دوم: از دیدگاه کاتب تفکر امامیه چگونه پدید آمد؟
وقتی احمد کاتب به این نتیجه رسید که عقیده اهل بیت با اصل شورا در تعیین امام مخالف نیست، و اهل بیت به عصمت و منصوص بودن امامت معتقد نیستند، در مقابلش سؤالی پیدا میشود که باید به آن جواب بدهد. و آن اینکه تفکر امامیه چگونه پدید آمد؟ اعتقاد به منصوصبودن و تعیین امام توسط چه کسی تبلور یافت؟ و دیدگاه ائمه در مورد آن چیست؟
در حقیقت این سؤال در ذهن بسیاری از خوانندگان و محققان ایجاد میشود و شاید جواب احمد کاتب با توجه به دقت و تتبع تاریخی وی بهترین جواب برای این سؤال باشد و با آنچه که از کتابهای مذهب امامی نقل کرده است، استحکام مییابد. خلاصه جواب کاتب در زیر میآید:
نخست: پیدایش نظریه جانشینی و وصایت:
کاتب بیان میکند که نخستین نشان تفکر امامیه در نظریه امامت در وصایت است. و این به معنای آن است که پیامبرصبه امامت علیسبعد از خود وصیت کرده است و علی به امامت حسن، و حسن به امامت حسین و همین طور تا آخر وصیت کردهاند. بدون اینکه گفته شود که نصی بر امامت وجود دارد. و کاتب ذکر میکند که اولین کسی که نظریه وصایت را ساخت ابن سبأ بود و سپس طایفه کیسانیه آن را مرتب کردند[۴۴] .
دوم: نظریه تفکر منحصر کردن امامت در خانواده حسینس
بعد از آن میان منتسبین به اهل بیت (به معنای عام) جدایی واقع شد و هر قسمی به جناحهای مختلف تقسیم شدند، و هر قسم سعی میکرد که او اولویت امامت خود را به هر طریقی ثابت کند. بنابراین کیسانیه - منتسبین ابن حنفیه - ادعا میکردند که امامت در نوادگان ابن حنفیه منحصر است، چون او در جنگ، صاحب پرچم علی بوده است. ولی طرفداران حسین بر اولویت نوادگان حسین در علم و پاسداری از سلاح رسول اللهصتأکید میکردند، سپس بعد از آن تصمیم به تقسیم گرفتند بعضی برای ساقطکردن سایر رقبا قایل به وراثت عمودی و ستونی شدند -ولی قایل به تعیین ائمه نبودند- اما زیدیه تفکر زید را با محدود کردن آن به دو بطن(طایفه) تأیید کردند و برای امام شدن شرط قرار دادند که صالح و عالم و زاهد و حامل شمشیر علیه ظالمان باشد. سپس عباسیان پیدا شدند و ادعای اولویت عباس، عموی پیامبرصو نوادگان او را کردند.
کاتب اشاره میکند که این تقسیم و جدایی منجر به ظهور و تفکر انحصار امامت در خاندان حسین و نظریه وراثت عمودی بعد از حسینسشد[۴۵] .
سوم: پیدایش تفکر عصمت و تعیین امام:
کاتب بیان میکند کسانی که قائل به انحصار امامت در خاندان حسینسشدند با مسایلی روبرو شدند که ناچار به ادعای عصمت و تعیین پناه آوردند تا برتری شخصیتهایی را که برگزیده بودند بر سایرین -زیدیه، کیسانیه، امویان، عباسیان و دیگران- تضمین کنند. از جمله مسایلی که با آن مواجه شدند:
۱- استدلال امویان به اینکه خداوند آنها را برای ولایت امت برگزیده است.
کاتب سعی کرده است عبارتهای خلفای اموی را در مورد اهمیت خطاب شرعی بودن آنها بیان کند و اینکه خداوند متعال آنها را بر سایرین جهت امر خلافت و ملکیت برگزیده است. و این چیزی است که کاتب در آن گرایش به «استدلال جبری»[۴۶] را میبیند. و در نظر کاتب این کار سبب تکرار آن در نزد بعضی از شیعیان شد که میگفتند خداوند متعال ائمه را از اهل بیت پیامبرش انتخاب کرده است[۴۷] .
۲- وجود اشخاص متعددی از اهل بیت که برای طلب خلافت شورش کردهاند. و این منجر به تفکر عصمت و نص برای بعضی از اهل بیت شد. تا شرعی بودن و اولویت را از سایرین ساقط کند[۴۸] .
چهارم: پیدایش تفکر انحصار تفسیر قرآن توسط معصوم
بعد از پیدایش تفکر انحصار در خاندان حسین اعتقاد به عصمت و نص ایجاد شد که در سایه این نظریه امامت حق (تفسیر قرآن) به معصومین منحصر شد که این امر نیز در خلال ادعای ناتوانی مسلمانان از تعامل و استفاده مستقیم از قرآن ایجاد شد[۴۹] . چون این امر متضمن برتری امام بود.
پنجم: پیدایش تفکر استدلال به عقل قبل از استدلال به نص
کاتب میگوید، متکلمان متقدم امامیه وقتی دلایل نقلی اثبات امامت را ضعیف دانستند به پشتیبانی عقل به عنوان یک درجه برتر پناه آوردند[۵۰] .
ششم: پیدایش تفکر استدلال به معجزات
وقتی دلیل نقلی از اثبات (امامت) عاجز ماند، بعضی از صاحبان نظریه جدید به استدلال به معجزات پناه آوردند. مثلا: امام چهارم علی بن حسین ملقب به زینالعابدین وقتی پدرش وفات کرد و اموالش را به دیگران وصیت کرده بود و دلیل واضح برای امامت خود پیدا نمیکرد و قائلین به امامت وی دچار سختی بزرگی شده بودند مخصوصاً وقتی که او را خالی از سیاستمداری میدانستند. و برادرش زید به عنوان رهبر مخالفان بزرگ شیعه بر او پیشدستی کرده بود. و این همان چیزی بود که استدلال به امامت او را از دیدگاه امامیه سخت کرده بود. پس برای گریز از این مشکل به دلالت معجزات و امور خارقالعاده پناه آوردند. و پنداشتند که زین العابدین برادرش را با نشاندادن معجزهای قانع کرده است و آن سخن گفتن حجرالاسود مبنی بر اینکه شخص امام، علی بن حسین است[۵۱] .
در سایه این اعتقاد به دلالت معجزات، بسیاری از دروغها در مورد علم غیب ائمه و قدرت تصرف آنها در هستی و سایر غلوهای دیگر بافته شد.
هفتم: پیدایش تفکر محدود کردن ائمه به دوازده امام
این نظریهای بود که کاتب معتقد بود نگهبانان عقیده امامیه آن را برای راه حل بحران بزرگی که در آن افتاده بودند، آوردهاند. و این بحران چیزی جز وفات امام یازدهم بدون فرزند نبود. پس به دلایل امنیتی چیزی جز ادعای فرزند پنهان شده برای متکلمان باقی نماند. سپس بعد از مدتی نظریه «غیبت کبری» و اعتقاد به اینکه فرزند پنهان شده آخرین امام و مهدی آخر زمان میباشد[۵۲] .
به طور خلاصه کاتب میخواهد بگوید که شیعه از آغاز معتقد به منصوص بودن امام و تعیین و محدود کردن آن نبوده است. به دلیل مشارکت بسیاری از آنها با مخالفانی که از اهل بیت بیرون میآمدند، و به دلیل افزونی تقسیمات آنها بعد از هر امامی به فرقههای مختلف، همچنان که نویسندگان قدیم شیعه در فرقهها و مقالات خود آوردهاند، مثل نوبختی و محمد بن سعد اشعری[۵۳] .
[۴۴] نگا:تطور الفکر السیاسی ۳۳-۳۴-۴۷. [۴۵] نگا:تطور الفکر السیاسی، ۴۷. [۴۶] احمد کاتب میگوید که خلفای اموی نظریه سیاسی خود را به عنوان عقیده جبر و مشیت الهی بنا نهادند. و در این مورد سخنانی را از بعضی از خلفا و والیان خود ذکر کردند. مثلاً «خداوند ما را به این کار اختصاص داده است». و «خداوند ما را جانشین قرار داده است». و خداوند ما را منصوب کرده است...» و «خداوند به امام بودن ما بر بندگان رضایت دارد». و عبارتهای دیگر. و شاید بهتر است که گفته شود: اگر امثال چنین عباراتی صحیح باشد، باید گفته شود که فرض کردن این امر از طرف سیاستمداران آن زمان بوده است. چون مذهب جبری در زمان عباسی و توسط جعد بن درهم ایجاد شد. نگا: کتاب القضاء والقدر، المحمود، ص۱۴۱. [۴۷] نگا:تطور الفکر السیاسی، ۵۰-۴۷. [۴۸] نگا: منبع سابق، ۵۱. [۴۹] منبع سابق، ۶۲. [۵۰] نگا: منبع سابق ۶۸-۶۷. [۵۱] نگا:منبع سابق، ۷۰-۶۷. [۵۲] نگا: منبع سابق ۷۷. [۵۳] ابن خلدون در مورد کثرت تقسیمات شیعه میگوید: «این اختلافهای عظیم بر عدم نص دلالت می کند».