وفات خدیجه
حدود دو ماه پس از وفات ابو طالب، خدیجه کبریلاز دنیا رفت. خدیجهلدر این زمان ۶۳ سال داشت.
خدیجهلاز جمله نعمتهای بزرگی بود که خداوند بر پیامبر جارزانی داشته بود. هر چند مدت زندگانی خدیجهلبا پیامبر جکمبود، اما این دوران برای پیامبر جآن قدر لذت بخش و مفید بود که در هیچ دورهای از زندگانی خویش، دوران زندگی با خدیجهلرا فراموش نکرد. خدیجهلدر سختترین شرایط یار و یاور پیامبر جبود و در تمامی صحنههای دعوت و تبلیغ اسلام، ندیم و دمساز ایشان بود.
خدیجهلدر حالی به همسری با پیامبر جرغبت نشان داده بود که بزرگان مکه خواستار وصلت و زندگی زناشویی با او بودند.
تمامی مردانی که از خدیجهلخواستگاری نمودند، رفاه و آسایش، غلامان و کنیزان و جاه و جلال بیشتری از بقیهی زنان به او تقدیم میکردند، اما او از تمامی این پیشنهادات اعلام بیزاری نمود و مردی را برگزید که خصوصیات روحی و اخلاقی او از چشم مشرکان مکه دور مانده بود. محمّد جنه تنها چیزی بر ثروت و دارایی خدیجهلنیفزود، بلکه روز به روز خدیجه فقیر و فقیرتر میگردید و حتی به جایی رسید که پیامبرج، غلام او را به نام زید بن حارثه آزاد نمود و به عنوان پسر خواندهی خویش قبول نمود و بر سر سفرهی خدیجه نشاند.
تحمل مردانی همانند پیامبر جو رهروان طریقت او، بر زنانی که تنها و تنها زندگی را در خوب خوردن، و خوب پوشیدن و در ناز و آسایش بودن، میدانند، بسیار دشوار است؛ بنابراین پیامبر جو پیروانش هرگز همسرانی مطلوب برای چنین زنانی نیستند. اما نحوهی برخورد خدیجه با پیامبر جبا وجود اینکه او زنی تاجر و ثروتمند و پولدار بود، بسیار صمیمانه وجذاب بود. خدیجه با توجه به شناخت روحی و اخلاقیای که از پیامبر جداشت، نه تنها راه کمال و سعادت را بر پیامبر جنبست، بلکه او نیز به عنوان بالی قرار گرفت تا پیامبر جزودتر به هدف و مقصدش دست پیدا کند.
در دورانیکه پیامبر جو یارانش در شعب ابی طالب به سر میبردند، خدیجهلتمامی اموال و داراییاش و به عبارتی دیگر تمام وجود و هستی خویش را در اختیار پیامبر جقرار داد.
آری، تاریخ هیچ وقت زحمات و مشقات خدیجهلرا فراموش نخواهد کرد.
پیامبر جبا توجه به شناخت خدیجهلچنین فرمودند: «وی به من ایمان آورد زمانی که مردم به من کافر بودند؛ مرا تصدیق کرد زمانی که مردم مرا تکذیب میکردند؛ مرا شریک دارایی خویش گردانید زمانیکه مردم مرا محروم گردانیده بودند؛ و وخداوند از وی به من فرزندانی عطا نمود؛ اما از همسران دیگرم به من فرزندی نداد».
سال دهم بعثت را به خاطر اینکه در این سال رنج و اندوه پیاپی به پیامبرجروی آورد، «عام الحزن» یا سال اندوه و غم نامیدند.