پیامبر جدر غار ثور
زمانی که کفار قریش با چنین شکست فاحشی روبرو گردیدند، در صدد برآمدند به هر شکل ممکن، این شکست را جبران نمایند و به این خاطر مخارج و هزینههای زیادی را برای دستگیری پیامبر جدر نظر گرفتند.
پیامبر جخانهی خود را در شب بیست و هفتم صفر سال چهاردهم بعثت به قصد مهاجرت به مدینه ترک کردند و به سراغ رفیق و یار همیشگی خود، ابوبکرسرفت تا مکه را ترک گویند.
از آنجایی که پیامبر جمیدانست که قریش با جدیت تمام به دنبال ایشان خواهند آمد، به همین جهت راه اصلی مدینه را که به سمت شمال بود، رها کردند و راه جنوبی مدینه را که به طرف یمن بود، در پیش گرفتند.
آنان خود را کوهی به نام «ثور» رساندند که در تاریخ اسلام به «غارثور» مشهور گردیده است.
وقتی که به غار رسیدند، ابتدا ابوبکرسوارد شد تا داخل غار را تمیز نماید تا مبادا در آن چیزی باشد که پیامبر جرا بیازارد. آنان وارد غار شدند و سه شب در آنجا ماندند.
عبدالله فرزند ابوبکرسکه جوانی آگاه و مؤدب و خوش برخورد بود، کمکهای بسیار مناسب و خوبی نسبت به پیامبر جو پدرش انجام داد؛ عبدالله در روز در میان قریش به تجسّس و جستجو میپرداخت و در شب اخبار و گزارشها و تصمیمات قریش را به اطلاع پیامبر جمیرساند.
از طرفی دیگر عامر بن فهیره که بردهی آزاد شدهی ابوبکرسبود، نیز گوسفندانش را نزدیک غار ثور به چرا میبرد تا پیامبر جو ابوبکرسهم از شیرشان استفاده نمایند و هم ردّپای عبدالله که سحر گاهان غار را ترک میکرد و به مکه میرفت، از بین برود.
کفار همچنان در جستجوی پیامبر جو ابوبکرسبر آمدند و جلسهای فوقالعاده را تشکیل دادند که از تمامی وسائل ممکن برای دستیابی پیامبرجو ابوبکرسبهره بگیرند و حتی جایزهی سنگینی به میزان صد شتر برای کسی که یکی از آن دو نفر را پیدا کند، تعیین کردند.
سوارکاران ماهر و بیابانگردانِ پیاده و حتی ردپا شناسان ماهر به طمع این جایزهی بزرگ افتادند و در کوهها و درههای اطراف مکه به جستجو پرداختند و حتی تا دم غار پیش رفتند؛ اما از جانب خداوند بر درِ غار، عنکبوت تار تنید و دو گنجشک نیز تخم گذاشتند.