انطباق عقاید ابن تیمیه - رحمه الله- با علی علیه السلام

شیعیان و علی ÷

شیعیان و علی ÷

در مورد شیعیان حضرت علی ÷باید گفت که آنان همیشه مخالف با عقاید علی بوده‌اند، و فقط به صورت اسمی شیعه هستند و خود را پیرو علی و اهل بیت می‌دانند، ولی در عمل به هیچ عنوان چنین نیستند و خیال می‌کنند در آن جهان به محض اینکه بگویند: ما شیعه بوده ایم، فوری وارد بهشت می‌شوند، و هر شیعه در خیال خود به شفاعت امامان دلخوش است و بسیار هم مطمئن است، در صورتیکه در آن جهان از ذره ذره اعمال سوال خواهد شد؛ و تازه بین شیعه بودن با رافضی بودن فرق زیادی است، شما که به اهل سنت لقب ناصبی می‌دهید بی‌مورد است، چون آنها به هیچ عنوان با اهل بیت دشمن نیستند، ولی لقب رافضی واقعاً برازندۀ شماست، چون کمتر شیعه‌ای را می‌بینی که از ابوبکر و عمر متنفر نباشد، از امام احمد بن حنبل پرسیدند: رافضی چه کسی است؟ در جواب گفت: کسی که ابوبکر و عمر را دشنام دهد رافضی است.

حتی کسانی هم از شیعیان که حوصله کتاب خواندن و تحقیق ندارند بدانند هیچ موقع در آن دنیا به ایشان نمی‌گویند که تو چرا ابوبکر و عمر را لعن نکردی؟!!! و به خاطر اینکار بیا و برو در جهنم!!! ولی اگر اینکار حرام و اشتباه باشد (که هست) آن وقت در آن دنیا باید پاسخگو باشند، پس اگر ذره‌‌ای شک هم داشته باشید نباید چنین اعمالی را مرتکب شوید، ولی افسوس شیعه شک که ندارد بلکه کاملاً به مذهب خود مطمئن است، و لعن و نفرین را صواب هم می‌داند.

در مورد شیعیان، حضرت علی ÷در موارد متعدد از آنها شکوه کرده و بیزاری جسته است، در نهج البلاغه خطبه ۱۱۶ فرموده: «به خدا سوگند دوست داشتم که خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به کسی که نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرماید».

در نامه ۳۵ به ابن عباس فرموده: «از خدا می‌خواهم به زودی مرا از این مردم نجات دهد به خدا سوگند اگر در پیکار با دشمن آرزوی من شهادت نبود و خود را برای مرگ آماده نکرده بودم دوست می‌داشتم حتی یک روز با این مردم نباشم و هرگز آنان را دیدار نکنم».

در خطبه ۱۲۵ فرموده: «نفرین بر شما چقدر از دست شما ناراحتی کشیدم، یک روز آشکارا با آواز بلند شما را به جنگ می‌خوانم، و روز دیگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم، نه آزاد مردان راستگویی هستید به هنگام فرا خواندن، و نه برادران مطمئنی برای رازداری هستید».

در خطبه ۱۱۳ فرموده: «نه یکدیگر را یاری می‌کنید و نه خیرخواه یکدیگرید و نه چیزی به یکدیگر می‌بخشید و نه به یکدیگر دوستی می‌کنید».

در خطبه ۱۸۰ فرموده: «خدا خیرتان دهد آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟».

در خطبه ۱۳۱ فرموده: «من شما را به سوی حق می‌کشانم اما چونان بزغاله‌هایی که از غرش شیر فرار کنند می‌گریزید، هیهات که با شما بتوانم تاریکی را از چهره عدالت بزدایم، و کجی‌ها را که در حق راه یافته راست نمایم».

در خطبه ۲۷ فرموده: «ای مردنمایان نامرد، (یا أشباه الرجال ولا رجال،) ای کودک صفتان بی‌خرد که عقل‌های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی‌شناختم. شناسایی شما جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار پایان آن شد خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون و سینه‌ام از خشم شما مالامال است».

حال شیعیان می‌گویند: ما با شعیان زمان حضرت علی فرق داریم و ما بهتریم و آنها خیانتکار بوده‌اند. ولی ما می‌گوییم: آنها از شما بدتر که نبودند بلکه بهتر هم بوده‌اند چون چنین عقایدی را نداشتند، مثلا این دشمنی و کینه‌‌ای که هم اکنون شما با حضرت ابوبکر و حضرت عمر دارید و آنها را لعن می‌کنید و زیارت عاشورا می‌خوانید، آنها نداشتند، یا در هر جا پیامبر یا علی و حسن و حسین را به جای خداوند صدا نمی‌کردند و یا روی قبر پیامبر صرا گنبد و بارگاه نساختند، و طلاکاری نکردند و خیلی بیشتر از شما به سنت رسول خدا صآگاه بودند و بسیاری از بدعتها که بعدها توسط غالیان و رافضیان وارد اسلام شد در آن زمان نبوده است.

البته اصحاب رسول خدا صخیلی بهتر از یاران امامان بوده‌اند، و شخصی به حضرت علی ÷گفت: چرا این مشکلات در زمان خلفای قبلی و در زمان ابوبکر و عمر نبود؟ که حضرت در پاسخ به او فرمود: چون آنان به کسانی چون من حکومت می‌کردند ولی من به کسانی چون شما.

شیعیان امام حسین ÷نیز به او وعده یاری دادند و مرتب به او نامه نوشتند ولی وقتی که او به پا خواست او را تنها گذاشتند. آن وقت بامزه است که طوری در ذهن هر شیعه جا افتاده که سنی‌ها مثل ما امام حسین را قبول ندارند و فقط ما دوستدار واقعی او هستیم، چرا؟ چون هر سال برای او گریه و زاری می‌کنیم ولی سنی‌ها چنین کارهایی نمی‌کنند!!!.

پس هر کس مدعی پیروی از علی بود باید به دستورات او نیز توجه کند چون در آن دنیا حضرت علی ÷به او خواهد گفت که من در کجا گفتم که تو با عمر دشمن باشی؟ و هر روز او را لعن کنی و مرتب میان مسلمین تفرقه ایجاد کنی؟، من دختر خود را به او دادم و او داماد من بود و با او مشکلی نداشتم و کجا گفتم که قبر مرا قبله کن؟ و بر روی آن را گنبد طلا بساز و ضریح آنرا بوس کن؟ و کجا گفتم که به جای صدا زدن خدا و گفتن: یاالله! مرتب بگو: یا علی مدد؟، من خود همیشه خدا را صدا می‌زدم نه کسی دیگر را، و امام حسین ÷نیز خواهد گفت: من در کجا گفتم: هر سال برای من گریه و زاری کن یا با قمه بر سر خود بکوب؟!! و کجا گفتم: اگر شرابخواری برای من یک قطره اشک ریخت من شفاعت او را می‌کنم؟ و او را به بهشت می‌برم؟ و کجا گفتم: از خانه و کاشانه خود رخت سفر ببند و پول خرج کن و هزاران صدمه در راه ببین تا بخواهی قبر مرا زیارت کنی و آنرا مرتب بوس کنی؟!! و برای همین است که می‌بینی وقتی یکی از شیعیان از سفر کربلا یا مشهد بر می‌گردد مریض شده است، و یا علائم سرماخوردگی را دارد و بسیاری از ویروس‌ها را با خود به ارمغان آورده است، برای اینکه همگی آنها دائم ضریح روی قبور ائمه را بوس می‌کنند که علاوه بر غیر شرعی بودن آن غیر بهداشتی نیز می‌باشد، چون افراد مریض نیز ضریح را بوس می‌کنند و باعث انتقال ویروس به دیگران می‌شوند.

پیروی از علی و اهل بیت به انجام این امور نیست، بلکه آنها از این امور بیزارند؛ و سالها پیش یک مشت غالی و احمق این عقاید را ترویج کرده‌اند و شما نیز در قرن ۲۱ دست از این امور بر ندارید و در باطل بودن آن ذره‌‌ای شک نکنید و دائم راه همان‌ها را ادامه دهید تا در دوزخ بدانها ملحق شوید.

این شعر نیز سروده نویسنده موحد کتاب آلفوس استاد علیرضا حسینی است که در مورد تضاد بین شیعیان با حضرت علی ÷می‌باشد و من آنرا در اینجا آوردم:

شیعه گـریـه، علـی لبخنـد
شیعـه دوری، علـی پیونـــــد
شیعـه مفتـون رنـگ سیـاه
علـی امـا سپـیـــــد مثـل ماه
شیعه افسانه‌های پوشـالـی
علـی امـــــا حقیقتـی عـالـی
شيعه احساس، علی فکر است
فکر او مثل روح او بکر است
شیعـه تـوهیـن، علـی آقـا شیعه نفــــریـن، علـــی والا تقيـه شيو‌ه دورويـی‌هاست
علی اما صريح و رک و راست
شیعه دنباله رو، علی تکرو
شیعه‌ها کینه جو، علی خوشرو
شیعه بیچارۀ خرافات است
علـی امـا شـه مراعات است
شیعـه نـذر و علـی عمـل
علـی اصـل و شیعــه بــدل
شیعـه شِکـوه، علی تسلیم
شیعه خواری، علی تکـریــم
تیغ شیعه بروی فرق خویش
ذوالفقار علی است پیشاپیش
شیعـه باطل، علـی عـادل
شیعه جاهـل، علی عـاقــل

و خداوند در سوره آل عمران/۶۴ می‌فرماید:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤[آل‌عمران: ۶۴].

«بگو: ای اهل کتاب، بیائید از آن کلمۀ (حق) که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم، (و آن کلمه اینست) که به جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم، پس اگر از حق روی گردانند بگوئید: شما گواه باشید ما تسلیم فرمان خدائیم».

و همچنین از ستایش علما نهی شده است، خداوند در سوره توبه/۳۱ می‌فرماید:

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١[التوبة: ۳۱].

«احبار و راهبانشان را به جاى خداوند، به خدایى گرفته‏اند. و [نیز] مسیح بن مریم [را به خدایى گرفته‏اند] حال آنکه فرمان نیافته‏اند مگر آنکه معبود یگانه را بندگى کنند. معبود [راستینى‏] جز او نیست. او از آنچه شرک مى‏آورند، [بس‏] پاک [و منزّه‏] است‏».

و از پیامدهای بسیار مهم و خطرناکی که ستایش اولیاء در پی دارد و در بین شیعیان نیز آشکار می‌باشد این است که ملاک تشخیص حق از باطل در میان عوام، شخصیتها و افراد مهم و شهرت آنها می‌باشد نه قرآن و سنت و عقل، و این از بزرگترین بدبختی‌ها برای یک ملت است. به این سخن زیبای حضرت علی ÷که بیش از هزار سال پیش گفته توجه کنید، و در قرن بیستم کمی به خود آئید، حضرت علی ÷فرموده: «حق و باطل را معیاری است که افراد با آن شناخته می‌شوند نه اینکه افراد خود معیار حق باشند» و همینطور فرموده: «حکمت را فراگیر حتی اگر در سینه منافق باشد». و فرموده: «به گوینده نگاه مکن بلکه به سخن او نگاه کن».

ولی در بین شیعیان کاملا بر عکس این سخن صدق می‌کند و مردم برای تشخیص یک موضوع فقط تابع گفته‌های آخوندها و روحانیون و علمای خود هستند، و اگر در مسئله‌ای فردی غیر روحانی یا عالمی از دیگر فرقه‌ها مثلاً از اهل سنت نظری را بگوید به او اعتنایی نمی‌کنند و زحمت تعقل را به خود نمی‌دهند و می‌گویند: وهابی است، ولی اگر یکی از مراجع تقلید در وسط ظهر بگوید: شب است!، همه می‌روند در رختخواب و می‌خوابند! و می‌گویند: حتما چشمان ما درست نمی‌بیند! و یا حتماً او از طرف امام زمان دستوری دارد! پس باید اطاعت کنیم و متاسفانه زمام عقل و دین و آخرت خویش را به دست مشتی رافضی داده‌اند و مردم فکر می‌کنند وقتی که شخصی لباس روحانی بپوشد و عمامه‌‌ای هم بر سر بگذارد دیگر او مظهر اسلام واقعی است، و هرچه گفت باید پذیرفت و می‌ترسند بدان شخص حرفی بزنند.

شیعیان باید بدانند تنها از دستورات خداوند و پیامبری که از سوی خداوند دستورات را آورده فوری می‌توان اطاعت کرد، چون که ما به خداوند و پیامبر او ایمان داریم و آنها جزء اصول ایمان هستند و می‌دانیم که اشتباهی در آن دستورات نیست، و گفتارشان کاملاً صادقانه است، و خداوند از هر کسی بهتر به راه و روش به کمال رسیدن انسانها آگاه است، ولی باز هم در همان قرآن نیز مرتب سفارش به تعقل و تدبر در آیات شده است و اینطور نبوده که دین اسلام اطاعت کورکورانه باشد، پس با این اوصاف دیگر تکلیف یک آخوند و مداح بی‌سوادی که مغزش تنها از خرافات مجلسی پر می‌باشد روشن است. و تمامی روافض در زندگی به فرمول زیر عمل می‌کنند:

تعطیل نمودن عقل + اطاعت از آخوند + داشتن تعصب+ گوش ندادن به حرف حق + کمی هم حماقت = آتش جهنم

وقتی که خورشید در زمان فوت ابراهیم فرزند پیامبر صمی‌گیرد، مردم فکر می‌کنند که به خاطر مرگ پسر پیامبر این اتفاق افتاده است که در این زمان پیامبر صفوری و بدون درنگ بالای منبر می‌رود و خطاب به مردم می‌گوید: خورشید و ماه برای مرگ کسی نمی‌گیرند.

ولی در بین شیعیان اتفاقاتی که اصلاً نیفتاده را به هم می‌بافند و می‌گویند: به خاطر فلان عالم یا فلان مرجع تقلید یا فلان امامزاده بوده است، حالا اگر اتفاقی هم بیفتد که دیگر بیا و ببین.

اینکه شیعیان می‌گویند: ما در اصول دین تقلید نمی‌کنیم دروغ است، آنها هم در اصول تقلید می‌کنند و هم در فروع، و هم در فروع فروع، و هم در راه رفتن و آب خوردن، چطور در اصول تقلید نمی‌کنند؟ تمامی شیعیان امامت را از اصول دین می‌دانند، و از روی گفته‌های آخوندها و نشستن پای منبرهای ایشان معتقد به امام زمان شده‌اند نه اینکه خود تحقیق کرده باشند و یا او را دیده باشند، و همینطور از روی تقلید حضرت علی ÷را جانشین بلافصل پیامبر صمی‌دانند و در توحید نیز همینطور هستند و از روی تقلید از غالیان به هنگام دعا کردن خداوند که دعا هم عبادت خداست معتقد به واسطه و خواندن غیرخدا می‌باشند، و در معاد نیز به شفاعت‌های بی‌مورد معتقدند، و در نبوت پیامبر صنیز معتقد به قطع وحی نیستند و می‌گویند: پس از پیامبر به فاطمه و امامان نیز وحی می‌شده است، و در مورد زندگی خود رسول خدا صنیز معتقدند کار پیامبر از صبح تا شام از یک طرف فقط بالا بردن علی و از یک طرف هم کوبیدن و پائین آوردن ابوبکر و عمر بوده است (پس چقدر ابوبکر و عمر خوب بوده‌اند که با این همه توهین به سمت ابوجهل و ابولهب نمی‌رفته‌اند، و البته توهینی نبوده و پیامبر صنیز همیشه آنها را ستوده، و اینها بافتۀ ذهن بیمار روافض است). و در کتاب کافی نیز حدیث است که امام محمد باقر ÷فرموده: هرگاه برایتان سخنی(در امور دین) گفتم از من بپرسید: کجای قرآن است؟ ولی شیعیان از روحانیون خود چنین سوالاتی نمی‌کنند و فقط از آنها اطاعت می‌کنند.