انطباق عقاید ابن تیمیه - رحمه الله- با علی علیه السلام

در مورد قرآن و سنت

در مورد قرآن و سنت

در مورد قرآن و سنت پیامبر صتمامی علمای آگاه دنیای اسلام، شیخ الاسلام ابن تیمیه را از مشهورترین و عالم‌ترین دانشمندان اسلام نسبت به قرآن و سنت پیامبر صمی‌دانند، و این امر را قبول دارند، بگذریم از عده‌ای ناآگاه و مغرض در ایران که او را قبول ندارند، ولی هر کس بدون تعصب تحقیق و مطالعه کند به دانشمند بودن ابن تیمیه اعتراف می‌کند، به هر حال شیخ الاسلام ابن تیمیه از دانشمندان بزرگ اهل سنت می‌باشد [۱۶]، و در احیای سنت واقعی پیامبر صزحمات و رنجهای فراوان کشید، و حتی در زندان جان سپرد، به خاطر اینکه با عقاید خرافیون مخالف بوده است. و اما در مورد حضرت علی ÷باید بگوئیم که او نیز دائم به پیروی از قرآن و سنت پیامبر صسفارش داشته است، و هیچ جایی خود را به عنوان اصلی از اصول دین یا حتی فرعی از دین معرفی نکرده، بلکه خود حضرت علی ÷تابع دین اسلام بوده، و مسلمانی واقعی بوده است، شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز در منهاج السنه درجواب ابن مطهر حلی که گفته بود: اهل سنت بدعت‌ها در دین خدا آورده‌اند، این طور پاسخ داده:

و اما اینکه می‌گویی: اهل سنت بدعتها در دین خدا داخل کردند جوابش این است که هیچ فرقه‌ای مانند شیعه در دین خدا نوآوری نیاورده، و کم و زیاده نکرده است، و شیعه در این کار از هر فرقه‌ای بدتر بوده، و آنقدر در کتاب و سنت دست بردند و تحریف کرده‌اند که اگر ذکر شود مثنوی هفتاد من کاغذ گردد، مثلا در آیه ﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ يَلۡتَقِيَانِ ١٩[الرحمن: ۱۹]. که در سوره رحمن آمده گفته‌اند: «مرج البحرین» علی و فاطمه؛ و ﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢[الرحمن: ۲۲]. حسن و حسین می‌باشد. و در آیه ﴿وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ[یس: ۱۲]. سورۀ یس، علی ÷؛ و در سورۀ إسراء آیه ۶۰: ﴿وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ[الإسراء: ۶۰]. می‌گویند: بنی امیه، و در سورۀ بقره، آیۀ ۶۷ ﴿...أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗ[البقرۀ: ۶۷] که مربوط به یهود است، می‌گویند: معنی بقره عایشه است؛ و در آیه ۶۵ سوره زمر که فرموده: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ[الزمر: ۶۵]. می‌گویند: یعنی: لئن أشرکت بین أبی بکر و عمر؛ و صدها مانند اینها که در کتب و تفاسیر شیعه آمده است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه در جایی دیگر نیز گفته است:

حضرت علی ستابع قرآن و سنت رسول خدا صبود، و از خود سنتی نداشت، و او به سنت رسول خدا صداناتر است، و پیروی او به هدایت رسول خدا صاز همه بهتر است، و او با رسول خدا صمخالفت نمی‌کند. این سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه در موردحضرت علی ÷صحیح می‌باشد، چون هیچگاه حضرت علی÷مانند امثال ابن مطهر حلی یا مجلسی و دیگر علمای شیعه قرآن را تفسیر نمی‌کرد، مثلاً در مورد سوره نساء آیه ۵۹ در نهج البلاغه نامه ۵۳ فرموده: «پس بازگرداندن چیزی به خدا یعنی عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پیامبر صیعنی عمل کردن به سنت او».

در خطبه ۱۶۹ فرموده: «حقی که شما بر گردن ما دارید عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیامبر صو قیام به حق و بر پاداشتن سنت اوست».

پیامبر صفرموده: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ». [بخاری و مسلم] یعنی: «هر کس در این دین ما چیزی را زیاد کند و جزء آن نباشد مردود است».

حضرت علی ÷در خطبه ۱۴۵ فرموده: «هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود مگر آنکه سنتی ترک گردد، پس از بدعت‌ها بپرهیزید و با راه راست و جاده آشکار حق باشید، نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد، و بدترین کارها آنچه که تازه پیدا شده و آیندۀ آن روشن نیست (مثل عزاداری و زنجیر زنی که عاقبت به قمه زنی ختم شده، و یا ستایش اولیاء که به خواندن آنان در دعا و ساختن گنبد طلا روی قبورشان ختم شده، و یا مثل خواندن نماز در سه وقت که در پایان به نماز نخواندن جوانان ختم شده، و یا مثل غایب بودن امام که به ولایت مطلقه فقیه ختم شده، و همینطور بدعت‌های دیگر که خدا می‌داند به کجا می‌خواهد ختم شود)».

پیامبر صفرموده: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا، فَهْوَ رَدٌّ». (مسلم) یعنی: «هر کس در دین ما چیزی بیاورد که امر و سنت ما بر آن نیست آن چیز مردود است».

حضرت علی ÷در خطبه ۱۶۰ فرموده: «برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبراسلام را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیب‌های دنیا و رسوایی‌ها و زشتی‌های آن باشد».

امام مالک که از امامان اهل سنت است گفته: «به غیر رسول خدا صسخن و رای هر کس را می‌توان پذیرفت یا کنار گذاشت».

ولی به نظر ما شیعه رای هر آخوند و مداحی را بهتر می‌پذیرد تا سخن پیامبر صرا، و ملاک پذیرفتن سخن شخصی قرآن و سنت و عقل نیست، بلکه به میزان شهرت آن مرجع تقلید یا روحانی است، و می‌گویند: فلان عالم یا سید دارای کرامات زیادی است، و هرچه گفت کاملاً صحیح است، مثلاً اگر صلاح دید همه ما خودکشی کنیم ما نیز خودکشی خواهیم کرد، و اصلاً دلیل مسائل دینی را که روحانیون می‌گویند نمی‌پرسند بلکه فقط اطاعت می‌کنند.

امام شافعی نیز خطاب به شاگردانش گفته است: «هرگاه حدیثی را صحیح دانستید (و آن با رای من مخالف بود) رای مرا به دیوار و کناری پرت کنید». و در جایی دیگر گفته است: «وقتی حدیث صحیحی بود مذهب من همان حدیث است».

امام احمد بن حنبل نیز گفته: «از کسانی که دلیل صحیح (از قرآن و سنت) را می‌دانند و رای و نظر سفیان را به جای آن می‌پذیرند تعجب می‌کنم، زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣[النور: ۶۳]. «دعوت و ندا کردن پیامبر را در میان خود مانند دعوت و ندای بعضى از شما از بعضى دیگر قرار ندهید، خدا کسانى از شما را که براى [بى‏اعتنایى به دعوت پیامبر] با پنهان شدن پشت سر دیگران آهسته از نزد او بیرون مى‏روند مى‏شناسد. پس باید کسانى که از فرمانش سرپیچى مى‏کنند، برحذر باشند از اینکه بلایى [در دنیا] یا عذابى دردناک [در آخرت‏] به ایشان رسد».

شیخ محمد بن عبدالوهاب نیز گفته: «اصل عبادت به معنی عمل خالصانه برای خداوند و تبعیت صادقانه از رسول اوست». (رسالة في أنواع التوحید وأنواع الشرک، الدرر السنیة ۱/۳۵). پس لابد دشمنی شما شیعیان با ابن تیمیه به خاطر پیروی کردن او از سنت رسول خداست، و اگر او هم انواع بدعتها و خرافات را قبول داشت، و مثل شما قبر پرست بود و دائم غیرخدا را صدا می‌زد آنگاه از نظر شما مورد تایید بود.

حضرت علی ÷در خطبه ۱۶۰ فرموده: «پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب‌ترین بندۀ خدا نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهند».

و در همان خطبه فرموده: «پس پیروی کننده باید از پیامبر پیروی کند و به دنبال راه او رود و قدم بر جای قدم او بگذارد، و گرنه از هلاکت ایمن نمی‌باشد» (ولی شیعیان دوست دارند قدم بر جای قدم غالیان بگذارند).

و فرموده: «در زندگانی پیامبر برای تو نشانه‌هایی است که تو را به زشتی و عیب‌های دنیا راهنمایی کند».

در حکمت ۱۲۳ فرموده: «خوشا به حال آنکس که خود را کوچک می‌شمارد و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک و اخلاقش نیکوست که مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می‌کند و زبان را از زیاده‌گویی باز می‌دارد، و آزار او به مردم نمی‌رسد، و سنت پیامبر صاو را کفایت کرده، بدعتی در دین خدا نمی‌گذارد» (این سخنان را بعضی از پیامبر نیز نقل کرده‌اند)

در خطبه ۱۲۵در مورد سوره نساء/۵۹: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ[النساء: ۵۹]. «اگر در چیزی خصومت کردید آن را به خدا و رسول بازگردانید» فرموده: «بازگرداندن آن به خدا این است که کتاب او را به داوری بپذیریم، و بازگرداندن به پیامبر این است که سنت او را انتخاب کنیم».

در نامه ۵۳ نیز در مورد این آیه فرموده: «پس بازگرداندن چیزی به خدا یعنی عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پیامبر یعنی عمل کردن به سنت او». و اما شیخ محمد بن عبدالوهاب نیز همین نظر را داشته است، چون گفته است: «هر گاه رای امام احمد و شاگردان و یارانش با هم اختلاف داشتند ما قرآن و سنت را معیار آن اختلاف قرار می‌دهیم، نه رای اصحاب و شاگردان او را، و در مجموع هرگاه اختلافی را دیدید قرآن و سنت را معیار آن قرار بدهید». (مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب ۳/۳۲ -۳۳).

حضرت علی÷در وصیت خود قبل از شهادت فرموده: «اما وصیت من نسبت به خدا آن است که چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و نسبت به پیامبر این است که سنت و شریعت او را ضایع نکنید، این دو ستون محکم را بر پا دارید و این دو چراغ را فروزان نگهدارید».

و در نامه ۷۷ به عبدالله بن عباس فرموده: «با خوارج طبق سنت پیامبر به بحث و گفتگو بپرداز».

شیخ محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ای به عبدالله بن عبدالله صنعانی نوشته: «تبعیت از صاحب رسالت، تبعیت در اعتقادات اقوال و افعال ایشان بر امت مسلمان واجب است».

پس محمدبن عبدالوهاب نیز پیرو سنت پیامبر صبوده است.

در مورد ترک سنت‌ها در میان شیعیان موارد زیاد است که بسیاری از آنها را در صفحات قبل آوردیم، مثل مسئلۀ خلافت و قبر پرستی و... چند نمونۀ دیگر را نیز در اینجا می‌آوریم:

خواندن نمازها در سه وقت یکی از بدعتها در تشیع می‌باشد که در نهج البلاغه در نامه ۵۲ حضرت علی÷وقت نمازهای پنجگانه را آورده، و زمان آنها را جدا از یکدیگر و در پنج وقت یادآور شده است، و جالب اینجاست که شیعیان این نمازها را به صورت جماعت نیز می‌خوانند در صورتیکه نزدیک به یکصد حدیث در کتب شیعه می‌باشند که خواندن نمازها را جدا و در پنج وقت آورده، و خواندن دو نماز با هم فقط برای شخصی که مشکلی دارد و معذور باشد جایز است، نه برای همه و به صورت جماعت، وقتی که شما نیت نماز عصر را می‌کنید ولی در وسط ظهر به نماز می‌ایستید خطا می‌باشد، و در اسلام اعمال به نیات است، و در این مورد ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و اهل سنت با پیامبر صو علی ÷موافق هستند، و در یک مسیر می‌باشند ولی شیعیان در مسیری دیگرند [۱۷].

در مورد گفتن: جمله «أشهد أن علیاً ولی الله وأشهد أن علیاً حجة الله» در اذان که از بدعت‌های دیگر در شیعه است، در کتاب من لایحضر الفقیه نوشته شیخ صدوق که جزء چهار کتاب اصلی شیعیان پس از قرآن می‌باشد، شیخ صدوق کسانی را که این جمله را به اذان اضافه کردند لعن کرده، و باید بدانید که تا زمان حضرت علی ÷نبوده، و بعدها توسط غالیان که امامان نیز آنها را طرد می‌کرده‌اند به اذان اضافه شده است. و جالب است که شیعیان در مراسم حج به اهل سنت ایراد می‌گیرند که چرا این جمله را در اذان خود نمی‌گویند؟!!!!!.

در مورد پرداخت خمس که در این مورد باید بدانند خمس مربوط به غنائم جنگی بوده است، آن هم از کفار یا دشمنان نه از مسلمین. و حضرت علی ÷در زمان حکومت خویش از کسی خمس نگرفت، و اما زکات که در اسلام دارای اهمیت فراوان است و در قرآن مرتب بدان اشاره شده، و حتی در کنار نماز آورده شده (صلاة و زکاة) آن وقت علمای شیعه آن را منحصر به نه چیز کرده‌اند و نسبت بدان بی‌توجه هستند، ولی نسبت به خمس کاملاً مراقب می‌باشند چون به هر حال یک پنجم از مال مردم پول کمی نیست، و می‌گویند: سهم امام می‌باشد و حتماً باید پرداخت شود وگرنه مالتان حرام است، و امام زمان هم که هنوز ظهور نکرده (البته نیست که بخواهد ظهور کند) [۱۸]؛ پس تا ظهور امام زمان آن پولها را به ما فقها بدهید چون ما نایب او هستیم، و فعلاً در نجف و قم به سر می‌بریم، آنوقت بامزه است که صبح تا شام به محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه ایراد می‌گیرند.

باید گفت: ابن تیمیه مثل شما دین را دکان نکرده بود و تلاش و مجاهدت او خالصانه و فقط برای اسلام بوده است، ولی شما در دین اسلام هزاران دکان باز کرده اید، یکی به اسم مداح و دیگری به اسم روحانی خوش صدا، و دیگری به اسم روضه خوان، جیب مردم را خالی می‌کنند و حتی در سیاست نیز دین را نردبان کرده‌اید.

حضرت علی ÷در نهج البلاغه خطبه ۱۱۰ فرموده: «بر پاداشتن نماز آیین ملت اسلام و پرداختن زکات تکلیف واجب الهی و روزه ماه رمضان سپری برابر عذاب الهی است، و حج و عمره نابود کننده فقر و شستشو دهنده گناهان است».

در خطبه ۱۹۹ فرموده: «همانا پرداخت زکات و اقامه نماز عامل نزدیک شدن مسلمانان به خداست (یعنی اینها وسیله است نه قبور امامان)، پس آن کس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد کفاره گناهان او می‌شود». و نیز فرموده: «آن کس که زکات را از روی رغبت نپردازد و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته داشته باشد به سنت پیامبر نادان است».

در حکمت ۱۴۶ فرموده: «ایمان خود را با صدقه دادن و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید و امواج بلا را با دعا از خود برانید».

۴- در مورد عزاداری و سینه‌زنی و قمه‌زنی که همه از بدعتهای شیعه است؛ پیامبر صفرموده: «کسی که سر و روی خود را بزند و سینه چاک کند و ندای جاهلی سر بدهد از ما نیست». (بخاری۲/۸۲ و مسلم ۱/۹۹) و شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز در کتاب «منهاج السنة» بدین احادیث اشاره کرده و گفته: «روافض به خاطر کشته شدن کسی که سالهای سال از آن می‌گذرد مجالس سوگواری و نوحه‌خوانی بر پا می‌کنند در حالیکه این مراسم حتی بلافاصله بعد از وفات اشخاص نیز مورد نهی خدا و رسولش قرار گرفته است». و این سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه کاملاً صحیح می‌باشد، چون در نهج البلاغه خطبه ۲۳۵ حضرت علی ÷به هنگام غسل دادن پیامبر صفرموده: «اگر به شکیبایی امر نمی‌کردی و از بی‌تابی نهی نمی‌فرمودی آنقدر اشک می‌ریختم تا اشکهایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می‌ماند».

پس حتی پس از مرگ اشخاص نیز انجام این امور حرام است، چه برسد به صدها سال پس از آن، و تازه این امور چهرة اسلام را نیز خراب می‌کند، و امام حسین ÷در آن جهان احتیاجی به گریه و زاری شما در این جهان ندارد، و شما اگر راست می‌گویید اعمال خود را مثل حسین کنید نه اینکه گریه و زاری کنید، جالب است که شما می‌گویید: امام حسین برای اسلام و مبارزه با یزید که شرابخوار بوده قیام کرد، ولی در ایام سوگواری حسین می‌گویید اگر فردی شرابخوار هم برای امام حسین قطره‌ای اشک ریخت گناهان او پاک می‌شود!!!.

این شیون و زاری و زدن بر روی بدن خویش همه از نشانه‌های کم ایمانی نسبت به معاد و جهان آخرت است، چون اگر شما واقعاً عقیده دارید که امام حسین ÷در آن دنیا دارای بالاترین درجات است و در بهشت می‌باشد، پس شیون برای مرگ او بی‌مورد است، او دیگر به این حرکات شما نیازی ندارد، زمانی که او کمک می‌خواست شیعیان او اینکار را نکردند با اینکه مرتب به او در نامه‌ها قول کمک می‌دادند، مراسم تعزیه امام حسین توسط شاهان ظالم صفویه همچون شاه عباس شرابخوار از مسیحیت وارد شیعه شده است، چون مسیحیان نیز مراسم به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی را به نمایش می‌گذاشته‌اند، و شاه عباس ارادت خاصی به مسیحیان داشته و حتی برای سکونت آنها روستایی بنام جلفا در کنار اصفهان را بدانها داده، ولی از آن طرف به هرات لشکرکشی می‌کرده، و اهل سنت آنجا را قتل عام می‌کرده است، و بعد با طلاهایی که از آنجا غارت و چپاول کرده به پیشنهاد علمای شیعه برای قبرامام رضا گنبد طلا درست می‌کند، لابد می‌خواسته امام رضا در آن دنیا در سه جا به کمک او بیاید و او را به بهشت ببرد!!!!.

در دوران پیامبر صچنین اعمالی نبوده که مثلاً صحابه در مدینه به راه بیفتند و سینه بزنند و یا مراسم تعزیه برپا کنند و حتی از شیون و زاری و خراشیدن روی خویش و زدن بر ران خویش در احادیث نهی شده است، مثل حدیثی که در کتاب کافی می‌باشد که امام جعفر صادق ÷از رسول خدا صنقل کرده که فرمود: «ضرب الـمسلم یده علی فخذه عند الـمصیبة إحباط لأجره». یعنی: «هر مسلمانی به هنگام مصیبت همین که با دست خویش بر ران خود بکوبد اجرش نابود می‌شود» (فروع من الکافی، کتاب الجنائز ج ۳ ص ۲۲۴) این حدیث در (من لا یحضره الفقیه ج۱ ص۵۲۰ چاپ قم) نوشتة شیخ صدوق نیز آمده است که از کتب اصلی شیعه می‌باشد؛ همانطور که شیخ الإسلام ابن تیمیه نیز اشاره داشت، انجام عزاداری حتی بلافاصله پس از مرگ اشخاص نیز در اسلام مردود بوده است، و این صحیح است، چون امام حسین ÷نیز همین سفارش را به خواهرش می‌کند، و شیخ مفید نیز که از علمای شیعه بوده است حدیث آن را آورده که امام حسین ÷به خواهرش زینب فرمود: «ای خواهر جان، من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باش که چون کشته شدم گریبان بر من چاک مکن، و چهره مخراش و در مرگ من واویلا مگو» (ارشاد ج۲ ص۹۷ چاپ تهران). پس تمامی این امور بعدها وارد دین اسلام شده و بدعت و گمراهی است، و در پایان هم آتش جهنم و تنها گریستن آن هم فقط گریه‌‌ای که بدون اختیار باشد جایز است، ولی زدن بر بدن حتی بر روی ران خود حرام است، چه برسد به قمه‌زنی و زنجیرزنی و همچنین برپایی روضه‌هایی که در آن مداح یا آخوندی بالای منبر با سخنان خود بر روی اراده ناخودآگاه مردم اثر بگذارد و آنها را به گریه و شیون وادار کند، و البته عزاداری نکردن برای حسین دلیل بر قبول نداشتن او نیست، ببینید که شیخ الاسلام ابن تیمیه در مورد حسین ÷در کتاب مجموع الفتاوی (۴/۴۸۷- ۴۸۸) چنین نوشته است: «و اما کسی که حسین را به قتل رسانید یا کمک به کشتن او نمود یا به کشتن او رضایت داده لعنت خدا و ملائکه و تمام مردمان بر او باد، و همینطور نام یکی از پسران شیخ محمدبن عبدالوهاب حسین بوده است». (کنیۀ خود او نیز ابوالحسین بوده).

پس بر خلاف دروغهای عده‌‌ای که ذهن مردم را خراب می‌کنند ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب با علی و حسین و اهل بیت دشمنی نداشته‌اند، بلکه با بدعت‌ها و اعمال خرافی رافضیان مخالف بوده‌اند.

و حضرت علی ÷در حکمت ۳۵۷ فرموده: «مردن از شما آغاز نشده و به شما نیز پایان نخواهد یافت، این دوست شما به سفر می‌رفت اکنون پندارید که به یکی از سفرها رفته اگر او بازنگردد شما به سوی او خواهید رفت».

شیعه در پاسخ می‌گوید: ما در احادیث خود سفارش به عزا گرفتن داریم ولی چگونگی آن بیان نشده، و اینگونه عزاداری متعلق به فرهنگ ما می‌باشد و در سنت پیامبر صنیست، ولی بدعت نیز نمی‌باشد، چون بدعت به عملی گویند که به نام اسلام صورت گیرد، در جواب می‌گوییم: هرچیز که جزء فرهنگ جامعه‌ای باشد دلیل بر صحیح بودن آن نیست و پیامبر صنیز برای از بین بردن همین فرهنگهای جاهلیت مبعوث شد و بسیاری از فرهنگهای نادرست آن زمان را باطل کرد، و تازه این موردی است که در خود شرع اسلام از آن نهی شده و احادیث فراوان در مورد نهی از شیون بسیار یا زدن خود می‌باشند، پس نمی‌توان آن را انجام داد، و در مورد بدعت که می‌گویید این امور به اسم اسلام نیست، دروغ است، چون هر کس در ایران تمامی این مجالس و عزاداریها را به نام اسلام می‌داند و برای برپایی آنها انتظار ثواب بسیار و شفاعت امام حسین را دارد، و اصلاً در ایران اسلام را به انجام این مراسم‌ها می‌دانند و فردی را مومن و مخلص می‌دانند که هر سال این کارها را بکند، و اگر شما در گفته خود صادق هستید پس چرا یکبار یکی از روحانیون بالای منبر نمی‌گوید: ای مردم، این عزاداریها و روضه‌خوانی‌ها به اسم اسلام نیست، و در سنت پیامبر صهم نمی‌باشد، بلکه ما خودمان انجام می‌دهیم، چون اگر آخوندها می‌خواستند چنین جملاتی را بگویند سالها پیش دکان آنها تعطیل می‌شد.

پیامبر صفرموده: «كُلُّ أُمَّتِى يَدْخُلُونَ الْـجَنَّـةَ، إِلاَّ مَنْ أَبَى». قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّـهِ! وَمَنْ يَأْبَى؟ قَالَ: «مَنْ أَطَاعَنِى دَخَلَ الْـجَنَّـةَ، وَمَنْ عَصَانِى فَقَدْ أَبَى» (صحیح بخاری، باب اقتداء به سنت رسول الله ج). یعنی: «تمامی امت من به بهشت می‌روند مگر کسی که خود نخواهد، گفته شد: چه کسی است که خود نمی‌خواهد به بهشت وارد شود؟! فرمود: هر کسی از من اطاعت کند به بهشت می‌رود و هر کسی که مرا نافرمانی نماید او کسی است که خود نخواسته است».

پس اگر خود نخواهید به بهشت روید کسی شما را با زور یا با شفاعت به بهشت نخواهد برد.

[۱۶] علامه محمد ناصرالدین آلبانی در کتاب خود رائدالوافد نام بیش از هشتاد تن از علمای معاصر با ابن تیمیه را ذکر کرده که به او لقب شیخ الاسلام داده‌اند. [۱۷] به طور مثال در کتاب وسائل الشیعه از ابراهیم کرخی روایتی پیرامون این مسئله می‌باشد ویا از ابن عباس روایت شده که رسول خدا صفرمود: «من جمع بین الصلاتین من غیر عذر فقد أتی باباً من أبواب الکبائر». یعنی: هرکس بین دو نماز را بدون عذر جمع ببندد مرتکب گناهی از گناهان کبائر شده است. [۱۸] کافی است کسی فقط روایات مربوط به تولد امام زمان را بخواند تا دو عدد شاخ روی سرش سبز شود که در آن آمده: وقتی امام متولد شد به سجده رفت، و فلان سوره را خواند و اسم امامان را گفت، و به نبوت پیامبر و ولایت امامان شهادت داد و ... که رد پای غالیان در آن کاملاً آشکار است.