فضای بستهی تقلید و تعصب بر یک مذهب و منحصر دانستن دین در چهار فقه مشهور، حاکم میباشد.]
چنین کینهورزی و اختلافی، از بینبرندهی دوستی و اخوتی است که خدای متعال، بر مسلمانان فرض کرده است. شکی نیست که کشمکش و اختلاف مسلمانان با هم، از خطرناکترین مسایلی میباشد که بنیان این امت را که مانند تنی یکپارچه است، نابود و ریزریز میکند و تن و توان واحدش را از هم میپاشد. مرض اختلاف و کینهورزی، مایهی سرور و شادمانی شیطان و همان هدفی است که دشمنان خدا، دنبال میکنند تا از طریق پراکندن و پارهپاره کردن امت، کارش را راحتتر بسازند و بر آن چیره شوند.
از مهمترین مظاهر و نشانههای اختلاف و نابودی وحدت و یکپارچگی امت، میتوان به طرح پرسشهایی اینچنینی اشاره کرد که: (آیا نماز خواندن فردی شافعیمذهب، پشت سر امامی حنفی، جایز است و بر عکس؟!!) یا (نماز شافعیمذهب، پشت سر حنفیمذهب و نماز حنفیمذهب به امامت شخصی شافعیمذهب، صحیح است یا باطل؟!!).. (آیا فردی حنفی میتواند همسری شافعی بگیرد و یا شخصی شافعیمذهب، با زنی حنفی ازدواج کند؟!!)..(آب گندیده را بهتر است به شخصی بدهیم که بر مذهب ما نیست یا بهتر است به سگ بدهیم؟!!)
در این دیباچه، ضمن اشاره به برخی از پیامدهای تعصب مذهبی و واقعنگری، یادآوری نکات ذیل را نیز ضروری میدانیم:
الف) شکی نیست که نشانهها و پیامدهای تعصب، نوعی بیماری و غلطاندیشی است؛ اما الحمد لله که این بیماری، همهگیر و عمومی نیست و این امت، همچنان از خیر و نیکی بهرهمند میباشد و خیر و نیکی تا روز قیامت، این امت را همراهی میکند.
ب) عیب و کاستی در اصل مدارس و مکاتب فقهی نیست؛ بلکه اگر از زاویهی مثبت (یعنی قابلیت مدارس برای پژوهش در قرآن و سنت) به مدارس علوم دینی بنگریم، وجود این مدارس، خجسته و فرخنده میباشد. عیب و کاستی در تعصب بر مذاهب و مدارس فقهی است که باعث میشود تا مشکلات و خطراتی فراروی امت قرار بگیرد که آن را پارهپاره و پراختلاف میکند.
مذاهب، در قالب مدارسی شکل گرفته که بنیانگذاران آن، بنا بر دانش و گسترهی علمی خود، سعی و تلاش زیادی نمودهاند تا در چارچوب اصول و ضوابطی که خود ترتیب دادهاند، احکام شرعی را از کتاب و سنت برگیرند؛ آنان نیز همانند دیگر افراد بشر بوده و بهسان پیامبران معصوم نبودهاند که تمام گفتههایشان درست و صحیح باشد و از اینرو مجموعههای فقهی، بر همین مبنا و صورت، شکل گرفت [که درست و نادرست در آن آمیخته میباشد.] امامان فقهی در آنچه، درست گفتهاند، دو پاداش مییابند و هر جا که اشتباه کرده و به خطا رفتهاند نیز یک اجر و پاداش دریافت میکنند.
نکات مهم و درستی وجود دارد که یادآوری و دانستن آن، ضروری است؛ چراکه نقشی محوری و پایهای در پژوهشهای اینچنینی دارد:
اول) درست نیست که پژوهشهای قرآنی و مطالعات سنتشناسی و همچنین منهج و روش سلف صالح در فهم قرآن و سنت، به بهانه و به نام فقه اسلامی کنار گذارده شود. چنانچه بیتوجهی به پژوهش در فقه اسلامی و کنار نهادن میراث گرانبهای فقهی به نام کتاب و سنت صحیح نیست.
روش درست در این چارچوب، پژوهش در فقه اسلامی به شکل ذیل میباشد:
الف) فقه مقارن.
ب) فقه استدلالی.
ج) فقه ترجیحی.. ترجیح مسایل فقهی از میان فقه مذاهب نیز عملی است بشری که تعصب و سرسختی بر آن، درست نیست.
اینک این مسأله مطرح میشود که چنین کاری از عوام و تودهی افراد امت، ساخته نیست… در پاسخ باید گفت که: پرداختن به این مسأله، ما را از موضوع اصلی خارج میکند و بررسی این موضوع، کاری مستقل و جداگانه میطلبد. [۱]
◙ ◙ ◙
ما، اینک بیش از هر زمانی نیازمند این هستیم که خود را همانند سلف صالح، مجتهدان و علمای عامل، به فرهنگ و اخلاق اختلاف، آراسته کنیم. آنان بهرغم آنکه با هم اختلاف داشتند، حرمت و احترام یکدیگر را حفظ میکردند و برای هم دعا نیز مینمودند، پشت سر همدیگر نماز میخواندند و چنانچه یکی از آنان، وفات میکرد، بر او دل میسوزاندند و از او تنها به خیر و خوبی، یاد میکردند. باید هم اینگونه میبودند؛ چراکه مقصود و هدف آنها، روشن شدن حق بود و برایشان مهم نبود که حق، توسط چه کسی، روشن و غالب شود؟ بلکه تنها به روشن شدن حق میاندیشیدند. امام شافعی/ میگوید: «با هیچ کس مناظره و بگومگو نکردم، جز اینکه دوست داشتم: خدای متعال، حق را به وسیلهی او روشن نماید.»
پس از این بزرگواران، کسانی آمدند که این اخلاق و فرهنگ را کنار نهادند؛ چراکه هدفها تغییر کرد و نیت افراد، متفاوت از نیتی شد که سلف صالح در مسایل اختلافی دنبال میکردند. هوا و هوس، بر ضمیر و درون افراد، چیره گشت؛ یاد خدا در این مردم، کاستی یافت و تمام تلاشها و خواستهها، در راستایی قرار گرفت که هر کس، دوست داشت فکر و خواستهی او غالب شود. آری در چنان جامعهای وای به حال کسی بود که با اندیشهی این مردمان مخالفت نماید! بنابراین جای شگفت و تعجب نیست که بهخاطر این خودسریها و غلطاندیشیها، شاهد دشنامگویی به یکدیگر و درگیریها و اختلافات شدیدی باشیم.
خدای متعال، همواره برای حفظ و ماندگاری دینش، کسانی را به وجود آورده که به اصلاح و بهکرد امور دینی امت بپردازند و دین را از تحریف گزافکاران و دستبُرد باطلگرایان و خفتگری یاوهکاران، مصون بدارند. این کار از علمای صحابهشآغاز شد و با منهج سلف صالح، حمایت شده و تداوم یافت. روش سلف صالح تأکید بر اصول و ضوابطی از این قبیل بود که: (سخن هر کسی را میتوان قبول و یا رد کرد؛ جز سخن معصوم که باید بیچون و چرا پذیرفته شود.).. (هرگاه حدیثی، صحیح باشد، مذهب من همان است).
این رویه، در گذر دوران و تکرار ایام تداوم یافت و کسانی چون ابنتیمیه/ در کتابش به نام (رفع الملام عن الأئمة الأعلام) و سیوطی/ در کتاب (الرد على من أخلد إلى الأرض وجهل أن الاجتهاد في كل عصر فرض) و همچنین عدهای دیگر از علما، کوشیدند تا این اندیشه را نهادینه کنند و دروغها و افکار اشتباه را از اندیشهی درست اسلامی، بزدایند. علامه ولیالله دهلوی/ از دیگر کسانی است که در این پهنه، فعالیت خجستهای نمود و کتاب (الإنصاف في بيان أسباب الإختلاف) را به نگارش درآورد. اینک این کتاب را به برادران و خواهران مسلمان تقدیم میکنیم و امیدواریم که این کار، بهسان خشتی در ساختمان، مقدمهای برای بنای اندیشهی درست اسلامی گردد.
[۱] نگاه کنید به: «القول المفيد في حكم التقليد» از امام شوکانی به تحقیق و تخریج: محمد صبحی حسن حلاق.