گفتگویی آرام بایک دوست شیعه مذهب
زندگی انسان در این دنیا هر قدر که طولانی و گسترده باشد؛ باز هم کوتاه و محدود است، چرا که همهی تجارب و خوبیهای کسب شده با مرگ به خط پایان میرسد، مرگی که برای همه قطعی و حتمی است و خدای متعال آن را برای هر موجود زندهای نوشته است:
﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠﴾[الزمر: ۳۰].
«(ای محمّد! مرگ از مسائلی است که همه انسانها در آن یکسانند، و شتری است که بر در خانه همه کس میخوابد. لذا) تو هم میمیری، و همه آنان میمیرند.»
آنگاه مسیر و فرجام هر انساینی یا به سوی بهشت است و یا بسوی دوزخ- پناه برخداوند- اگر قرار بود این جهان برای کسی جاودان و ماندگار باشد؛ برای برترین بشر ججاویدان میبود، که پروردگار او را در بین انتخاب دنیا با گنجینه و سرمایههای آن، یا پیوستن به رفیق اعلی و بازگشت بسوی خدا مخیّر کرد، ایشانصفرمود: «بل الرفيق الأعلی.. بل الرفيق الأعلی»بلکه رفیق اعلی؛ یعنی رفیقی را که از همه چیز بالاتر است برمیگزینم.
همانگونه که همه میدانند زندگی دارای راههای متعدد و فریبنده-های فراوان است، ولی انسان خردمند و هوشیار راهی را برمیگزیند که به فرجام نیک و بهشت جاوید ختم گردد؛ اگرچه سخت و دشوار باشد، و راه و مسیر منتهی شده به دوزخ را ترک کرده و رهگذر آن نمیگردد هرچند هموار و بدون مشکل باشد [۱].
بنابراین هدر دادن شب و روزهای عمر گرانمایه در چیزی که نفع دینی و دنیوی در پی نداشته باشد جز حماقت و دیوانگی نیست، بلکه احمقترین انسان کسی است که بخش عمده عمرش را سپری کند بدون اینکه کمترین تأمل و تفکّری در مورد راه و روش زندگی درست داشته باشد، و بدون اینکه از خود سؤال کند آیا دین و مذهب و مسیری که من میپیمایم مورد تأیید و قبول پروردگار است یا خیر، و آیا اعتقادات من حق است یا باطل؛ و بدون هیچکدام از اینها؛ معتقد باشد که خود بر راه حق و درست قرار دارد و دیگران را بر راه باطل و گمراهی ببیند.
بنابراین بر خویشتن واجب و ضروری میدانم که در راه دستیابی به حق و حقیقتی که مورد تأیید و رضایت پروردگار متعال است تحقیق و پژوهش نمایم و سؤال و کنکاش کنم، آنگاه از خطر در امان هستم و در نیکی نجاتبخش قرار میگیرم.
نوشتهای که پیش روی خواننده قرار دارد گفتگویی فکری و مناظره-ای عقلی و منطقی است که به صورت سؤالهای عقلی و استدلال منطقی؛ طرح شده و بنده قبل از هر چیز به منظور رضای پروردگار، سپس بهرهوری و استفاده برادران مسلمانم، اعم از شیعه و سنی آن را تدوین و تألیف کردهام. این گفتگو و دعوت صادقآنهای است برای هر خواهر و برادر شیعه مذهبی دور از گفتار و کردار علمای شیعه امامیه، و نیز بدون در نظر گرفتن حوادث تلخ و فجایع تاریخ گذشتهی اسلام؛ در جستجوی حق و حقیقت است و تابع هدایت و راه صحیح است و از آن پیروی مینماید.
﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٣٤﴾[البقرة: ۱۳۴].
«(به هر حال، جنگ و جدل درباره آنان چرا؟!) ایشان قومی بودند که مردند و سر خود گرفتند. آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است، و آنچه شما فراچنگ آوردهاید، از آن شما است، و درباره آنچه میکردهاند از شما پرسیده نمیشود.»
مشکل اصلی همهی انسانها در هر زمان و مکانی، در تمام دنیا ناشی از پذیرفن دین به صورت ارثی و تقلیدی از آباء و اجداد، و بدون تحقیق و بررسی است. بارها شنیدهام که مسلمانان، هندوها را مورد انتقاد شدید قرار دادهاند که گاو و سنگ و درخت و غیره میپرستند، که چطور آنها که تعدادشان به صدها ملیون میرسد تسلیم این خرافات شدهاند، در حالی که در میانشان افراد دکتر، مهندس، وکیل، دانشمند و استاد دانشگاه وجود دارد، چطور این همه مردم عقل و دل و شعور خود را تسلیم مشتی کاهن و شعبده باز (هندویی) کرده و تسلیم ایشان شدهاند؟
در واقع آن مسلمان اگر عین همان سؤال را از خود بپرسد، عین همان جواب قبلی را به دست میآورد. چون چگونه انسان مؤمن هوشیار و خردمند عقل و دل خود را تسلیم رهبران و پیشوایانی میکند که دینشان مطابق امیال و معتقدات و تصورات خودشان ساختهاند؟ چون همانگونه که پیروان آیین (هندو) کیش و دین خود را درست و صحیح قلمداد میکنند، پیروان این رهبران هم بدون تحقیق و پژوهش همه چیز را درست میپندارند.
تربیت و پرورش خانواده در شکلگیری عقل، اندیشه، تصورات و جهانبینی ما پیرامون جهانهستی، زندگی، انسان، دین و عقیده نقش اساسی را ایفا میکند.
استاد (محمدسالم خضر) صاحب کتاب (ثم ابصرت الحقیقه) درست میفرماید: «در واقع دین و مذهب بسیاری از مسلمانان امروز همانند وسایل و اثاثیه منزل و اموال و زمین موروثی است و از پدران و اجداد به ارث بردهاند، و بر همان راه آنان میروند، چون در زندگی برای «دین و اعتقادات دینی» خود به اندازه ارزش پول و ثروت و بهرههای ناچیز دنیوی ارزش و اهمیّت قائل نشدهاند.
امتهای گذشته پیامبران خدا را تکذیب میکردند، و به جای اینکه از حق و حقیقتی که آنها از جانب خدا آورده بودند استقبال کنند و پذیرای آن باشند؛ به مقابله و دشمنی با آنها پرداختند، همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
﴿۞قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡۖ ٢٤﴾[الزخرف:۲۴].
«(پیغمبرشان بدیشان) میگفت: آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایت بخشتر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهاید (باز هم از گذشتگان خود پیروی میکنید و بر بتپرستیخویش میروید و دست به دامان تقلید میشوید؟)».
جواب طرفداران باطل و آن جاهلان به حق و حقیقت این بود:
﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ٢٤﴾.
«میگفتند: (آری! چنین است و) اصلاً ما به چیزی که (با خود آوردهاید و) بدان مأمور و مبعوث شدهاید، باور نداریم.»
این حوادث تعصب و تقلید تکرار میشود، اما این بار درگیری و ستیز میان پیامبران خدا و کافران بت پرست نیست، بلکه این بار جنگ میان کلمهی حق و کسانی است که دین را از پدران و نیاکان به ارث بردهاند پدران خویش را بر آن دین یافتند، و برای آن تعصّب میورزند، از این روی حق را ردّ میکنند و به باطل گرویدند [۲].
عموم اهل سنّت و جماعت، و عموم تشیّع امامیه (و غیره) مذهب خود را از آباء و اجداد به ارث بردهاند، نه اینکه در نتیجهی کسب علم و فهم درست و تحقیق بدان گرویده باشند، پس منطق تعصب کورکورانه برای مذهب خودنمایی کرده و آشکار میشود و منطق عقل و خرد و گذشت و بردباری ناپدید میگردد.
نوبت تأثیر و نقش جامعه و محیط زندگی انسان است که فوق العاده در معنویت و تصوّرات انسان تأثیرگذار است، و قرآن به این حقیقت اشاره کرده آنجا که میفرماید:
﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا٢٧﴾[نوح: ۲۶-۲٧].
«نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار که اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمیزایند و به دنیا نمیآورند».
آری، محیط اجتماعی و خانواده به ویژه در آغاز زندگی و دوران کودکی نقش بسزایی در شکلگیری عقل و اندیشه انسان ایفا میکند، و انسان مسلمان و کافر، شیعه و سنی، عرب و غیرعرب، سفید و سیاه، و ساکنان مشرق و مغرب از آن تأثیرپذیری خارج و مستثنی نیستند.
ولی همیشه در میان بسیاری از مذاهب و ادیان افرادی هستند که خود را از قید و بند اسارت و جاذبهی محیط و خانواده آزاد کرده و در در پی یافتن حق و حقیقت در هر جا که گمان کنند حق یافت میشود، در طلب آن جستجو میکنند، و هرگاه آن را یافتند از آن استقبال میکنند، و محکم و قاطعانه آن را با آغوش باز میپذیرند و در مورد آن سستی و سهل انگاری به خرج نمیدهند، زیرا چنین کسانی آگاهانه و از طریق بحث و تحقیق به آن حق نایل آمدهاند و آسان آن را رها نمیکنند.
با چشم و گوش خودم دیدهام وشنیدهام دهها نفر از اروپائیان و امریکاییهایی که خود را از قید و بند سنگین زندگی و محیط اجتماعی جذّاب و افسونگر رهانیده بودند، از طریق پژوهش و تحقیق و گفتگو به اسلام گرویدهاند و بعد از تحقیق زیاد با منّت و لطف الهی هدایت یافتهاند.
چرا مسلمانان شیعه و سنی مانند افراد اروپایی و امریکایی در پی حق و راستی و هدایت ربّانی تحقیق نمیکنند؟ واقع این مسئله نیاز به ارادهی مؤثر و تصمیم قاطع و عقل گشوده دارد.
و از خدا متعال مسألت دارم که این کتاب را چراغ فروزان بر فرار راه هر خواهر و برادر شیعی حقطلب قرار دهد که به دور از تأثیر عوامل تعصبآفرین موروثی و قدیم و بدون تأثر از ملحقات بعدی، در جستجو حقیقت هستند، و از خداوند متعال خواستارم آن را قبول کند و مورد قبول و پسند مردم گرداند.
چند سال پیش وقتی که با یکی از شیعیان بزرگوار عربستان سعودی در مورد مذهبگرایی میان شیعه و سنی بحث و گفتگو کردم؛ اندیشهی این کتاب به صورت طرح سؤال و جواب به نظرم رسید و پرسشها را طوری بر او عرضه کردم که در پایان (مناظره و گفتگو) جز تسلیم شدن به آن حق و حقیقتی که از من شنید هیچ عکس العملی از خود نشان نداد.خدا هم او و هم بنده را به حق و صواب موفق گرداند و ما را برای تمسک به قرآن و سنّت صحیح هدایت فرماید -آمین-.
عمر شمری
- عمان" اردن"-۱۵/۴/۲۰۰۵م
[۱] از مقدمهی کتاب حسین موسوی (لله ثم للتاريخ). [۲] کتاب "ثم أبصرت الحقیقة"، ص (۱۱،۱۲)