اسلام و بزرگداشت زن‏

فهرست کتاب

آزادى زن در انتخاب شوهر

آزادى زن در انتخاب شوهر

اسلام زن را مورد اکرام قرار داده است و حق زن در انتخاب شوهر را محفوظ داشته و به نظر و خواست زن در انتخاب شوهر که حساس‏ترین مرحله در زندگى است احترام گذاشته است، زیرا آینده زن به انتخاب شوهر بستگى دارد و اسلام اینگونه به زن در انتخاب شوهر آزادى داده است:

اجازه گرفتن از دوشیزه در ازدواج: دختر باکره حق انتخاب شوهر و اظهار نظر در موضوع ازدواج را دارد، حضرت عایشهبمى‏گوید: من از پیامبرجدر مورد دخترى که خانواده‏اش او را در نکاح کسى در مى‏آورند پرسیدم که آیا از او اجازه گرفته شود یا نه؟ پیامبرجبه حضرت عایشهبگفت: بله از دخترها اجازه گرفته مى‏شود. حضرت عایشهبگفت من به پیامبرجگفتم دختر از شرم و حیا چیزى نمى‏تواند بگوید. پیامبرجفرمود اگر ساکت بنشیند به معنى این است که رضایت دارد[۱۵] . دختر کم سن و سال: پدر مى‏تواند دختر کم سن خود را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، حافظ ابن حجر مى‏گوید: زیرا اجازه گرفتن از کسى که چنان کم سن و سال است که نمى‏داند اجازه خواستن یعنى چه، معنى ندارد و سکوت و ناراضى چنین فردى یکسان و برابر است[۱۶] . و نیز در قرآن آمده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ[النور: ۳۲] . ایم در زبان عربى یعنى زنى که شوهر ندارد فرقى نمى‏کند کوچک باشد، یا بزرگ. پس این آیه دلیلى است بر اینکه پدر مى‏تواند دختر کوچکش را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، در حدیث نیز آمده است: که ابوبکرسعایشهبرا به عقد پیامبرجدر آورد در حالى که عایشه دخترى شش ساله بود و در سن نه سالگى به خانه پیامبرجبرده شد[۱۷] .

زن بالغ و بیوه: زنى است که یک بار ازدواج کرده اما از شوهرش جدا شده و طلاق گرفته است، جایز نیست که چنین زنى را بدون اجازه و رضایتش به عقد کسى در آورد.

و باید رضایت خود را با زبانش بگوید، زیرا پیامبرجفرموده است: «لا تنكح الأيّم؛ حتى تستأمر»[۱۸] حافظ ابن حجر مى‏گوید ظاهر حدیث این مفهوم را مى‏رساند که «ایم» زن بیوه‏اى است که شوهرش فوت کرده و یا از شوهرش طلاق گرفته است. و نکاح چنین زنى جایز نیست تا زمانى که از او اجازه گرفته شود[۱۹] .

اگر ولى و سرپرست چنین زنى او را بدون اجازه‏اش به عقد کسى در بیاورد نکاح صحیح نیست. از خنساء بن خدام انصارى رضى‏اللّه‏عنها روایت شده است: «إن أباها زوجها وهي ثيب، فكرهت ذلك، فأتت رسول اللّه فردّ نكاحها»[۲۰] پدرش او را با اینکه بیوه بود به ازدواج کسى در آورد و او نمى‏پسندید بنابراین نزد پیامبر آمد و آنحضرت نکاحش را فسخ کرد.

۳- دختر دوشیزه‏اى که به سن بلوغ رسیده است: براى ولى و سرپرست او جایز نیست که او را به نکاح کسى در بیاورد تا زمانى که راى و نظر دختر را نپرسیده است، زیرا پیامبرجفرموده است: «لا تنكح الكبر حتى تستأذن والثيب حتى تستأمر فقيل له؛ إن البكر تستحي فقال أذنها صماتها وفي رواية البكر يستأذنها أبوها»[۲۱] دختر باکره بدون اینکه از او اجازه گرفته شود و زن بیوه تا وقتى از او مشوره گرفته نشده به نکاح کسى در آورده نشود گفته شد دختر باکره از خجالت نمى‏تواند اظهار نظر کند. فرمود: سکوت دختر باکره به معنى اجازه است و در روایتى امده از دختر باکره پدرش اجازه مى‏گیرد.

[۱۵] بخارى – النکاح. [۱۶] فتح البارى ۹/۱۹۳. [۱۷] متفق علیه. [۱۸] بخاری. [۱۹] فتح البارى ۹/۱۹۲. [۲۰] بخاری. [۲۱] بخاری.