گفتگویی آرام با دوست شیعه ام

عمرسدشمن علیسو شوهر دختر اوست!!

عمرسدشمن علیسو شوهر دختر اوست!!

این سؤال را از آن برادر شیعی پرسیدم: آیا تو دختر و محبوبت را به ازدواج دشمن خود در می‏آوری؟ گفت: خیر؛ هرگز، هر چند که اسباب و شرایط و ظروف اقتضا کند امکان ندارد که دختر و محبوبم را به نکاح دشمنم درآورم، حتی اگر با فشار مادی و روحی روبه‌رو شوم.

گفتم: چیزی که برای خود و دخترت نمی‏پسندی برای امام علی بن ابی طالبسو دخترش ام‏کلثوملمی‏پسندی؟

گفت: چه‌طور؟

گفتم: در کتابها و منابع دینی شما ذکر شده که امام علی دختر و محبوب خویش ام‏کلثوم دختر فاطمه زهرا را به ازدواج مهم‏ترین دشمنش (از دیدگاه شیعه) در آورده که همواره برای علی و همه ائمه‏ی اطهار و شیعه‏ی امامیه در طول تاریخ آن‌ها بزرگترین دشمن بوده است.

عمرسسبب اول و آخر در ضایع شدن خلافت از دست علی و رسیدنش به ابوبکر صدیقسبود، او (از دیدگاه شیعه) نه تنها دشمن است؛ بلکه کافر و مرتد و ظالم هم هست، او از ابلیس هم کافرتر است، جایگاه او قعر آتش دوزخ است، شیعیان امامیه شب و روز با فرستادن لعنت بر او تقرّب خدا را می‏جویند.

سؤال من این است: آیا برای مسلمان جایز است دخترش را به ازدواج یک کافر مرتد درآورد که سرانجام و سرنوشت او بسوی جهنّم است؟

علمای شیعه و سنّی بر عدم صحت ازدواج زن مسلمان با کافر متفق هستند، پس چطور علیسراضی شد و موافقت کرد که دخترش (ام کلثوم) را به نکاح عمربن خطابس(که شما او را کافر و مرتد می‏پندارید) درآورد.

تنها توجیهی که علمای شیعه‏ی امامیه در این خصوص دارند روایت ابوجعفر کلینی در فروع (الکافی) [٧]است که از امام جعفر صادق نقل کرده در مورد آن ازدواج گفت: «آن فرج و شرمگاهی بوده که از ما غصب شده است) [۸]. ما از مدعیان این سخن می‏پرسیم: آیا عمرسام کلثوم را به صورت مشروع نکاح کرد یا قهراً او را غصب کرد؟

معنای سخنی که به جعفر صادق نسبت داده می‏شود واضح و روشن است، آیا ابوعبدالله چنین سخن باطلی را در مورد دختر علیسمی‏گوید!.

باز هم اگر عمرسام‌کلثوم را غصب کرده؛ چگونه پدرش شیر خدا صاحب (ذوالفقار) و جوانمرد قریش قبول کرده است؟ امروز بعضی از علمای شیعه به منظور ایجاد شک و گمان در مورد روایت ازدواج عمرسبا ام کلثوم حرف‏هایی می‏زنند، در حالی ‏که آن روایت در کتابهای شما شیعیان ثابت و ماندگار است، و (طوسی) در کتاب خود (تهذیب الاحکام) [٩]می‏گوید: «ام کلثوم دختر امام علی÷با فرزندش زید بن عمر بن خطاب همزمان در یک وقت وفات یافتند، و معلوم نبود کدام یک پیش‏تر فوت کرده است، هیچ یک از آن‌ها از همدیگر ارث نبردند، و بر هر دوی آن‌ها یک نماز میّت خوانده شد».

در حقیقت عمر بن خطابسبا ام کلثوم دختر علی بن ابی طالبسازدواج نمود، و زید بن عمر از او متولد شد، و قطعاً امام علیساین ازدواج و خویشاوندی را تبریک گفت، و محدثین شیعه به مشروعیت آن ازدواج اعتراف کرده‏اند.

کلینی از معاویه‏ی بن عمار بن ابی عبدالله÷روایت می‏کند که گفت: از او سؤال کردم در مورد زنی که شوهرش وفات یافته است، آیا زمان عده را در منزل شوهرش سپری کند یا هر جایی که خود می‏خواهد؟ گفت: «بلکه هر جایی که آرزو داشته باشد، چون علیسوقتی که عمرسوفات یافت نزد ام کلثوم رفت و او را به خانه‏ی خودش انتقال داد» [۱۰].

آقای مصطفی حسینی طباطبائی در کتاب (حل اختلاف بین شیعه و سنی در مسئله امامت- ص۴٧- می‏گوید: «آن ازدواج در کتاب‌های (الارشاد) تالیف شیخ مفید و (التهذیب) تالیف شیخ طوسی، و در (وسائل الشیعه) تالیف حر عاملی و دیگر کتاب‏های جدید شیعه ذکر گردیده و به آن تصریح شده است».

***

[٧] کتاب "نهج البلاغه" ص (۳۲۲) چاپ دار الحدیث، قاهره. [۸] کتاب إعلام الوری بأعلام الهدی تالیف: طبرسی نگاه کن. [٩] تهذیب الأحکام طوسی (۲/۳۸۰) کتاب المیراث، چاپ تهران. [۱۰] الكافي في الفروع، باب المتوفي عنها زوجها المدخول بها أين تعتدُّ؟ (۲/۳۱۱) چاپ هند.