عمل به شیوه زنان نیکو
جبرئیل÷در غار حراء نزد پیامبرجآمد و گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١﴾پیامبر خداجنزد خدیجه برگشت در حالى که بدنش مىلرزید و او را از ماجرا خبر کرد و گفت: من ترسیدم که مرا طورى نشود خدیجه گفت: سوگند به خدا که او تو را هرگز رسوا نخواهد کرد زیرا تو صله رحم را برقرار مىکنى و به بینوایان کمک مىنمایى و مهمانان را گرامى مىدارى و به یارى ستمدیدگان مىشتابى، آنگاه پیامبر را نزد ورقه بن نوفل برد، به او گفت پسر عمو به سخنهاى برادر زادهات گوش بده، پیامبرجآنچه را دیده بود به اطلاع ورقه بن نوفل رساند، ورقه گفت: او همان رازدار بزرگ، جبرئیل بوده که بر موسى نازل مىشد کاش من در زمان رسالت تو زنده و تندرست مىبودم، کاش زنده مىماندم وقتى تو را قومت از شهر بیرون مىکنند، پیامبرجفرمود: «مگر آنها مرا بیرون خواهند کرد؟ ورقه گفت: بله، هیچ مردى به این رسالت که تو مبعوث شدهاى نیامده، مگر اینکه قومش با او دشمنى کردهاند و اگر من در آن روز زنده باشم تو را به حق یارى خواهم کرد. بدینصورت خدیجهبپیامبرجرا تشویق کرد که دعوت را ادامه دهد و به او دلدارى داد که خداوند تو را به خاطر صفات نیکویى از قبیل کمک کردن به بینوایان و یارى فقرا و اکرام مهمانان و کمک به مصیبت زدگان، هرگز رها نخواهد کرد.
ابن حجر مىگوید در این قصه فوایدى هست که عبارتند از:
(الف) مستحب است کسى را که برایش کار مهمى پیش آمده دلدارى داده و مشکل را براى او آسان جلوه داد.
(ب) مستحب است کسیکه برایش کار مهمى پیش آمده فردى را که به خیر خواهى او و صحت نظرش اعتماد دارد در جریان قرار دهد.
حتى اگر فرد مورد اعتماد زن باشد، همانگونه که پیامبرجبا خدیجه مشوره کرد واین نشانگر اهمیت زن در اسلام است.
۲- در صلح حدیبیه وقتى پیامبرجاز نوشتن عهد نامه فارغ شد به اصحابش فرمود برخیزید و قربانى هایتان را ذبح کنید و سپس سرهایتان را بتراشید، کسى بلند نشد تا اینکه پیامبرجسه بار تکرار کرد وقتى دید کسى بلند نمىشود نزد همسرش ام سلمهببرگشت و آنچه پیش آمده بود براى ام سلمه بیان کرد، ام سلمه به آنحضرت پیشنهاد کرد: بیرون برود بدون اینکه با کسى حرف بزند تا قربانى را ذبح نموده و سر خویش را بتراشید، پیامبرجنیز از جایگاه خود بیرون رفت و با کسى حرف نزد و قربانىاش را سر برید و فردى را خواست تا سرش را تیغ بزند، وقتى اصحاب دیدند همه بلند شدند و قربانىهاى خود را سر بریدند و شروع به تراشیدن سر یکدیگر نمودند طورى که بیننده خیال مىکرد با هم درگیر شدن و خونریزى براه انداختهاند.
{بخارى} این داستان دلیل روشنى است بر این موضوع که از زن نیکو و صالح در امور امت اسلامى مشوره گرفته مىشود و در مورد قضایاى مهم به رأى و نظرش عمل مىشود و نیز روایت مذکور بیانگر عقل کامل و نظر درست امالمؤمنین امسلمه است زیرا پیامبرجبه مشوره او عمل نمود و مشکل حل گردید.
از داستان خدیجه و امسلمه و مشوره پیامبرجاز آنها چنین نتیجه مىگیریم که اسلام به مقام و منزلت زن احترام قایل است و ثابت مىشود که این روایت که عمرسفرموده است: «از زنان مشوره بگیرید اما بر خلاف مشوره آنها عمل کنید» واقعیت ندارد، زیرا هرگز عمرسبا روش پیامبرجو آیه قرآن که مىفرماید:
﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾[الشورى: ۳۸] مخالفت نمىورزد.