مرحله دوم: مرحله بازگشت از سال ۱۹۸۸-۱۹۹۶م
در سال ۱۹۸۸م و در طول مدتی که احمد کاتب در «مدرسه قائم» در تهران و در «مرحله خارج»[۱۴] درس میخواند. کاتب اجرای نظریه ولایت فقیه در ایران را که اندیشه آن را در سر داشت و آن را در عراق اجرا کرده بود، دنبال میکرد. و در این ایام اشکالی پیش آمد که اثرات زیادی در خود کاتب داشت به گونهای که بحث و مجادله میان شورای نگهبان و مجلس بر سر قانون کار پیش آمد. قانونی که مجلس آن را هشت سال متوالى به شوراى نگهبان عرضه مىکرد، و شورا آنرا رد مىکرد. سپس خمینی با اعتماد به قانون، دستور داد به وزیر کار تا آن را اجرا نماید و به موافقت شورای نگهبان وقعی ننهاد. و رئیس حکومت به خامنهای اعتراض کرد.
آنچه که خمینی را خشمگین کرده بود و از صلاحیت مطلق ولی فقیه سخن میگفت واضح بود که ولی فقیه میتواند وقتی اتفاق شرعی با امت بسته میشد، آن را نقض کند، وقتی که آن را مخالف اسلام ببیند، ولی فقیه میتواند با قدرتی که دارد مناسک دینی مثل حج را متوقف کند، یا بخاطر مصلحتی مسجدی را از بین ببرد.
خطاب خمینی سوالات بسیاری را در دوران احمد کاتب برانگیخت. در مورد شرعی بودن این صلاحیت مطلقی که شخص واحدی در مورد سرنوشت امت حکم میکند، به گونهای که هر اتفاق و قانونی را که بخواهد، میتواند نقض یا ملغی کند و هر قانونی را متوقف کند... .
بنابراین کاتب تصمیم به بررسی صلاحیتهای ولایت فقیه گرفت و سید صادق شیرازی در این کار وی را یاری کرد. و مطالعه و بررسی خود را به جانب این سؤال هدایت کرد که: آیا شرعیبودن ولایت فقیه از طرف مهدی میآید یا به وسیله انتخاب امت میباشد؟
کاتب برای جوابدادن به این سؤال خودش را ناگزیر به نشان دادن مقدمهای تاریخی برای نظریه ولایت فقیه کرد. و این همان نظریهای بود که او تصور میکرد از زمان غیبت مهدی جریان دارد. جز اینکه آگاهی و شناخت وی از کتب فقهی و تاریخی بر حسب تسلسل تاریخی او را به حقیقتی میرساند که علماى متقدم شیعه بعد از غیبت، ولایت فقیه را انکار کردهاند. و این تفکر تقیه و انتظار و تحریم جهاد و منع هر گونه امارت و دولت رایج شده است.
همچنین خود کاتب از پیشرفت شیعه امامی تا پیدایش نظریه ولایت فقیه آگاه بوده است. و بزرگترین آسیبی که کاتب در خلال بررسی تحقیق خود دیده است اطلاع وی از سرگردانی و جدایی بزرگی که شیعیان هنگام مرگ عسکری - امام یازدهم - با آن مواجهه شدند، بود که ظاهراً این امام فرزندی نداشت و این چیزی است که کاتب به آن اعتراف کرده است که محققان شیعه آن را از هواداران این مذهب مخفی میکنند. بنابراین تصمیم گرفت که این باب را وارد مذهب کند و اخیراً منتهی به تحقق نفی ولادت محمد بن حسن المهدی شده است که از اینجا نظریه اثنی عشری در اصل باطل میشود.
و کاتب - همچنان که خود در مورد خودش گفته است - خیلی ترسیده و وحشت زده شده بود، بخاطر اهمیت نتایجی که در چنین روزی انتظار رسیدن به آن وجود داشت. و تصمیم گرفت که نتایج تحقیقش را با اعلام و بزرگان مذهب در میان بگذرد. و تحقیقش را برای گروهی از محققان و علما فرستاد، ولی جوابی را از آنها ندید. بلکه مشاهده کرد که آنها را از جواب دادن به وی میگریختند. همچنان که او در مقابل بعضی از آنها به رافضی متهم شد. و کاتب برای تحقیقی که نزد گروهی از علما فرستاده بود پنج سال منتظر شد ولی همچنان که میگوید: «بسیاری از آنها را یافتم که از خواندن تحقیق خودداری میکردند و از بررسی صرف آن میرنجیدند، گویی که سعی میکند که او را از خواب زیبا بیدار کند»[۱۵] . بنابراین تصمیم گرفت که تحقیقش را بعد از آن انتشار بدهد.
بدین ترتیب کاتب از یک امامی متعصب به یک شیعه جعفری تبدیل شد. و اینکه او را به امامی یا اثنا عشری توصیف کنند، انکار میکرد چون او به نص و عصمتی که نماد حقیقت قول امامت هستند باور نداشت.
همچنین با قوت تمام به مبادی و اصولی که در خلال تألیف و نوشتن در شبکههای اینترنتی و از طریق کانالهای ماهوارهای بنیاد نهاد.
[۱۴] آخرین مرحله تحصیل در مدارس حوزوی. [۱۵] تطور الفکر السیاسی، ۲۱، برای تفصیل این مرحله نگاه کنید به: حلقه اول مصاحبه یک کانال مستقل با کاتب (برنامه گفتگوی صریح) ۱/۱/۱۴۲۴ه.