مطلب پنجم: نظریه کاتب در مورد مهدویت محمد بن حسن
نظریه مهدویت محمد بن حسن عسکری از بارزترین قضایایی است که کاتب در مناقشات خود در مورد درست کردن مذهب شیعه انجام داده است.
کاتب بیان کرده است که او نمیخواهد نظریه آمدن مهدی آخر زمان را نفی کند، بلکه او از صحت و درستی این امر بحث میکند که محمد بن حسن همان مهدی است[۶۴] . و این همان چیزی است که کاتب را واداشته است که عنوان تحقیق خود را در مسأله مهدویت «فرضیه مهدی محمد بن حسن عسکری» گذاشته است.
خلاصه افکار احمد کاتب که در این مورد مطرح کرده است عبارتند از:
نخست: اثبات وفات امام یازدهم (حسن عسکری) بدون فرزند، که در سامراء و سال (۲۶۰) بوده است[۶۵] .
دوم: تقسیم میراث حسن عسکری بین مادرش (حدیث) و برادرش (جعفر) به تنهایی و با شهادت قاضی سامراء[۶۶] .
سوم: کنیز حسن که صقیل نام داشت، ادعا میکرد که از او بچهای در شکم دارد بنابراین تقسیم میراث متوقف شد تا از باردار نبودن وی مطمئن شدند[۶۷] .
چهارم: بعد از وفات حسن بدون فرزند شیعیان در سرگردانی شدیدی افتادند. و به چهارده فرقه تقسیم شدند. که یکی از آنها قائل به وجود فرزند مخفی شد. و این همان سرگردانی است که نعمانی در مورد آن میگوید: «چه سرگردانی عظیمتر از این که باعث شورش مردان بسیار شد؟ و جز عده بسیار کمی باقی نماندند. و بدین ترتیب مردم در شک و تردید افتادند»[۶۸] .
پنجم: کاتب بیان کرده است که دلایل فرضیه مهدویت محمد بن حسن که به آن استدلال کرده میشود عبارتند از:
دلیل عقلی که قائم به وجوب امام معصوم است. یا دلیل نقلی که در آن وعده آمدن مهدی داده شده باشد. یا دلیل تاریخی قائم به شهادت کسی که مهدی را دیده است. یا دلیل معجزهای که گفته میشود توسط نایبان مهدی انجام شده است. و اخبار غیبیبودن که تصور میکردند، اخبار مهدی است. و اخیراً دلیل اجماعی که بعضی شخصیتهای شیعه ادعا میکنند و با سرگردانی و تقسیم شیعه بعد از وفات حسن بدون فرزند ظاهری مخالفت میکنند[۶۹] .
ششم: بررسی دلایل فرضیه مهدویت محمد بن حسن توسط احمد کاتب.
استاد احمد کاتب دلایل پیشین را که ولادت محمد بن حسن (مهدی) ثابت میکرد، رد کرده است. روشن است وقتی اهل بیت از مهدی سخن میگفتند شخص معینی را ذکر نکردهاند. و افزونی داعیان مهدویت از میان خود اهل بیت و غیر از محمد بن حسن دلیل این امر میباشد[۷۰] .
همچنان که کاتب بیان کرده است، اصل اشتباه روشی که اثبات کنندگان ولادت مهدی دچار آن شده بودند، این بود که با عقل میخواستند ولادت شخص معینی را ثابت کنند. و کاتب به طور کلی مخالف این امر است و آن را اشتباه واضحی میداند، چون اثبات ولادت یا وجود هر انسانی یا با دلیل تاریخی است که او موجود میباشد، و یا با نقل تواتر مردم بر این امر است[۷۱] .
بنابراین کاتب میگوید: «به نظر من خواننده معمولی نیازی به تحمل کردن رنج درس علم روایت و درایت ندارد تا زمانی که روایتهای تاریخی وارده را در مورد زادگاه امام محمد بن حسن عسکری بررسی نکند، یا این روایتها از علمای متخصص تاریخ باشد. چون مؤلفانی که این روایتها را در کتابهایشان آوردهاند خود را از اعتماد به احادیث ضعیف رهانیدهاند. و در آغاز گفتهاند: ما وجود (امام دوازدهم) را از راههای فلسفی و عقلانی معتبر نظری ثابت میکنیم و نیازی به روایتهای تاریخی نداریم، ما فقط روایت را برای اسناد و محکم کردن و تأیید آن در میآوریم[۷۲] .
همچنین کاتب اعتراف میکند که «شخص محقق و بیطرف نسبت به اهمال علما در طول تاریخ بررسیهای تاریخی در مورد اثبات ولادت و وجود امام دوازدهم محمد بن حسن عسکری دچار حیرت و شگفتی میشوند»[۷۳] .
[۶۴] نگا:منبع سابق۱۹۷. [۶۵] نگا:منبع سابق ۱۲۱. [۶۶] همان ۱۲۱. و به نقل از اکمال الدین، صدوق۴۴. [۶۷] همان ۱۲۱. و به نقل از اکمال الدین، صدوق ۴۴. و دلائل الائمة، طبری ۲۴۴. [۶۸] همان ۱۲۸. و نگا: الغیبة از نعمانی ۱۸۶. [۶۹] نگا: تطور الفکر السیاسی الشیعی، ۱۶۸-۱۳۱. [۷۰] کاتب بیان کرده است که گروهی از شیعه گمان دارند که کاظم مهدی است. و مرگ او را تأیید نمیکنند که فرقه موسویه بودند. و عدهای دیگر میگفتند که رضا مهدی است و عدهای دیگر گفتند که ابن حنفیه مهدی است و عده دیگر گفتند: نفس زکیه (محمد بن عبدالله) مهدی است و عدهای دیگر گفتهاند باقر و عدهای گفتهاند صادق و عدهای گفتهاند فرزند وی اسماعیل مهدی است. و غیره. نگا:منبع سابق، ۱۹۰-۱۸۱. [۷۱] منبع سابق. [۷۲] منبع سابق ۲۰۸. [۷۳] همان ۲۰۹.