نخست: شورا عقیده اهل بیت است
کاتب معتقد است نظریهای که اهل بیت و سادات آنها مانند عباسسعموی پیامبرصو علی و حسن و حسینشو سایر امامان بعد از آنها، به آن ایمان و باور داشتند، نظریه شورا بود.
دیدگاه علیسدر مورد شورا
کاتب معتقد است که علی بن ابیطالبسبر این باور بود که امامت با شورا است. چون بعد از عمرسورود به شورا را قبول کرد. طبق آنچه که روایت شده است علیسبه روش اهل شورا بدون اشاره به هر نصی برای تعیین امام اکتفا کرد. و اینکه میگفت: «مهاجرین و انصار با من بیعت کردند». نشان تأکید وی بر شورا است. و همچنین رویگردانی وی از مردم بعد از وفات عثمانسبرای اینکه امام آنها بشود، دلیل این امر است که به آنها میگفت: «مرا رها کنید و یکی دیگر را برای امام انتخاب کنید». و این در صورتی که امام عالم به نص باشد از او پذیرفته نمیشود. و دلیل آوردن وی برای طلحه و زبیر اندکی قبل از جنگ جمل برای بیعت کردن، و دلیل آوردن برای معاویهسجهت بیعت مهاجرین و انصار با وی، دلیل این امر است. سپس در وصیت مشهور وی نصی مبنی بر تعیین امام بعد از وی وجود نداشت. بلکه جانشینی پسرش حسنسرا به عنوان امام بعد از خود را رد کرد. و دلایل دیگری که کاتب به طور صریح در مورد ایمان علی به شورا آورده است و هیچ نص الهی را برای امامت بیان نکرده است[۳۸] .
دیدگاه حسن بن علی (م) در مورد شورا
احمد کاتب میگوید مواضع حسنسدلالت میکند که او به نص یا تعیین امام اعتقادی نداشته است. تاریخ و روایات نشان نمیدهد که او به هر گونه نصی در مورد استحقاق او برای امامت اشاره یا احتجاج کرده باشد. چیزی که از حسن روایت شده است این است که او بعد از وفات علیسساکت ماند. کسی که از مردم خواست با حسن بیعت کنند، ابن عباسببود. و او نیز از آنان با صیغه اختیار «إن شئتم...» درخواست کرد. و نامههای میان حسن بن علی و معاویه عاری از هر گونه دلیل و اشارهای به نص امامت است. همچنان که کاتب به کنارهگیری حسن از خلافت به نفع معاویه گواهی میدهد. و بالاتر از این برای معاویه شرط قرار داد که اگر حسن قبل از وی درگذشت امامت را به شورای مسلمانان واگذار کند و این به طور کلی مخالف عقیده منصوصبودن امامت است[۳۹] .
دیدگاه حسینسدر مورد شورا
کاتب بیان میکند که حسین بن علیببه شورایی بودن خلافت معتقد بود و باور نداشت که خلافت با نص الهی است. و کاتب استدلال میکند که حسین تا وفات معاویه به بیعت خود با او پایبند بود. و درخواست انقلاب و شورش علیه معاویه از طرف شیعیان کوفه بعد از وفات حسن از طرف حسین رد شد، به دلیل اینکه میان وی با معاویه عهد و پیمانى بود که نقض آن جایز نبود[۴۰] .
همچنین کاتب برای ایمان حسین به شورا این سخن وی را در جواب اهل کوفه شاهد میآورد که میگوید: به خدا سوگند! امامی که به قرآن حکم نکند و اقامه عدل نکند و بر دین حق نباشد و خود را وقف خداوند نکند امام نیست[۴۱] .
همچنین کاتب به عدم وصیت حسین به امامت برای پسرش علی ملقب به زین العابدین استدلال کرده است با وجود آنکه وصیت ویژهای نوشته بود بدون آنکه به نص امامت اشاره کند.
محمد بن علی (ابن الحنفیه)س
کاتب معتقد است که قیام شیعیان اهل کوفه برای جلوانداختن بیعت با محمد بن حنفیه بعد از وفات حسین به وضوح دلالت میکند بر اینکه شیعه در آن زمان به نظریه و تعیین امام معتقد نبودند. و اهل بیت و بزرگترین و برترین آنها در آن زمان که محمد بن حنفیه بود در مواجه با عقیده امامیه جدا نبودند[۴۲] .
دیدگاه حسن بن حسن (:) در مورد شورا
کاتب میگوید حسن بن حسن همان کسی که در دوره خود به بزرگ بنیطالب معروف بود و او وصی پدرش (حسن بن علی) و متولی (اوقاف) جدش علی بن ابیطالب بود. از حسن بن حسن سؤال شد: آیا رسول اللهصنگفته است «من کنت مولاه فعلي مولاه»؟گفت: آری قسم به خدا گفته است، ولی به خدا قسم منظور رسول اللهصاز آن امامت و سلطنت نبوده است و اگر منظورش آن بوده باشد میتوانست فصیحتر بگوید[۴۳] .
اینها قسمتی از دلایلی بود که استاد احمد کاتب برای ایمان اهل بیت به نظریه شورا ذکر کرد که موافق عقیده امت میباشد. و اینها استدلالهایی بودند که در جای خود ذکر شدند و جز با آنچه که کاتب آن را تفسیر مقلوب نامیده است نمیتوان از وضوح دلالت آن خارج شد که این حمل بر تقیه میشود.
[۳۸] نگا: تطور الفکر السیاسی الشیعی، ۲۳-۲۶. [۳۹] نگا: منبع سابق ۲۶-۲۷. [۴۰] نگا: تطور الفکر السیاسی ۲۷ به نقل از الارشاد از مفید ۲۰۰-۱۹۹. [۴۱] نگا: (تاریخ الأمم والملوک ۳/۱۰۱۳) و(الارشاد المفید ۲۰۴). [۴۲] نگا: تطور الفکر السیاسی، ۳۰. [۴۳] نگا: تطور الفکر السیاسی، ۳۱، به نقل از التهذیب از ابن عساکر۴/۱۶۲.